امام حسن عسکری (ع):
بهترین برادران توکسی است
که گناه (و کوتاهی) تو را
نسبت به خودش فراموش کند.
📚 بحارالانوار،ج ۷۵،ص۳۷۷
@B_rang_khodaa
سـ🌼ـلام
صبح یکشنبه تون بخیر و نیکی
🌼الهی ڪه
🍂مهربانی رسمتون
🌼موفقیت سهمتون
🍁خوشبختی حقتون باشه
🌼خیر و برکت
🍂تو زندگیتون جاری
🌼حاجت دلتون روا
🍁وتنتون سلامت باشه
@B_rang_khodaa
🔺 با هم بخوانیم| صلوات_خاصه حضرت امام_حسن_عسکری علیهالسلام:
▪️«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرِّ التَّقِيِّ الصَّادِقِ الْوَفِيِّ النُّورِ الْمُضِيءِ خَازِنِ عِلْمِكَ وَ الْمُذَكِّرِ بِتَوْحِيدِكَ وَ وَلِيِّ أَمْرِكَ وَ خَلَفِ أَئِمَّةِ الدِّينِ الْهُدَاةِ الرَّاشِدِينَ وَ الْحُجَّةِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا فَصَلِّ عَلَيْهِ يَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَصْفِيَائِكَ وَ حُجَجِكَ وَ أَوْلادِ رُسُلِكَ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ»
🏴 سالروز شهادت جانسوز حضرت أبا محمد امام حسن عسکری علیهالسلام را محضر فرزند گرامیشان حضرت خاتم الأوصیا امام زمان (عجلالله فرجه الشریف) و همه شیعیان و محبین آن حضرت تسلیت میگوییم.
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج💔
---••*•🍃🌸🍃•*••----
@B_rang_khodaa
@hajmahmoud_karimi 8.mp3
4.24M
🎵 بشنوید
نوحه های امام_حسن_عسکری علیه السلام
زمینه (شکسته بغضم اشکام بی امونه)
شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
🕌 مسجد مقدس جمکران 🕌
[حاج محمود کریمی ]
امام_حسن_عسکری (علیه السلام)
@B_rang_khodaa
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ تربیت فرزندان خودتون رو به اینستاگرام و تیکتاک نسپرید
🔺 بچهای که انقدر بیهویت و ضعیف شده که فکر میکنه برای دیده شدن باید به هر کاری تن بده، بچهای که هیچ چارچوب اخلاقی و خط قرمزی نداره ...
🔺 این میتونه آینده فرزند شما توی سیل چالشهای اینستاگرامی و تیکتاکی باشه
@B_rang_khodaa
معبود من، عشق من و معشوق من، دوستت دارم. بارها تو را دیدم و حس کردم، نمیتوانم از تو جدا بمانم. بس است، بس. مرا بپذیر، اما آنچنان که شایسته تو باشم.
•••فرازی از وصیتنامه شهید سلیمانی
@B_rang_khodaa
قسمت نه
🖤🖤🖤🖤🖤🖤
یک فنجان چای با خدا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
حسابی گیج و کلافه بودم. اصلا نمی فهمیدم چه اتفاقی افتاده. من و دانیال مبارزه ای نداشتیم برای دل بردین از هم. اصلا همین مبارزه حق زندگی را از ما گرفته بود و هر دو قسم خورده بودیم که هیچ وقت نخواهیمش. اما حالا …
نمیدانستم در کدام قسمت از زندگیم ایستاده ام. عثمان با شنیدن این کلمه تعجب نکرد، تنها جا خورد.. و فقط پرسید:مبارزه؟؟ مگر دیگر چیزی برای از دست داریم که مبارزه کنیم؟؟
و من مدام سوالش را تکرار میکردم. و چقدر ساده، تمام زندگیم را؛ در یک جمله به رخم کشید این مسلمان ترسو.
ای کاش زودتر از اینها با هانیه حرف میزد و تمام داشته هایش را روی دایره میریخت و نشانش میداد که چیزی برای مبارزه نمانده.
حکم صادر شد، مسلمانها دیوانه ای بیش نیستند. اما برادرم دوست داشتنی بود. پس باید برای خودم می ماند..
حالا من مانده بودم و تکه های پازلی که طراحش اسلام بود. باید از ماجرا سردرمیاوردم..حداقل از مبارزه ای که دانیال را از من جدا کرد. و تنها سرنخهای من و عثمان چند عکس بود و کلمه ی مبارزه..
مدتی از جستجوهای بی نتیجه مان گذشت و ناامیدی بیتوته کرده بود در وجودمان. و من هر شب ناخواسته از پیگیری های بی نتیجه ام به مادرِ همیشه نگران توضیح میداد و او فقط با اشک پاسخ میداد.
تا اینکه بعد از مدتها تلاش چیزی نظرم را جلب. سخنرانی تبلیغات گونه ی مردی مسلمان در یکی از خیابانها..
ظاهرش درست مثل دانیال عجیب و مسخره بود. کچل.. ریش بلند، بدون سبیل و به رسم مسلمانان کلاهی سفید و توری شکل بر سر داشت.
چند مرد دیگر روی سکویی بلند در اطرافش ایستاده و با مهربانی پاسخ جوانانِ جمع شده را میدادند و برشورهایی را بین شان توزیع میکردند.
ای مسلمانان حیله گر.. آن دوست مسلمان با همین فریبگری اش، دانیال را از من گرفت.. آخ که اگر پیداش کنم، به سنت خودشان ذره ذره نابودش میکنم..
سریع با عثمان تماس گرفتم و آدرس را دادم. تا آمدنش در گوشه ایی از خیابان ایستادم و با دقت به حرفهای مبلغان گوش دادم. چه وعده هایی.. بهشت و جهنم را میان خودشان تقسیم کرده بودند و از مبارزه ای عجیب میگفتند.. و احمقهایی که با دهان باز و گوشهایی دراز، آب از لب و لوچه شان آویزان بود.. یعنی زمین آنقدر ابله داشت؟؟
زمان زیادی نگذشته بود که عثمان سریع خود را رساند. با سر به مرد سخنرانِ روی سکو اشاره کردم. و او هم با سکوت در کنار ایستاد. و سپس زیر لب زمزمه کرد (بیچاره هانیه..).
این داستان ادامه دارد....
@B_rang_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 حقوق بشر و احترامی که پلیس آمریکا به زندانیها میذاره رو تو این کلیپ ببینید
غرب_بدون_روتوش
@B_rang_khodaa