eitaa logo
|•بیسیـم‌چۍ•|
397 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
267 ویدیو
23 فایل
بگوشم از خط چه خبر بیسیم چی بگو رسیدیم به کجای معبر... عمار عمار صدام و داری یاسر یاسر منم برادر عمار،عمار،.گمنام! گمنام ‌به‌گوشم...📞 کانال‌اصلی↯
مشاهده در ایتا
دانلود
|بسم‌رب‌الشُھدا‌والصدیقین| صفحھ ۷ راست میگفت. محبت پدرمان به ابراهیم، محبت عجیبی بود. هرچند بعد از او، خدا یک پسر و یک دختر دیگر به خانواده ما عطا کرد، اما از محبت پدرم به ابراهیم چیزی کم نشد. *** ابراهيم دوران دبستان را به مدرسه طالقانی در خيابان زيبا رفت. اخلاق خاصی داشت. توی همان دوران دبستان نمازش ترک نميشد. يكبار هم در همان سالهای دبستان به دوستش گفته بود: بابای من آدم خيلی خوبيه. تا حالا چند بار امام زمان (عج) را توی خواب ديده. وقتی هم كه خيلي آرزوی زيارت كربلا داشته، حضرت عباس (ع) را در خواب ديده كه به ديدنش آمده و با او حرف زده. زمانی هم كه سال آخر دبستان بود به دوستانش گفته بود: پدرم ميگه، آقای خميني كه شاه، چند ساله تبعيدش كرده آدم خيلی خوبيه. حتی بابام ميگه: همه بايد به دستورات اون آقا عمل كنند. چون مثل دستورات امام زمان(عج) می مونه. دوستانش هم گفته بودند: ابراهيم ديگه اين حرفها رو نزن. آقای ناظم بفهمه اخراجت ميكنه. شايد برای دوستان ابراهيم شنيدن اين حرفها عجيب بود. ولي او به حرفهای پدر خيلی اعتقاد داشت. . . . زندگینامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی @Seraj_180
|•بیسیـم‌چۍ•|
|بسم‌رب‌الشُھدا‌والصدیقین| #سلام‌_بر_ابراهیم صفحھ ۷ راست میگفت. محبت پدرمان به ابراهیم، محبت عجیب
|بسم‌رب‌الشُھدا‌والصدیقین| صفحھ ۸ روزی حلال «خواهر شهید» پيامبراعظمﷺ ميفرمايد: «فرزندانتان را در خوب شدنشان ياری كنيد، زيرا هر كه بخواهد ميتواند نافرمانی را از فرزند خود بيرون كند.» بر اين اساس پدرمان در تربيت صحيح ابراهيم و ديگر بچه ها اصلا كوتاهی نكرد. البته پدرمان بسيار انسان با تقوائی بود. اهل مسجد و هيئت بود و به رزق حلال بسيار اهميت ميداد. او خوب ميدانست پيامبرﷺ ميفرمايد: «عبادت ده جزء دارد كه نه جزء آن به دست آوردن روزی حلال است» برای همين وقتی عده ای از اراذل و اوباش در محله اميريه(شاپور)آن زمان، اذيتش كردند و نميگذاشتند كاسبی حلالی داشته باشد، مغازه ای كه از ارث پدری به دست آورده بود را فروخت و به كارخانه قند رفت. آنجا مشغول كارگری شد. صبح تا شب مقابل كوره ميايستاد. تازه آن موقع توانست خانه ای كوچک بخرد. ابراهيم بارها گفته بود: اگر پدرم بچه های خوبی تربيت كرد. به خاطر سختی هائی بود كه برای رزق حلال ميكشيد. هر زمان هم از دوران كودكی خودش ياد ميكرد ميگفت: پدرم با من حفظ قرآن را كار ميكرد. هميشه مرا با خودش به مسجد ميبرد. بيشتر وقتها به مسجد آيت الله نوری پائين چهارراه سرچشمه ميرفتيم. . . . زندگینامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی @Seraj_180
|•بیسیـم‌چۍ•|
|بسم‌رب‌الشُھدا‌والصدیقین| #سلام‌_بر_ابراهیم صفحھ ۸ روزی حلال «خواهر شهید» پيامبراعظمﷺ ميفرمايد:
|بسم‌رب‌الشُھدا‌والصدیقین| صفحھ ۹ آنجا هيئت حضرت علی اصغر(ع) بر پا بود. پدرم افتخار خادمی آن هيئت را داشت. يادم هست كه در همان سال های پايانی دبستان، ابراهيم كاری كرد كه پدر عصبانی شد و گفت: ابراهيم برو بيرون، تا شب هم برنگرد. ابراهيم تا شب به خانه نيامد. همه خانواده ناراحت بودند كه برای ناهار چه كرده. اما روی حرف پدر حرفی نميزدند. شب بود كه ابراهيم برگشت. با ادب به همه سلام كرد. بلافاصله سؤال كردم: ناهار چيكار كردی داداش؟! پدر در حالی كه هنوز ناراحت نشان ميداد اما منتظر جواب ابراهيم بود. ابراهيم خيلی آهسته گفت: تو كوچه راه ميرفتم، ديدم يه پيرزن كلی وسائل خريده، نميدونه چيكار كنه و چطوری بره خونه. من هم رفتم كمک كردم. وسايلش را تا منزلش بردم. پيرزن هم كلی تشكر كرد و سكه پنج ريالی به من داد. نميخواستم قبول كنم ولی خيلی اصرار كرد. من هم مطمئن بودم اين پول حلاله، چون براش زحمت كشيده بودم. ظهر با همان پول نان خريدم و خوردم. پدر وقتی ماجرا را شنيد لبخندی از رضايت بر لبانش نقش بست. خوشحال بود كه پسرش درس پدر را خوب فرا گرفته و به روزی حلال اهميت ميدهد. دوستی پدر با ابراهيم از رابطه پدر و پسر فراتر بود. محبتی عجيب بين آن دو برقرار بود كه ثمره آن در رشد شخصيتی اين پسر مشخص بود. اما اين رابطه دوستانه زياد طولانی نشد! ابراهيم نوجوان بود كه طعم خوش حمايت های پدر را از دست داد. در يک غروب غم انگيز سايه سنگين يتيمی را بر سرش احساس كرد. از آن پس مانند مردان بزرگ به زندگی ادامه داد. آن سال ها بيشتر دوستان و آشنايان به او توصيه ميكردند به سراغ ورزش برود. او هم قبول كرد. . . . زندگینامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی @Seraj_180