#رفیق_خوشبخت_ما
#پارت_بیست_هفتم
●خودش را نمیدید
میخواستند عکس یادگاری بگیرند. از ماشین پیاده شد.
یک گروه دیگر برای دومین بار از ماشین پیاده اش کردند برای عکس گرفتن.
دفعۀ سوم یک خانم خواست عکس بگیرد با حجاب نامناسب.
پــیــاده شــد و بــا او هــم عــکــس گــرفــت. آن خــانــم گــفــت: 《بـــاور نمی کردم با من عکس بگیرد. از امروز سعی میکنم حجابم را
درست کنم.》
●رفتار حاج قاسم هنگام سیل و زلزله
با ابومهدی المهندس و بچه های حشدالشعبی آمده بود شادگان برای کمک به سیل زده ها. برایشان سفره انداختیم. تک تک نیروها و محافظ ها را به اسم صدا زد که بیایند سر سفره. برایشان لقمه میگرفت و میگذاشت دهانشان، مثل مادر.