.
🍃
#همتا_ے_مـن
#قسمت_سی_ام (بخشدوم)
.
همون چیزی که من میخواستم شد تا شب توی رختخواب فرو رفته بودم اشکهام رو با بالشم قسمت میکردم .
دیروز که بابا اومد خونه دلگیر بود و ناراحت روبه من گفت که فردا ساعت ۳ بریم محضر و دیگه هیچی نگفت مامان سوال پیچم کرد و مجبور شدم کل داستان رو بگم اولش شاید تو شوک بود و بعدش به خودش اومد و رفت .
عمو و زن عمو هم اومدن خونمون کلی باهام حرف زدن اما من از احسان دلگیر بودم و ناراحت دیگه نمیخواستم این رابطه بیشتر از این ادامه پیدا کنه .
بماند که چقدر تحقیر شدم و حرف شنیدم از فاطمه ...
فکر اینکه از فردا چجوری زندگی کنم عذابم میداد بهتر بگم چجوری فراموشش کنم ...
چشمام دیگه جایی رو نمیدید تنها امیدم شده بود خدا اون میتونست الان آرومم کنه پاورچین پاورچین وارد سرویس بهداشتی شدم و وضو گرفتم و جانماز رو برداشتم به تراس رفتم ساعت ۲ بود و دلم بد هوایی شده بود کاش احسان اینکارو باهام نمیکردد کاش راستشو میگفت .
جانماز را باز کردم و چادرم را سر کردم نگاهم کشیده شد به گلدسته های مسجد و با هق هق گفتم : خدایااااا آرومم کننن نا آروممم خدایا خودت کمک کن عشق من از دل احسان پاک بشههه ...
دورکعت نماز خوندم و...
تصمیم گرفتم یکم بخوابم چشمام رو بستم ..
با صدای همتا همتای مامان از خواب بلند شدم بدن درد بدی گرفته بودم .
مامان با اخم گفت : اینجا جای خواب...
چشمان قرمزم را که دید ادامه ی حرفش را نگفت و رفت .
از جایم بلند شدم و به اتاقم رفتم .
نگاهم کشیده شد به هانا که مشغول کشیدن نقاشی بود خوشبحالش چه دنیای شاد کودکانه ای داره ...
روی تخت که نشستم به طرفم آمد صداش میلرزید و بغض کرده بود : آجی همتا نقاشیمو نیگا .
دفتر را از دستش گرفتم و به نقاشیش خیره شدم عردس و دوماد کشیده بود که دورشون شلوغ بود .
لبخند غمگینی زدم : خیلی قشنگه اینا کی ان؟
_این عروسِ تویی اینم داداش احسانِ اما مامان دیشب به بابا میگفت کاش به همتا میگفتی اون چجوری داداش رو فراموش کنه .
بغضم شکست و سرم را روی پاهایم گذاشتم و برای حال خودم اشک ریختم ...
خسته تر از قبل بودم .
اشکانم را پاک کردم و حمام رفتم و دوش گرفتم ولی این چیزا درمان درد من نبود یعنی درمان درد اصلی من نبود .. دلیل کارهامو نمیفهمیدم انگار جنون گرفته بودم .
سه روزی بود که غذا نخورده بودم ، از اتاق خارج شدم و پشت میز نشستم و با بغض یکم غذا خوردم میدونستم امروز روز سختیه نمیخواستم ضعف و غش کنم .
مامان با بغض بهم خیره شده و بود طاقت نیاورد و به اتاق مشترکشان رفت .
برگشتم اتاق رو لباسم رو تن کردم چادرم را جلوی آینه سر کردم به خودم خیره شدم هیچ حسی دیگه نداشتم باید همینجا همه چیز رو خاک میکردم چقدر عمر خوشبختیمون کم بود و کوتاه فقط دوماه ....
نکاهی به حلقه ام انداختم ...
از اتاق خارج شدم مامان نگاهی به من انداخت : بزار من حاضرشم .
نزدیکش شدم : میشه نیاید !؟
نفسش را با حرص بیرون داد : آخه ..
_بخاطر من .
باشه ای گفت ، بعد از یک ساعت بابا اومد در بین راه صحبتی نکردیم .
جلوی در محضر ماشینش رو دیدم قلبم یه لحظه درد گرفت ...
پشت در دفتر خونه ایستادم بابا نگاهی به من انداخت و در زد .
در باز شد و وارد شدیم روی صندلی نشسته بود و با دستانش ور میرفت .
بابا به سمتش رفت و احوالپرسی کرد .
به سمت میز رفتم از جایش بلند شد نگاهش خسته بود و صورتش پر از درد نگاهی که بی اختیار گره خورده بود رو ازم گرفت ...
صداش گرفته بود تموم تلاشمو میکردم تا اشک نریزم پاهایم سست شده بود هر لحظه ممکن بود بیوفتم .
خیلی زود طلاق گرفتیم و غریبه شدیم مثل قبل فقط یه پسرعمو و دختر عمو عادی بودیم انگشتر را از انگشتش درآورد و روی میز گذاشت .
احسان از پدرم خداحافظی کرد و رفت جان منم رفت.
اونکه رفت منم بلند شدم و به طرف ماشین رفتم در طول راه فقط به خیابان های شلوغ شهر خیره شده بودم ...
شهر شلوغ بود و در دل من غوغا ...دیگه باید فراموشش کنم احسان دیگه نیست تموم شد همتاااا ...
احسان حالا برای تو فقط یه پسر عمو سادست همین و تمامممم ...
.
✍🏻نویسنده:میمتاجافروز
°•❀ @chaadorihhaaa
←ڪپے تنها با ذڪر نام نویسنده و منبع مورد رضایت است→
.
🍃
#همتا_ے_مـن
#قسمت_سی_یکم
#عطریاس
.
با سر سلامی به نگهبان دانشگاه کردم سوز هوا پوست رو میسوزوند و تا مغز استخون پیش روی میکرد .
یک هفته ای از اون اتفاق میگذشت و جوری خودمو مشغول کرده بودم تا کمتر به احسان فکر کنم حتی جمعه هم خونه خان جون نرفتم هانا میگفت احسان خیلی ناراحت بود و شکسته شده بود .
باید فراموش میشد از اول اشتباه بود ...
وارد ساختمون دانشکده شدم فوری رفتم سر کلاس و سر جایم نشستم .
بعد از چند دقیقه پسر جوانی وارد کلاس شد چهرش برام آشنا بود .
نگاهی به جمعیت انداخت و عینکش را در آورد از دیدنش شوکه شدم این اینجا چیکار میکرد مگه استاد دانشگاهه؟؟
نگاهش را از جمعیت گرفت : سلام ارسلانی هستم استاد این درس ...
خیلی خوشوقتم از ملاقات تک تکتون و خیلی مفتخرم از ملاقات کسانی که این رشته رو انتخاب کردن برای ادامهی تحصیل ...
خیلی خب بعد از حضور و غیاب میریم سر درسمون ..
_آقای قاضیان !
پسری از ته کلاس بلند شد : بله استاد .
لبخندی زد و تک به تک اسامی بعدی رو میخوند تا رسید به اسم من .
_خانم فرهمند ؟
ایستادم سرش را بلند کرد با دیدن من تعجب کرد .
_بله ...
سری تکان داد و دوباره بین جمعیت چشم چرخوند : خیلی خب بریم سر درسمون ...
با دقت گوش میکردم و جاهایی که لازم بود یادداشت میکردم .
بعد از کلاس خسته نباشید کوتاهی گفتم و از کلاس خارج شدم و راه خونه رو در پیش گرفتم ...
سر خیابون که رسیدم فاطمه رو کنار اسما دیدم لبخندی زدم و به سمتشان رفتم و سلام کردم .
اسما خواهرانه در آغوشم کشید ، فاطمه نگاهی به من انداخت : سلام خوش میگذره بهتون .
از تیکش خوشم نیومد و لبخند غمگینی زدم : ممنونم .
_خوشم میاد به روی خودت نمیاری میدونی چه بلایی سر داداشمم اوردی میدونی چند روز سرکار نرفته میدونی چقدر شکسته شده . اون عاشقت بود همتااا نه باید زود قضاوت میکردییییی .
پوفی کردم : من فراموششون کردممم انقدر از حالشون برام نگووووو فاطمه حال من بدتر از اون بود اما الان نیست چون از اول اشتباه بودد .
مطمئن بودم اگر میموندم این بحث ادامه داشت برای همین زود خداحافظی کردم و وارد خانه شدم .
بعد از تعویض لباسام دراز کشیدم و خوابیدم
.
✍🏻نویسنده:میمتاجافروز
°•❀ @chaadorihhaaa
←ڪپے تنها با ذڪر نام نویسنده و منبع مورد رضایت است→
بسم الله القاصم الجبارین🌹
هنوز هم سخت است قبل از آوردن اسمت بگویم شهید🖤
هنوز هم سخت است بگویم شهید سلیمانی😔
سردار تو به آرزویت رسیدی اما حال دل ما چه؟
خبر شهادتت هنوز هم غیر قابل باور است💔
بعد از تو رنگ و روی آرامش را ندیدیم😭
ذوالفقار سید علی کجایی؟؟
اشک هایش را دیدی؟؟
مطمئنم که دیدی اما سردارنگران نباش ما همیشه پشت رهبرمان هستیم
سردارم!همه ی ما بر این اعتقاد داریم که علم تو بر زمین نمی ماند😇
مالک اگر رفت غیرت مالک باقیست🌹
کاش هنوز هم تو را در مراسم مادرمان زهرا درکنار رهبر میدیدم🖤
فراقت برای ما جانسوز است اما برای سید علی جانسوز تر😭😭
سخت است،سخت است،دیگر لبخندت را، با ابهت نگاه کردنت را،حتی از قاب تلوزیون هم ندید💔💔
گاهی با خود می گویم این فقط یک کابوس ست
از خواب بلند میشوم و می بینم تو هنوز هم هستی
تو هنوز هم گل از دست فرزند شهید میگیری🌹
اما این حقیقت است،حقیقتی تلخ😞
حاج قاسم تو برای یک نفر نیستی تو برای همه ای😇
مکتبت را خالی نمی گذاریم🌺🌺
سردارم زینبت با صبر خود مشت محکمی بر دهان دشمنان است❤️
او علمدار توست😇😇
جزء این هم انتظار نمی رود از چنین پدری چنین دختری❤️❤️
سردارم آسوده باش که تا وقتی امثال زینبت هستند رهبرم تنها نیست🌹🌹
به قلم🖋زهرا رجبی
📚موضوع مرتبط:
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#مکتب_سلیمانی
#دلنوشته
🖤 @montazer_shahadat313
بهم گفت : چرا هنوز امید داری اربعین حرم باشی ؟!!
گفتم : دلخوشم به محالات حسین 😔😔
#اربعین
#ماملتامامحسینیم
#شهادتامامحسن
@montazer_shahadat313
•🕊🥀•
.
#شهیدانه:)
.
نگاهرامےرُباید؛☝️🏻
هَرآنکس
کهزیباستـ
وتوزیباترینے
اےشهیـد🌿
.
.
🌒[ #سلامبرشهـدا
ـــــــــــــــــــــــــ|...🔆.|ــــــــــ
🖤 @montazer_shahadat313
.
.
+
.
.
•/• وقتۍ زندگی
تـو را در شرایط سختــ قرار داد
نگـو: چرا من؟!
بگـو: ثابت مۍکنم #میتونم😎💪
.
.
+
↫ #التماستفڪر✋🏻
@montazer_shahadat313
💟
بترسیمازروزۍڪه
پروفایلامون #امامزمانۍ باشه
امازندگۍهاموننـه..!
|پروفایلامون #آقابیاباشه
|اما #گناهانمون باعث
|طولانۍترشدن #غیبت🍃
بترسیمازروزۍڪه
خودمونمادعاهامونوباورڪنیم...
『اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج』
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@montazer_shahadat313
متن زیارت عاشورا:
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ، وَابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللهِ وَابْنَ ثارِهِ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکُمْ مِنّى جَمیعاً سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، یا اَباعَبْدِاللهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ، وَجَلَّتْ وَعَظُمَتِ الْمُصیبَةُ بِکَ عَلَیْنا وَعَلى جَمیعِ اَهْلِ الاِْسْلامِ، وَجَلَّتْ وَعَظُمَتْ مُصیبَتُکَ فِى السَّمواتِ، عَلى جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِ، فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَیْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ، وَاَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتى رَتَّبَکُمُ اللهُ فیها، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْکُمْ، وَلَعَنَ اللهُ الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْکینِ مِنْ قِتالِکُمْ، بَرِئْتُ اِلَى اللهِ وَاِلَیْکُمْ مِنْهُمْ، وَمِنْ اَشْیاعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ وَاَوْلِیآئِهِم، یا اَباعَبْدِاللهِ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ، وَلَعَنَ اللهُ آلَ زِیاد وَآلَ مَرْوانَ، وَلَعَنَ اللهُ بَنى اُمَیَّةَ قاطِبَةً، وَلَعَنَ اللهُ ابْنَ مَرْجانَةَ، وَلَعَنَ اللهُ عُمَرَ بْنَ سَعْد، وَلَعَنَ اللهُ شِمْراً، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَاَلْجَمَتْ وَتَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ، بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى، لَقَدْ عَظُمَ مُصابى بِکَ، فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذى اَکْرَمَ مَقامَکَ وَاَکْرَمَنى بِکَ، اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمام مَنْصُور مِنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، اَللّـهُمَّ اجْعَلْنى عِنْدَکَ وَجیهاً بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، یا اَبا عَبْدِاللهِ، اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلى اللهِ وَاِلى رَسُولِهِ، وَاِلى اَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَاِلى فاطِمَةَ، وَاِلَى الْحَسَنِ وَاِلَیْکَ بِمُوالاتِکَ، وَبِالْبَرآئَةِ مِمَّنْ اَسَسَّ اَساسَ ذلِکَ، وَبَنى عَلَیْهِ بُنْیانَهُ، وَجَرى فى ظُلْمِهِ وَجَوْرِهِ عَلَیْکُمْ، وَعلى اَشْیاعِکُمْ، بَرِئْتُ اِلَى اللهِ وَاِلَیْکُمْ مِنْهُمْ، وَاَتَقَرَّبُ اِلَى اللهِ، ثُمَّ اِلَیْکُمْ بِمُوالاتِکُمْ وَمُوالاةِ وَلِیِّکُمْ، وَبِالْبَرآئَةِ مِنْ اَعْدآئِکُمْ وَالنّاصِبینَ لَکُمُ الْحَرْبَ، وَبِالْبَرآئَةِ مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ، اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ، وَوَلِىٌّ لِمَنْ والاکُمْ، وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداکُمْ، فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذى اَکْرَمَنى بِمَعْرِفَتِکُمْ وَمَعْرِفَةِ اَوْلِیآئِکُمْ، وَرَزَقَنِى الْبَرآئَةَ مِنْ اَعْدآئِکُمْ، اَنْ یَجْعَلَنى مَعَکُمْ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، وَاَنْ یُثَبِّتَ لى عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْق فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، وَاَسْئَلُهُ اَنْ یُبَلِّغَنِى الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَاللهِ، وَ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارى مَعَ اِمام هُدىً ظاهِر ناطِق بِالْحَقِّ مِنْکُمْ، وَاَسْئَلُ اللهَ بِحَقِّکُمْ وَبِالشَّاْنِ الَّذى لَکُمْ عِنْدَهُ، اَنْ یُعْطِیَنى بِمُصابى بِکُمْ اَفْضَلَ ما یُعْطى مُصاباً بِمُصیبَتِهِ، مُصیبَةً ما اَعْظَمَها وَاَعْظَمَ رَزِیَّتَها فِى الاِْسْلامِ، وَفى جَمیعِ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ، اَللّـهُمَّ اجْعَلْنى فى مَقامى هذا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْکَ صَلَواتٌ وَرَحْمَةٌ وَمَغْفِرَةٌ، اَللّـهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَمَماتى مَماتَ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، اَللّهُمَّ اِنَّ هذا یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو اُمَیَّةَ، وَابْنُ آکِلَةِ الاَْکبادِ، اَللَّعینُ ابْنُ اللَّعینِ، عَلى لِسانِکَ وَلِسانِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، فى کُلِّ مَوْطِن وَمَوْقِف وَقَفَ فیهِ نَبِیُّکَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، اَللّـهُمَّ الْعَنْ اَبا سُفْیانَ وَمُعوِیَةَ وَ یَزیدَ بْنَ مُعاوِیَةَ، عَلَیْهِمْ مِنْکَ اللَّعْنَةُ اَبَدَ الاْبِدینَ، وَهذا یَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیاد وَآلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَیْنَ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِ، اَللّـهُمَّ فَضاعِفْ عَلَیْهِمُ اللَّعْنَ مِنْکَ وَالْعَذابَ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَیْکَ فى هذَا الْیَوْمِ، وَفى مَوْقِفى هذا وَاَیّامِ حَیاتى، بِالْبَرآئَةِ مِنْهُمْ وَاللَّعْنَةِ عَلَیْهِمْ، وَبِالْمُوالاتِ لِنَبِیِّکَ وَ آلِ نَبِیِّکَ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمُ اَلسَّلامُ * سپس صد مرتبه مى گویى: اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ مُحَ
مَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَآخِرَ تابِع لَهُ عَلى ذلِکَ، اَللّـهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ، وَشایَعَتْ وَبایَعَتْ وَتابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ، اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً * آنگاه صد مرتبه مى گویى: اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ * سپس مى گویى: اَللّـهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِم بِاللَّعْنِ مِنّى، وَابْدَأْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثّانِىَ وَالثّالِثَ وَالرّابِعَ، اَللّهُمَّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً، وَالْعَنْ عُبَیْدَ اللهِ بْنَ زِیاد وَابْنَ مَرْجانَةَ وَعُمَرَ بْنَ سَعْد وَشِمْراً، وَآلَ اَبى سُفْیانَ وَ آلَ زِیاد وَ آلَ مَرْوانَ اِلى یَوْمِ الْقِیمَةِ * آنگاه به سجده مى روى و مى گویى: اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَالشّاکِرینَ لَکَ عَلى مُصابِهِمْ، اَلْحَمْدُ للهِِ عَلى عَظیمِ رَزِیَّتى،اَللّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ، وَثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْق عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ، اَلَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ
#ختم_صلوات
ختم صلوات امروز بہ نیت:
شهدای دفاع مقدس
|ارسال صلواتها بھ نشونےِ:
♡ @zeinabi82 ♡
|جمع صلـوات تلاوت شده:
1000
🌺🍃#عاقبت_بخیری یعنی:
🔹پسری روستایی
🔹به جای تحصیلات دانشگاهی
🔹از ابتدای جوانی در #جبهه های نبرد با دشمن متجاوز حاضر بشه
🔹و جزء فرماندهان جنگ بشه
🔹سرانجام به جایی برسه که
🔹منجی چند کشور مظلوم باشه
🔹#استکبار_جهانی رو بترسونه
🔹#داعش را واژگون کنه
🔹راه #اربعین و #کربلا رو امن کنه
🔹زندگی#سوریه ای ها رو سر و سامان بده
🔹#نشان_ذوالفقار علی بگیره
🔹بچه های خوب تربیت کنه
🔹از امکانات دولتی به نفع خودش و خانواده ش استفاده نکنه
🍃و بعد به آرزوش که #شهادت بود برسه
🍃جسدش بره کربلا و #نجف و #کاظمین
🍃باعث بیداری، خواب آلوده های #عراق بشه و قیامتی در #تشییع_جنازه اش بوجود بیاد
🍃در کشورش بعد از کلی ناامیدی و اختلاف، اتحاد و همبستگی بوجود بیاره
جسدش از خاک خون آلود #خوزستان ، به #مشهد، #تهران و #قم بره
🍃نمازش را #ولی_فقیه بخونه
(درهر شهری نمازی جداگانه براش خونده بشه)
🍃و آخر سر بره در کنار پدر و مادرش
و با این همه عظمت و شهرت
بگه رو قبرم بنویسید: #سرباز_قاسم_سلیمانی
بدون هیچ بارگاهی و لقبی و ...
✅ خوش به سعادتت سردار 😭😭
💥دمی با جسم خسته ات استراحت کن
که ظهور نزدیک است 🌥⛅️🌤☀️
خیلی زود باید برگردی و سرباز امام زمان (عج) شوی.
🤲 برای ما #دعا کن که نمی دانیم چه هستیم و چه کنیم و کجا باشیم 😭
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا 🙏
@montazer_shahadat313
نیت کنید
بسم الله الرحمن الرحیم..♥️
روی یکی از لینک های زیر کلیک کنید.
https://digipostal.ir/c92eivt
https://digipostal.ir/ctku5w5
https://digipostal.ir/cefwm95
https://digipostal.ir/c6c88ui
https://digipostal.ir/cybvlvz
https://digipostal.ir/cqgxwe0
https://digipostal.ir/cskbj3i
https://digipostal.ir/cg4vhqr
https://digipostal.ir/cfl8en0
https://digipostal.ir/ccxywfx
https://digipostal.ir/c75yksv
https://digipostal.ir/ckt1j9a
https://digipostal.ir/crz5lyd
وبرای شادی روح آن شهید
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم بایک فاتحه
هدیه کنید..❤️
ـــــــــــــــــــــــــ|...🔆.|ــــــــــ
🖤 @montazer_shahadat313
#شهدایی 🍂
درنبرد سخت باداعش بودند
اومد پیشش وگفت :
فرمانده ، تانکر آب به سمت
داعشیا میره اگه منفجرشنکنیم
داعش نفستازه میکنه و
نبرد ما سختتر میشه
در جواب گفت :
امامحسین درکربلا اسبان سپاه
عمر سعد هم سیراب کرد.
#شهیـدجواد_الله_کرم
#اللهمعجللولیکالفرج🌱
#ادرکنا_یامهدی💌
ـــــــــــــــــــــــــ|...🔆.|ــــــــــ
🖤 @montazer_shahadat313
'🐜'
#پندانه'🎠'
هيچوقتناشکرینکن.ir'🙁🌿'
یهشبداشتمگریهمیکردم'🙂'
از #خُدا شکایتکردم.! '📡'
همینطورکهشکایتهامتمومشد'🔦'
خواستمبرمبخوابم'🕯'
دیدمیهعقربچسبیدهبودپشتپاچه
شلوارم'👖'
تَرسبرمداشت'😣'
یهبغضعجیبےگلمواذیتمےکرد'🙂'
لالشدهبودم...'😞'
تودلمگفتم...'🗞'
اوساکَریم... '☺️'
مَنهَمینالآنگِلهکردمازت'🙁'
آخهمگهتوچقدرمهربونیکهمنومتوجه
کردیعقربنزدیکهبهم!؟'😔'
#خُدایِدِل'♥️'
@montazer_shahadat313
«یا رَبِّ لا تُعَلِّق قَلْبِی بِما لَیْسَ لِی»
پروردگارا!
قلب مرا به آنچه برای من نیست،
وابسته مگردان...
تلنگر ⚠️
تو #گناه نکن
ببینخداچجوری
حالتوجامیاره...✨🌱
زندگیتروپرازوجودخودشمیکنه...🔆
عصبی شدی؟
نفس بکشبگو: بیخیال،چیزیبگم،
امامزمانناراحتمیشه..😕☝🏻
دلخورتکردن؟
بگو:خدامیبخشهمنممیبخشمپسولشکن...🤗😌
تهمتزدن؟
آرومباشوتوضیحبده〰️
بگو: به ائمههمخیلیتهمتا زدن...❗️🚫
کلیپوعکسنامربوطخواستیببینی؟
بزنبیرونازصفحهبگو:مولامهمتره...🙃💕
نامحرمنزدیکتبود؟
بگو:مهدیزهرا(عج)خیلیخوشکلتره✨
بیخیالبقیه😇♥️
@montazer_shahadat313
متن زیارت عاشورا:
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ، وَابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللهِ وَابْنَ ثارِهِ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکُمْ مِنّى جَمیعاً سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، یا اَباعَبْدِاللهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ، وَجَلَّتْ وَعَظُمَتِ الْمُصیبَةُ بِکَ عَلَیْنا وَعَلى جَمیعِ اَهْلِ الاِْسْلامِ، وَجَلَّتْ وَعَظُمَتْ مُصیبَتُکَ فِى السَّمواتِ، عَلى جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِ، فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَیْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ، وَاَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتى رَتَّبَکُمُ اللهُ فیها، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْکُمْ، وَلَعَنَ اللهُ الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْکینِ مِنْ قِتالِکُمْ، بَرِئْتُ اِلَى اللهِ وَاِلَیْکُمْ مِنْهُمْ، وَمِنْ اَشْیاعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ وَاَوْلِیآئِهِم، یا اَباعَبْدِاللهِ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ، وَلَعَنَ اللهُ آلَ زِیاد وَآلَ مَرْوانَ، وَلَعَنَ اللهُ بَنى اُمَیَّةَ قاطِبَةً، وَلَعَنَ اللهُ ابْنَ مَرْجانَةَ، وَلَعَنَ اللهُ عُمَرَ بْنَ سَعْد، وَلَعَنَ اللهُ شِمْراً، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَاَلْجَمَتْ وَتَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ، بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى، لَقَدْ عَظُمَ مُصابى بِکَ، فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذى اَکْرَمَ مَقامَکَ وَاَکْرَمَنى بِکَ، اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمام مَنْصُور مِنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، اَللّـهُمَّ اجْعَلْنى عِنْدَکَ وَجیهاً بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، یا اَبا عَبْدِاللهِ، اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلى اللهِ وَاِلى رَسُولِهِ، وَاِلى اَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَاِلى فاطِمَةَ، وَاِلَى الْحَسَنِ وَاِلَیْکَ بِمُوالاتِکَ، وَبِالْبَرآئَةِ مِمَّنْ اَسَسَّ اَساسَ ذلِکَ، وَبَنى عَلَیْهِ بُنْیانَهُ، وَجَرى فى ظُلْمِهِ وَجَوْرِهِ عَلَیْکُمْ، وَعلى اَشْیاعِکُمْ، بَرِئْتُ اِلَى اللهِ وَاِلَیْکُمْ مِنْهُمْ، وَاَتَقَرَّبُ اِلَى اللهِ، ثُمَّ اِلَیْکُمْ بِمُوالاتِکُمْ وَمُوالاةِ وَلِیِّکُمْ، وَبِالْبَرآئَةِ مِنْ اَعْدآئِکُمْ وَالنّاصِبینَ لَکُمُ الْحَرْبَ، وَبِالْبَرآئَةِ مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ، اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ، وَوَلِىٌّ لِمَنْ والاکُمْ، وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداکُمْ، فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذى اَکْرَمَنى بِمَعْرِفَتِکُمْ وَمَعْرِفَةِ اَوْلِیآئِکُمْ، وَرَزَقَنِى الْبَرآئَةَ مِنْ اَعْدآئِکُمْ، اَنْ یَجْعَلَنى مَعَکُمْ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، وَاَنْ یُثَبِّتَ لى عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْق فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، وَاَسْئَلُهُ اَنْ یُبَلِّغَنِى الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَاللهِ، وَ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارى مَعَ اِمام هُدىً ظاهِر ناطِق بِالْحَقِّ مِنْکُمْ، وَاَسْئَلُ اللهَ بِحَقِّکُمْ وَبِالشَّاْنِ الَّذى لَکُمْ عِنْدَهُ، اَنْ یُعْطِیَنى بِمُصابى بِکُمْ اَفْضَلَ ما یُعْطى مُصاباً بِمُصیبَتِهِ، مُصیبَةً ما اَعْظَمَها وَاَعْظَمَ رَزِیَّتَها فِى الاِْسْلامِ، وَفى جَمیعِ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ، اَللّـهُمَّ اجْعَلْنى فى مَقامى هذا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْکَ صَلَواتٌ وَرَحْمَةٌ وَمَغْفِرَةٌ، اَللّـهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَمَماتى مَماتَ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، اَللّهُمَّ اِنَّ هذا یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو اُمَیَّةَ، وَابْنُ آکِلَةِ الاَْکبادِ، اَللَّعینُ ابْنُ اللَّعینِ، عَلى لِسانِکَ وَلِسانِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، فى کُلِّ مَوْطِن وَمَوْقِف وَقَفَ فیهِ نَبِیُّکَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، اَللّـهُمَّ الْعَنْ اَبا سُفْیانَ وَمُعوِیَةَ وَ یَزیدَ بْنَ مُعاوِیَةَ، عَلَیْهِمْ مِنْکَ اللَّعْنَةُ اَبَدَ الاْبِدینَ، وَهذا یَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیاد وَآلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَیْنَ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِ، اَللّـهُمَّ فَضاعِفْ عَلَیْهِمُ اللَّعْنَ مِنْکَ وَالْعَذابَ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَیْکَ فى هذَا الْیَوْمِ، وَفى مَوْقِفى هذا وَاَیّامِ حَیاتى، بِالْبَرآئَةِ مِنْهُمْ وَاللَّعْنَةِ عَلَیْهِمْ، وَبِالْمُوالاتِ لِنَبِیِّکَ وَ آلِ نَبِیِّکَ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمُ اَلسَّلامُ * سپس صد مرتبه مى گویى: اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ مُحَ
مَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَآخِرَ تابِع لَهُ عَلى ذلِکَ، اَللّـهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ، وَشایَعَتْ وَبایَعَتْ وَتابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ، اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً * آنگاه صد مرتبه مى گویى: اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ * سپس مى گویى: اَللّـهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِم بِاللَّعْنِ مِنّى، وَابْدَأْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثّانِىَ وَالثّالِثَ وَالرّابِعَ، اَللّهُمَّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً، وَالْعَنْ عُبَیْدَ اللهِ بْنَ زِیاد وَابْنَ مَرْجانَةَ وَعُمَرَ بْنَ سَعْد وَشِمْراً، وَآلَ اَبى سُفْیانَ وَ آلَ زِیاد وَ آلَ مَرْوانَ اِلى یَوْمِ الْقِیمَةِ * آنگاه به سجده مى روى و مى گویى: اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَالشّاکِرینَ لَکَ عَلى مُصابِهِمْ، اَلْحَمْدُ للهِِ عَلى عَظیمِ رَزِیَّتى،اَللّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ، وَثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْق عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ، اَلَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ
#ختم_صلوات
ختم صلوات امروز بہ نیت:
شهدای مدافع حرم
|ارسال صلواتها بھ نشونےِ:
♡ @zeinabi82 ♡
|جمع صلـوات تلاوت شده:
در روزگارے ڪه :
زن را به #تن میشناسند❄
#غیرت را به #بددلے🌑
و با حجاب را #اُمل میخوانند🌾
تــو همچنان یڪ #فــرشـــته بمانـ🌙
@montazer_shahadat313
•°
#تلنگرانه ✨
برخے کہ خیلے گناھ دارند مےگویند:
یعنے خدا من را مےبخشد؟!
آنہا نمےدانند وقتے بہ این حآل میرسند
یعنے اینکہ بخشیده مےشوند.| :) |
.
.
#حآجاسماعیلدولابے 🗣
@montazer_shahadat313
•☄🌍•
.
#منتظرانه:)
.
دنیـایـےکه:
امامزمـانـشصبحتاشباشکبریـزد
ارزشدلبستننــدارد...💔
.
#اینصاحبنــا:)
.
#اللهمعجللولیکالفرج🌱
#ادرکنا_یامهدی💌
ـــــــــــــــــــــــــ|...🔆.|ــــــــــ
🖤 @montazer_shahadat313
{مهدی جان:
پل صراط
چشم های شماست
از چشمتان کــه بیفتیم روزگارمان
جهنم میشود ....
یامهدی🌱.'
#اللهمعجللولیکالفرج🌱
#ادرکنا_یامهدی💌
ـــــــــــــــــــــــــ|...🔆.|ــــــــــ
🖤 @montazer_shahadat313
#منتظرانه:)
.
ازآنزمانکہشنیدمحسین"علیہالسلام" چطورخودشراتانزدیکیِپیکرعباسشکشانده وچطورکمرشکستہبرگشتہ،فہمیدمشمابہ۳۱۳نفر نیازندارید؛
شمایک #عباس میخواهیدکہ دلتان،نہبہقوتبازویش،بلکہبہاستحکامدلش گرمباشد..
یکعباسکہبدانیداگرتمامدنیا مقابلتانباشد،عباستانپشتسراست.
عباسیکہباوجودش،بہسیصدواندےنفرکہهیچ،بہ سیصدواندےهزارنفرهمبینیازباشید..😌
شماکسیرامیخواهیدکہهمچون #عباس، علمدارتانباشد.
سرودستوچشموجانبدهداماعَلمتانرا زمیننگذارد..
قدمازقدمشماجلوترنگذارد،حتیآبراپیشازشماننوشد
ازابتداباشدوتاانتہاےدنیاهمدستازدامنتان برندارد..
شمامنتظرعباسهاهستیدومادرتقلاے
عباسشدن..😔💔
.
#اللهمعجللولیکالفرج🌱
#ادرکنا_یامهدی💌
ـــــــــــــــــــــــــ|...🔆.|ــــــــــ
🖤 @montazer_shahadat313
سخت اسـت #امّــا ...
گذشتنــد از هر #آنچہ ڪہ
#قلبــشان را وصل زمیــڹ میڪـرد !♥️🍃
این قانــون پـــرواز_اسٺ🕊
گذشتـــڹ براے رهــا شـدڹ ...🥀
🖤 @montazer_shahadat313
حال و هوای این روزها بوی جبهه و 🚀جهاد و ایثار و فداکاری و ❤️عاشقی می دهد؛ چه در شهر 🇹🇯خرمشهر چه در 🏴دشت کربلا در این مطلب سعی شده تا چند کتاب جذاب و پرمخاطب دفاع مقدس معرفی بشه... با خوندن اونا فرهنگ مقاومت و شهادت کمرنگ نشه
@montazer_shahadat313
.
🍃
#همتا_ے_مـن
#قسمت_سی_دوم
.
یه کشو و غوسی به بدنم دادم و دوباره شروع به نوشتن جزوه هایم کردم تقریبا ساعت ۱۲ بود و من هنوز بیدار بودم ...
نگاهی به هانا انداختم که غرق خواب بود لبخندی زدم خوشبحالش بدون هیچ دغدغه ای گرفته خوابیده ...
باید هر طور شده این جزوه هارو پاکنویس کنم برای یکی از هم دانشگاهیام این چند روز انقدر فکرم مشغول بود که تمام حرصمو سر جزوه ها خالی میکردم .
خسته بودم و بی حال ولی خواب به چشمم نمی اومد ...
بعد از اذان صبح دراز کشیدم و چشمانم را بستم .
با صدای همتا همتا مامان از خواب بلند شدم و خمیازه بلندی کشیدم.
همتا جان مامان بلند شو صبحونه بخور دیرت میشه
بلند شو دورت بگردم
_ باشه مامان شما برو منم الان میام.
مامان رفت پایین ، احساس میکردم نایی توی پاهام نیست که بلند شم گمون کنم خیلی ضعیف شدم یه یاعلی گفتم و بلند شدم و حاضر شدم یکبار دیگه خودمو تو آینه نگاه کردم ؛ همتا خودتو جمع و جور کن باید بشی مثل همون همتا قبلی پر شور و نشاط دیگه باید کنار بیای .
کوله ام رو برداشتم و به آشپزخانه رفتم
_بیا یه چیزی بخور ببین قیافت چیکار شده .
دستی به صورتم کشیدم پشت میز نشستم و چند لقمه خوردم و بلند شدم .
_مامان من میرم نگران نشید اگر دیر برگشتم میرم کتابخونه .
_مواظب به خودت باشی .
خداحافظی کردم و از خانه خارج شدم و راه دانشگاه را در پیش گرفتم وارد محوطه دانشگاه شدم ؛
به سمت کلاس رفتم و روی صندلی نشستم .
_همتا؟
به سمت عقب برگشتم با دیدن ملیکا لبخندی زدم : جانم؟
به سمتم آمد : میشه جزوه هاتو بدی من ازشون پرینت بگیرم ؟؟
نگاهی به جزوه هایم انداختم : اره فقط بیزحمت فردا برام بیاری میدونی که نزدیک امتحانا هستیم و نیاز دارم بهشون ...
_حتمااا ممنونم واقعاااا .
لبخندی زدم و جزوه هایم را به سمتش گرفتم : بفرمایید .
جزوه هارا گرفت و ورق زد : وای دختر چقدر تمیز مینویسی.
لبخندی زدم ؛ بعد از ۵ دقیقه استاد وارد کلاس شد و بعد از حضور و غیاب درسش را شروع کرد .
بعد از کلاس به طرف محوطه رفتم و روی صندلی نشستم تلفنم زنگ خورد جواب دادم : بله .
_سلام همتا جان خوبی ؟
_مچکر شما؟
_اَسمام شمارتو از فاطمه گرفتم .
_خوبی اسما جان شرمنده شمارتون ناشناس بود به جا نیووردم .
_اشکالی نداره عزیز قرض از مزاحمت اینه که منو و یه چند تا از دوستام قراره بریم کوهنوردی میخواستم ببینم شماهم میاید ؟
_نمیدونم از مامان میپرسم بهت خبر میدم .
باشه ای گفت و بعد از خداحافظی تلفن رو قطع کردم ..
آب معدنی ام را از کوله ام در آوردم و کمی خوردم زیر لب سلام بر حسینی گفتم و به سمت ساختمان دانشگاه راه افتادم این کلاس آخرم بود وارد کلاس شدم بعد از چند دقیقه امیر وارد شد و حضور و غیاب کرد .
نگاهی به دانشجوها انداخت و شروع به درس دادن کرد .
نگاهی به کلاسورم انداختم و بازش کردم .
قصد کردم نکات رو بنویسم که صدای پیامک گوشی ام بلند شد گوشی را از جیب مانتویم بیرون کشیدم مامان بود پیام را باز کردم : سلام بعد از کلاست بیا خونه خان جون .
قصد کردم تایپ کنم که نمیدونم چرا دیگه صدای پچپچ بچه ها نمیومد سرم را بلند کردم با دیدن امیر که با اخم بهم خیره شده بود ترسیدم محکم فامیلی ام را ادا کرد : خانم فرهمند ؟
تقصیر کار خودم بودم و خودم رو برای تنبیه حاضر کرده بودم .
ایستادم : بله استاد !
اخم ظریفی کرد و روبه دانشجو ها گفت : بچه ها فکر کنم کار خانم فرهمند واجب تر از کلاس باشه اجازه بدید تایپ کنن بعد تشریف بیارن اینجا جای بنده توضیح بدن ؛
نگاهش را از دانشجوها گرفت و به من داد: فکر میکنم این درسو بلدید تدریس کنید ؟ درسته؟
از حرفش شوکه شدم نگاهم کشیده شد به دانشجوها بعضی هاشون زیر لب میخندیدن و بعضی هاشونم مثل من شوکه شده بودن .
گلویم را صاف کردم : ممَ من استاد !!!! ببخشید من نمیتونم آخه این درس جدیده گمون نکنم کسی بلد باشه بعد چطور از من توقع دارین این درسو تدریس کنم... ازتون عذر خواهی میکنم .
_ درسته درس جدیده اما بیاین اینجا همین چیزایی که بنده توضیح دادم و یکبار دیگه برای من و بچه ها توضیح بدین فکر نمیکنم زحمتی براتون داشته باشه کارش مثل تایپ کردنه .
پوفی کردم لعنت بر دل سیاه شیطون حالا یه روز که من حوصله ندارم اینم هی گیر میده .
من واقعا توقع همچین حرفی رو نداشتم فکر نمی کردم این جوری بخواد ضایعه کنه منو سر کلاس .
لب زدم : جناب من از شما و دانشجوها عذر میخوام ...
محکمتر گفت : تشریف بیارید .
دیگه چاره ای نداشتم رفتم همون جایی که امیر ایستاده بود.
_ خانوم فرهمند شروع کنید امیدوارم موفق باشید .
خودش به سمت یکی از صندلی ها رفت و نشست ...
.
✍🏻نویسنده:میمتاجافروز
@montazer_shahadat313
←ڪپے تنها با ذڪر نام نویسنده و منبع مورد رضایت است→