.
🍃
#همتا_ے_مـن
#قسمت_بیست_هفتم(بخشچهارم)
.
بعد از صحبتای حاجی همگی به سمت اتوبوس رفتیم نگاه آخرم را به خاکها دوختم و زیر لب زمزمه کردم : کمکم کنید .
سوار اتوبوس میشوم و کنار فاطمه مینشینم ...
_خواهرا مقصد بعدیمون طلائیه هستش ...
نمیدونستم طلائیه چجور جایی هست فقط منتظر بودم ببینم چه حسی داره چه حال و هوایی داره ...
_همتا؟
به سمت فاطمه برمیگردم:جانم
کمی نزدیک می آید : نمیخوای به تصمیم احسان فکر کنی؟
نگاهم را از بیرون میگیرم و به فاطمه خیره میشوم: هیس؛میخوام تو این سفر فقط به حال و هوا و آرامشی که اینجا بهم میده فکر کنم ...
چیزی نگفت و برگشت سمت دخترک ...
من هم به بیرون خیره شدم ...
بعد از یک ساعت به محل مورد نظر رسیدیم ...
وقتی از اتوبوس پیاده شدم نمیدونم چیشد که زانو زدم صدای ناله میشنیدم ..
فاطمه و چند تا از بچه ها اومدن سمتم : یاحسین ؛چیشدییی؟؟؟
نگاه اشک آلودم را به خاکها دوختم تشنم شده بود اما نمیتونستم بگم آب میخوام نمیدونم چرا یهوویی این شکلی شدم ...
همیشه خان جون میگفت خوردی زمین یه یاعلی بگو و بلند شو ..
زیر لب یاعلی گفتم و بلند شدم بغضم شکست و اشکانم سرازیر شد ...
فاطمه قصد کرد به سمتم بیاید که بهار جلویش را گرفت و زیر لب چیزی گفت فاطمه نگاه نگرانش را نثار چشمان اشک آلودم کرد ....
چند قدمی راه نرفته بودم که زانوهایم زانو زدند ..
اشکانم را با پشت دست پاک کردم خدایاااا منچم شدههه این صدای چیهههه؟؟
بابا بزرگ میگفت طلائیه جایی هست كه شهدا حسينیوار جنگيدن
چقدر بوي حنجره هاي سوخته می آید و چقدر دستها تشنه وفايند....
وفایی که من بی وفایی کردم ...
خدایااااااا این صدای ناله از کجا میاددد؟؟؟
مُشتی خاک برداشتم و روی سرم ریختم خاک بر سر من کنن که فقط باعث شرمندگی ام ....
معلوم نیست چند بار دل امام زمان رو شکستممم ...
چقدر آقارو ناراحت کردممم ...
چقدررر شرمنده شهدا شدممم ....
دستم را روی سرم میگذارم هیچ وقت فکر نمیکردم یه روزی همچین حالی بشممم ...
اونم برای شهداااا ...
هیچ وقت #فکر نمیکردم یه روزی بیامم طلائیه ...
یادمه دختر خالم برای ازدواجش اومد اینجااا گفت من طلا نمیخوام اما حال و هوای طلائیه رو میخواممم ..
ميگن حاج همت از همين نقطه آسمونی شده عاشقي كه در پي ليلاي شهادت در بيابانهاي زخم خورده طلائيه مجنون شد. من امروز اومدم اینجا بی نهایت در امتداد عشق جستوجو کنم ..
اومدم بگممم منم همتای جدیدددد ...
که خودتون بهم کمککردید ....
آره اینجا خاکش طلاستتتتت ...
دوستش دارممم
آرامششو دوست دارم .
ممنونم که دعوتم کردید بیام ممنونم که اجازه دادید وارد حریمتون بشم
✍🏻نویسنده:میمتاجافروز
@montazer_shahadat313
←ڪپے تنها با ذڪر نام نویسنده و منبع مورد رضایت است→
😔 #دختر_فریب_خورده....
✋🏼باعرض سلام خدمت اعضای کانال سمت خدا ممنونم ازکانال عالی شما💐
.
✍🏼من دختری هفده ساله هستم، خانوادم #مذهبی و خودمم #محجبه ام.... میخوام، #تجربه_تلخ خودم رو تعریف کنم و خواهرانم رو نصیحت کنم تا مثل من به سرشون نیاد....
😔نمیدونم وقتی میگن #چت با نامحرم حرامه چرا خودمون روتوجیه میکنیم..!؟!
☝️🏼الله متعال هیچ چیزی را #بی_حکمت حرام نکرده ؛ من زندگی #آرامی داشتم تا اینکه یه آقایی بسیار باادعا و مذهبی اومد پی ویم اول خیلی اهمیت نمیدادم....
👺ولی... #شیطان بیکار نمیشینه بهشون هیچ علاقه ای نداشتم و بعنوان #عشق هم حرف نمیزدیم خودمم کم #خواستگار نداشتم...به هر حال شاید کسی درکم نکنه اما کدام زد و #حماقت و #سادگی کردم عکسم رو براش فرستادم...
😓 #قسم خورد حذف کردم یک هفته نگذشت که فهمیدم #دروغ تو حرفاشه❌ احساس کردم از نظر #روانی مشکل داره...
خلاصه گفتم ارتباط ما بی فایده است و من به دلایلی نمی تونم باهات #ازدواج کنم وتموم میکنیم...
😭اول با #التماس اما بعد با #تهدیدکردنم میگفت باید بمونی... گفت عکست پیشمه واسم فرستاد تو اون لحظه از ته دل #آرزوی_مرگ میکردم...
اون شب تا صبح #لرزیدم و #گریه میکردم ، میگفت با احساس یه مرد #بازی کردی باید تاوانش رو بدی ازت #انتقام میگیرم...
تازه فهمیدم چه #اشتباه بزرگی کردم امادیگه #دیره...
☝️🏼پروردگارم شاهد بود که قصد #آزار دادنش و بازی دادنش را نداشتم.....
😔بیشتر از یک ماهه که زندگیم #جهنم شده این موضوع رو #تنها به #خدا گفته بودم.....
خیلی التماسش کردم اینقدر قسمش دادم که حذف کنه گفت باشه ولله حذف کردم دو هفته نگذشت دوباره اومد شروع کرد به تهدید و تصویرم رو فرستاد گفت هیچ وقت حذفش نمیکنم #آبرویت را میبرم...
😔منم دختری #بی_دفاع تنها سلاحم #حسبی_الله_و_نعم_الوکیل است....
الان عکسم پیش کسی است که دنبال انتقامه و میدانم زود یا دیر کار خودش رو میکنه...
😔مگر #الله متعال نخواد اینم میدونم پدرم بفهمه نمیزاره #زنده بمونم....
📱تو #مجازی هیچ وقت نباید به کسی ذره ای هم #اعتماد کرد تو اینجا همه خودشون رو #خوب نشون میدن....
خواهرم تروخدا بیشتر #مواظب مردان و پسران #گرگ_صفت باش...
یادت باشه گاهی با یک اشتباه #صفر میشی...
😞یادت باشه #خانواده ات برای بزرگ کردنت و #خانوم شدنت چه زحمت هایی که نکشیدن...
👤بخاطر یک پسر #غریبه کاری نکن که #خدا و #خانواده رو از خودت برنجونی...
از 👈🏼 #اول 👉🏼 جلوش رو بگیر....
💔وقتی به اون آقا گفتم منم #آبرو دارم #ناموس دارم #پدر و #برادر دارم ،بهم #رحم کن میدونی چی جوابم داد....!؟!
گفت پیش از اینکه این کار رو میکردی فکر میکردی چی داری و چی نداری...
👌🏼خواهرم... تو هم پیش از اینکه کاری کنی چشمات رو ببند #فکر کن ببین چی داری و قراره چه چیزایی رو از دست بدی...
بیشتر وقتتون رو نمیگیرم فقط ازتون #التماس میکنم برام #دعا کنید... خواهشا تو این روزا دعا برای #دختر_فریب_خورده یادتون نره...
🌹امیدوارم حرفام #تجربه ای بشه برای خواهران عزیزم که #اشتباه منو تکرار نکنند..
🌸 #والسلام_علیکم_ورحمة_الله
✅ کانال مطالب ناب مهدوی
@BOYE_PELAK
🌺 سحر خیزی!
✅ خیلی سفارش شده به سحرخیزی و #نماز_شب وقرآئت #قرآن در دل شب.
⭐️ ولی اگر یک شب حال نماز و دعا هم نبود، کسی سحر بیدار شد ولو نشسته و چای خورده است، همین خوب است، خود بیداری شب، اثر دارد.💯
🌀 بنشین، یک کم در عظمت خدا #فکر کن، در خودت #فکر کن که من کجا بودم؟ کجا آمدم؟ به کجا می روم؟ کی من را اینجا آورد؟ همین را فکر بکنی، برایت کافی است. 👌
⭐️ ببین حال تو چه می شود؟ خدا می داند. در مورد اعمالت فکر کن به خدا بگو: «شیطان من را فريب داد. نمی خواستم مخالفت تو را بکنم».
🎤 آیةاللّه ناصری حفظه اللّه
@BOYE_PELAK