eitaa logo
✿♡به رنگـــــ خــدا♡✿
1.6هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
14.1هزار ویدیو
68 فایل
✨•°﷽°•✨ 🌱کانال بــه رنــگ خــ💙ــدا🌱 @B_rang_khodaa #تلنگر❗ شیطان میگه: همین یڪ بار #گناه ڪن،بعدش دیگه •••| وَلَا تَحْزَنَ ،وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ |•• (قصص/١٣) شکستگی های دلم رانگه داشته ام، تو ترمیمشان ڪنی :)❤🍃 لفت نده ✓بی صداکن
مشاهده در ایتا
دانلود
خوشادࢪدےڪہ‌درمانش‌توباشے . . . خوشاࢪاهےڪہ‌پایانش‌توباشے . . . 💫☘️ @B_rang_khodaa
دوست من سلام ✋✋ حدیثی زیبا از امام حسین علیه‌السلام « *الناسُ عبیدُ الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرَّت معایشُهم فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَیّانون* *مردم بندۀ دنیایند و دین بر زبانشان می‌چرخد و تا وقتی زندگی‌هاشان بر محور دین بگردد، در پی آنند، امّا وقتی به وسیلۀ «بلا» آزموده شوند، دینداران اندک می‌شوند* ☞ @B_rang_khodaa
‍ ‌✨﷽✨ 🔴چرا به امام حسن مجتبي (عليه السلام )، كريم اهل بيت گفته مي شود؟ ✍امام حسن مجتبي عليه السلام نسبت به دردمندان و تيره بختان جامعه قلبي رئوف داشتند و با خرابه ‌نشينان دردمند و اقشار مستضعف و كم ‌درآمد همراه و همنشين مي‌ شدند و دردِ دلِ آن‌ ها را با جان و دل مي ‌شنيدند و به آن ترتيب اثر مي‌ دادند، و در اين حركت انسان ‌دوستانه جز خداوند را مدّنظر نداشتند. همچنين هيچ ‌گاه هر ضعيف، ناتوان و درمانده، نااميد از درب خانه آن حضرت برنمي‌ گشت، حتّي خود ايشان به سراغ فقرا مي‌ رفتند و آن‌ ها را به منزل دعوت مي‌ كردند و به آن‌ ها غذا و لباس مي‌ دادند. 💥امام حسن ـ عليه السّلام ـ تمام توان خويش را در راه انجام امور نيك و خداپسندانه به كار مي‌ گرفت و اموال فراواني در راه خدا مي‌ بخشيد، مورّخان و دانشمندان در شرح حال زندگاني پر افتخار ايشان، بخشش‌ هاي بي‌ سابقه و انفاق‌ هاي بسيار بزرگ و بي‌ نظيري ثبت كرده‌اند. آن حضرت در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارايي خود را در راه خدا خرج كردند و سه بار نيز ثروت خود را به دو نيم كردند و نصف آن را براي خود و نصف ديگر را در راه خدا به فقرا بخشيدند؛ از اين رو ايشان را كريم اهل بيت عليهم السلام مي نامند. 📚حقايق پنهان،ص ٢٦٨ 📚منتهي الآمال، ج ١، ص ٤١٧ ‌‌‌‌@B_rang_khodaa
✨سه دقیقه درقیامت✨ ✨پايان عمل جراحی✨ ✨ قسمت سوم✨ عمل جراحي طوالني شد و برداشتن غده پشت چشم، با مشكل مواجه شد. پزشكان تالش خود را مضاعف كردند. برداشتن غده همانطور كه پيشبيني ميشد با مشكل جدي همراه شد. آنها كار را ادامه دادند و در آخرين مراحل عمل بود كه يكباره همه چيز عوض شد... احساس كردم آنها كار را به خوبي انجام دادند. ديگر هيچ مشكلي نداشتم. آرام و سبك شدم. چقدر حس زيبايي بود! درد از تمام بدنم جدا شد. يكباره احساس راحتي كردم. سبك شدم. با خودم گفتم: خدا رو شكر. از اين همه درد چشم و سردرد راحت شدم. چقدر عمل خوبي بود. با اينكه كلي دستگاه به سر و صورتم بسته بود اما روي تخت جراحي بلند شدم و نشستم. براي يك لحظه، زماني را ديدم كه نوزاد و در آغوش مادر بودم! از لحظه كودكي تا لحظهاي كه وارد بيمارستان شدم، براي لحظاتي با تمام جزئيات در مقابل من قرار گرفت! چقدر حس و حال شيريني داشتم. در يك لحظه تمام زندگي و اعمالم را ديدم! در همين حال و هوا بودم كه جواني بسيار زيبا، با لباسي سفيد و نوراني در سمت راست خودم ديدم. بسيار زيبا و دوست داشتني بود. نميدانم چرا اينقدر او را دوست داشتم. ميخواستم بلند شوم و او را در آغوش بگيرم. او كنار من ايستاده بود و به صورت من لبخند ميزد. محو چهره او بودم. با خودم ميگفتم: چقدر چهرهاش زيباست! چقدر آشناست. من او را كجا ديدهام!؟ سمت چپم را نگاه كردم. ديدم عمو و پسر عمهام و آقاجان سيد )پدربزرگم( و ... ايستادهاند. عمويم مدتي قبل از دنيا رفته بود. پسر عمهام نيز از شهداي دوران دفاع مقدس بود. از اينكه بعد از سالها آنها را ميديدم خيلي خوشحال شدم. زير چشمي به جوان زيبا رويي كه در كنارم بود دوباره نگاه كردم. من چقدر او را دوست دارم. چقدر چهرهاش برايم آشناست. يكباره يادم آمد. حدود 25 سال پيش... شب قبل از سفر مشهد... عالم خواب... حضرت عزرائيل... با ادب سالم كردم. حضرت عزرائيل جواب دادند. محو جمال ايشان بودم كه با لبخندي بر لب به من گفتند: برويم؟ باتعجب گفتم: كجا؟ بعد دوباره نگاهي به اطراف انداختم. دكتر جراح، ماسك روي صورتش را درآورد و به اعضاي تيم جراحي گفت: ديگه فايده نداره. مريض از دست رفت... بعد گفت: خسته نباشيد. شما تالش خودتون رو كردين، اما بيمار نتونست تحمل كنه. يكي از پزشكها گفت: دستگاه شوك رو بياريد ... نگاهي به دستگاهها و مانيتور اتاق عمل كردم. همه از حركت ايستاده بودند! عجيب بود كه دكتر جراح من، پشت به من قرار داشت، اما من ميتوانستم صورتش را ببينم! حتي ميفهميدم كه در فكرش چه ميگذرد! من افكار افرادي كه داخل اتاق بودند را هم ميفهميدم. همان لحظه نگاهم به بيرون از اتاق عمل افتاد. من پشت اتاق را ميديدم! برادرم با يك تسبيح در دست، نشسته بود و ذكر ميگفت.خوب به ياد دارم كه چه ذكري ميگفت. اما از آن عجيبتر اينكه ذهن او را ميتوانستم بخوانم! او با خودش ميگفت: خدا كند كه برادرم برگردد. او دو فرزند كوچك دارد و سومي هم در راه است. اگر اتفاقي برايش بيفتد، ما با بچههايش چه كنيم؟ يعني بيشتر ناراحت خودش بود كه با بچههاي من چه كند!؟ كمي آنسوتر، داخل يكي از اتاقهاي بخش، يك نفر در مورد من با خدا حرف ميزد! من او را هم ميديدم. داخل بخش آقايان، يك جانباز بود كه روي تخت خوابيده و برايم دعا ميكرد. او را ميشناختم. قبل از اينكه وارد اتاق عمل شوم با او خداحافظي كردم و گفتم كه شايد برنگردم. اين جانباز خالصانه ميگفت: خدايا من را ببر، اما او را شفا بده. او زن و بچه دارد، اما من نه. يكباره احساس كردم كه باطن تمام افراد را متوجه ميشوم. نيتها و اعمال آنها را ميبينم و... بار ديگر جوان خوشسيما به من گفت: برويم؟ خيلي زود فهميدم منظور ايشان، مرگ من و انتقال به آن جهان است. از وضعيت به وجود آمده و راحت شدن از درد و بيماري خوشحال بودم. فهميدم كه شرايط خيلي بهتر شده، اما گفتم: نه! مكثي كردم و به پسر عمهام اشاره كردم. بعد گفتم: من آرزوي شهادت دارم. من سالها به دنبال جهاد و شهادت بودم، حاال اينجا و با اين وضع بروم؟! اما انگار اصرارهاي من بيفايده بود. بايد ميرفتم. همان لحظه دو جوان ديگر ظاهر شدند و در چپ و راست من قرار گرفتند و گفتند: برويم؟بياختيار همراه با آنها حركت كردم. لحظهاي بعد، خود را همراه با اين دو نفر در يك بيابان ديدم! ً اين را هم بگويم كه زمان، اصال مانند اينجا نبود. من در يك لحظه صدها موضوع را ميفهميدم و صدها نفر را ميديدم! ً آن زمان كامال متوجه بودم كه مرگ به سراغم آمده. اما احساس خيلي خوبي داشتم. از آن درد شديد چشم راحت شده بودم. پسر عمه و عمويم در كنارم حضور داشتند و شرايط خيلي عالي بود. من شنيده بودم كه دو ملك از سوي خداوند هميشه با ما هستند، حاال داشتم اين دو ملك را ميديدم. چقدر چهره آنها زيبا و
✿♡به رنگـــــ خــدا♡✿
✨سه دقیقه درقیامت✨ ✨پايان عمل جراحی✨ ✨ قسمت سوم✨ عمل جراحي طوالني شد و برداشتن غده پشت چشم، با م
و دوست داشتني بود. دوست داشتم هميشه با آنها باشم. ما با هم در وسط يك بيابان كويري و خشك و بيآب و علف حركت ميكرديم. كمي جلوتر چيزي را ديدم! روبروي ما يك ميز قرار داشت كه يك نفر پشت آن نشسته بود. آهستهآهسته به ميز نزديك شديم! به اطراف نگاه كردم. سمت چپ من در دور دستها، چيزي شبيه سراب ديده ميشد. اما آنچه ميديدم سراب نبود، شعلههاي آتش بود! حرارتش را از راه دور حس ميكردم. به سمت راست خيره شدم. در دوردستها يك باغ بزرگ و زيبا، يا چيزي شبيه جنگلهاي شمال ايران پيدا بود. نسيم خنكي از آن سو احساس ميكردم. به شخص پشت ميز سالم كردم. با ادب جواب داد. منتظر بودم. ميخواستم ببينم چه كار دارد. اين دو جوان كه در كنار من بودند، هيچ عكسالعملي نشان ندادند. حاال من بودم و همان دو جوان كه در كنارم قرار داشتند. جوان پشت ميز يك كتاب بزرگ و قطور را در مقابل من قرار داد! @B_rang_khodaa
دعای روز چهارشنبه بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ، الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى جَعَلَ اللَّيْلَ لِباساً، وَالنَّوْمَ سُباتاً، وَجَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً، لَكَ الْحَمْدُ أَنْ بَعَثْتَنِى مِنْ مَرْقَدِى وَلَوْ شِئْتَ جَعَلْتَهُ سَرْمَداً، حَمْداً دائِماً لَايَنْقِطعُ أَبَداً، وَلَا يُحْصِى لَهُ الْخَلائِقُ عَدَداً، اللّٰهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ أَنْ خَلَقْتَ فَسَوَّيْتَ، وَقَدَّرْتَ وَقَضَيْتَ، وَ أَمَتَّ وَ أَحْيَيْتَ، وَأَمْرَضْتَ وَشَفَيْتَ، وَعافَيْتَ وَ أَبْلَيْتَ، وَعَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَيْتَ، وَعَلَى الْمُلْكِ احْتَوَيْتَ؛ به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‌اش همیشگی است، ستایش خدا را که شب را پوشش و خواب را مایه آرامش و روز را زمینه تکاپو قرار داده، ستایش فقط شایسته توست که مرا از خوابگاهم برانگیختی و اگر می‌خواستی خوابم را جاودان می‌ساختی، ستایش دائم که هرگز پایان نیابد و سپاس بیکران ‌که آفریدگان از شمارش آن ناتوان‌اند، خدایا! ستایش تنها شایسته توست که آفریدی و سامان دادی و اندازه مقرر نمودی و فرمان دادی و میراندی و زنده کردی و بیمار نمودی و درمان کردی و بهبودی عنایت فرمودی و فرسوده ساختی و بر عرش هستی استیلا یافتی و بر فرمانروایی جهان چیره گشتی؛ أَدْعُوكَ دُعَاءَ مَنْ ضَعُفَتْ وَسِيلَتُهُ، وَانْقَطَعَتْ حِيلَتُهُ، وَاقْتَرَبَ أَجَلُهُ، وَتَدَانَىٰ فِى الدُّنْيَا أَمَلُهُ، واشْتَدَّتْ إِلَىٰ رَحْمَتِكَ فاقَتُهُ، وَعَظُمَتْ لِتَفْرِيطِهِ حَسْرَتُهُ، وَكَثُرَتْ زَلَّتُهُ وَعَثْرَتُهُ، وَخَلُصَتْ لِوَجْهِكَ تَوْبَتُهُ، فَصَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيِّينَ، وَعَلَىٰ أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، وَارْزُقْنِى شَفاعَةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَلَا تَحْرِمْنِى صُحْبَتَهُ، إِنَّكَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ. اللّٰهُمَّ اقْضِ لِى فِى الْأَرْبَعاءِ أَرْبَعاً: اجْعَلْ قُوَّتِى فِى طَاعَتِكَ، وَنَشَاطِى فِى عِبَادَتِكَ، وَرَغْبَتِى فِى ثَوَابِكَ، وَزُهْدِى فِيَما يُوجِبُ لِى أَلِيمَ عِقَابِكَ، إِنَّكَ لَطِيفٌ لِمَا تَشَاءُ .تو را می‌خوانم همچون کسی که وسیله‌اش ناکارا گشته و رشته‌ی چاره‌اش گسسته و مرگش نزدیک شده و آرزویش در دنیا کاستی یافته و سخت بر رحمت تو نیازمند گشته و حیرتش بر اثر کوتاهی فزونی یافته و لغزش و افتادنش فزونی یافته و بازگشتش به‌سوی تو خالص شده است، پس بر محمّد خاتم پیامبران و بر خاندان پاکیزه و پاک‌نهاد او درود فرست و شفاعت محمّد (درود خدا بر او و خاندانش باد) را روزی‌ام فرما و از هم‌نشینی با او محرومم مساز، همانا تویی مهربان‌ترین مهربانان، خدایا! در چهارشنبه چهار حاجت مرا روا ساز: نیرویم را در طاعت خود و نشاطم را در بندگی خویش و رغبتم را در پاداشت و بی‌رغبتی‌ام را در آنچه موجب عذاب دردناک توست قرار ده، همانا تو به هر که بخواهی مهربانی✨ @B_rang_khodaa
✨زیارت روز چهارشنبه✨ السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَوْ لِيَاءَاللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا حُجَجَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا نُورَ اللّٰهِ فِى ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ، صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْكُمْ وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، بِأَبِى أَنْتُمْ وَأُمِّى، لَقَدْ عَبَدْتُمُ اللّٰهَ مُخْلِصِينَ، وَجَاهَدْتُمْ فِى اللّٰهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّىٰ أَتاكُمُ الْيَقِينُ، فَلَعَنَ اللّٰهُ أَعْداءَكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَجْمَعِينَ، وَأَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللّٰهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنْهُمْ، يَا مَوْلاىَ يَا أَبا إِبْراهِيمَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ، يَا مَوْلاىَ يَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِىَّ بْنَ مُوسىٰ، يَا مَوْلاىَ يَا أبا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ، يَا مَوْلاىَ يَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِىَّ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَنَا مَوْلىً لَكُمْ، مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَجَهْرِكُمْ، مُتَضَيِّفٌ بِكُمْ فِى يَوْمِكُمْ هٰذَا وَهُوَ يَوْمُ الْأَرْبَعاءِ، وَمُسْتَجِيرٌ بِكُمْ، فَأَضِيفُونِى وَأَجِيرُونِى بِآلِ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ ترجمه::.سلام بر شما ای دوستان خدا، سلام بر شما ای حجت‌های خدا، سلام بر شما ای نور خدا در تاریکی‌های زمین، سلام بر شما، درودهای خدا بر شما و بر خاندان پاکیزه و پاکتان، پدر و مادرم فدایتان، به‌راستی خدا را خالصانه پرستیدید و در راه خدا آن‌چنان‌که شایسته بود جهاد کردید تا آن‌که مرگ به سویتان آمد، لعنت خدا بر دشمنانتان از تمام پریان و آدمیان، من به‌سوی خدا و به‌سوی شما از دشمنانتان بیزاری می‌جویم، ای سرور من، ای ابا ابراهیم موسی بن جعفر، ای سرور من، ای ابا الحسن علی بن موسی، ای سرور من، ای ابا جعفر محمّد بن علی، ای سرور من، ای ابا الحسن علی بن محمّد، من دل‌بسته شما هستم، ایمان دارم به نهان و آشکار شما، در این روز شما که روز چهارشنبه است از شما درخواست پذیرایی دارم و به بارگاه شما پناه می‌جویم، پس مرا پذیرا باشید و پناهم دهید، به حقّ خاندان پاکیزه و پاکتان @B_rang_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨♥️يـه فكر مثبت كوچولو اول صبح ميتونه كل روزت رو تغيير بده  پس لبخند بزن دوست خوبم  چـون لبـخنـد تـو زیـبــاست  سلام صبح بخیر دوستان    @B_rang_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨♥️خزان است و هوایی بس دل انگیز بزن صبحانه ای با چای لبریز به عمر ما رسیده روز دیگر رها کن بسترو از خواب برخیز ســلام صبح تون بخیر مهربونا   @B_rang_khodaa
🍃 🌿آیت‌الله‌مجتهدی‌تهرانی(ره): [درکارهایتان‌دقّت‌کنید! ببینیدکه‌آیااخلاص‌داریدیانه؟! "عمل‌خالص"آن‌است، که‌نخواهی‌جزخداتورا، به‌خاطرآن‌تشویق‌کند.] ᴊᴏɪɴ↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ {🌦} @B_rang_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسنم❤ نگارا....💗 بهارا....😍 ‌‌‌‌ ᴊᴏɪɴ↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ {🌦} @B_rang_khodaa
این برف نیست، گلبرگ شکوفه گیلاس توی ژاپنه که افتاده روی رودخونه (个_个) کآیدا OK @B_rang_khodaa
مداحی آنلاین - دل بکن از حُسن دنیا در تمنای حسن - علیمی.mp3
6.55M
🌸 (ع) دل بکن از حُسن دنیا در تمنای حَسن بگذر از هستی اگر خواهی تماشای حَسن 🎤 @B_rang_khodaa ══💝══════ ✾ ✾ ✾
آقاجانݦ!! میشوداین‌رمضان‌موعد‌فرداباشد آخرین‌ماه‌صیام‌غم‌مولا‌باشد میشوددرشب‌قدرش‌به‌جهان‌مژده‌دهند که‌همین‌سال‌ظهور‌گل‌نرگس‌باشد.💐 🍀 @B_rang_khodaa
.. 🌱 هروقت‌میخواست‌براےجوانان یادگارےبنویسدمے‌نوشت : "من‌ڪان‌َللہ‌کان‌الله‌له" هرکه‌باخداباشد←خدابااوست رسم‌عاشق‌نیست‌بایک‌دل دودلبرداشتن ...🖇♡! شهید‌محمدابراهیم‌همٺ🌹 @B_rang_khodaa
✨﷽✨ 🔴سخاوتمندی و کرم امام حسن مجتبی علیه السلام ✍از امام حسن عليه السلام روايت شده است كه روزى از كنار يكى از باغهاى بيرون مدينه عبور میکرد، در مسير خود به غلام سياه چهره ‏اى رسيد كه گرده نانى در دست داشت؛ يك لقمه خود میخورد و يك لقمه هم به سگى كه در برابر او ايستاده بود، می‏خوراند و اين كار را ادامه می‏داد تا نيمى از آن گرده نان را خورد و نيم ديگر را به آن سگ خورانيد. امام حسن عليه السلام از وى پرسيد: چرا چنين می‏كنى؟ وى در پاسخ گفت: خجالت می‏كشم كه من بخورم و سير گردم و اين سگ گرسنه بماند! امام حسن عليه السلام پرسيد: غلام كيستى؟ در پاسخ گفت: غلام «ابان بن عثمان». پرسيد: اين باغ از آن كيست؟ در پاسخ گفت: از «ابان بن عثمان». امام حسن عليه السلام خطاب به او فرمود: تو را سوگند می‏دهم به خدا كه از اين محل بيرون نروى تا من بازگردم. امام حسن عليه السلام رفت‏ و طولى نكشيد در حاليكه غلام و باغ را از «ابان» خريده بود، بازگشت. حضرت به غلام، گفت: تو را از مولايت خريدم. غلام گفت: اى مولاى من! من مطيع خدا و رسول خدا و شخص شما هستم و در خدمت حاضرم! امام حسن عليه السلام فرمود: باغ را هم از «ابان» خريدارى كردم. اينك تو را در راه خدا از قيد بردگى آزاد می‏كنم و اين باغ هم از سوى من به تو اهدا می‏شود! غلام گفت: اى مولاى من! باغ را به كسى بخشيدى كه مرا به او بخشيدى (يعنى خدا). 📚فضائل پنج تن عليهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج‏۴، ص۲۱۰. @B_rang_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔞اتفاق وحشتناک برای یک خانم در 🔞 داستان دختری گناه کار که از پارتی شبانه مسیرش به غسالخانه میرسد و متحول می شود😱 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─ @B_rang_khodaa
💠 حدیث امروز 💠 🗓 چهارشنبه ۱۴۰۰/۲/۸ ▫️پانزدهم ماه رمضان🌙 🌸میلاد کریم اهل بیت امام حسن مجتبی "علیه السلام" مبارک باد🌸 💎 دعای متسجاب هنگام‌ افطار 🍃 امام حسن "عليه السّلام": ✅ انّ لِكُلِّ صائِم عِندَ فطوره دَعوة مُستَجابَة فَاذا كَانَ اَوَّل لُقمَة فَقُل: بِسمِ الله اَلّلهُمَّ یا واسعَ المَغفِرة اِغفِر لِی. 🔹 هر روزه داری هنگام افطار یك دعای اجابت شده دارد. 👈پس در اولین لقمه افطار بگو : 🤲 🍃«بِسمِ الله، اَلّلهُمَّ یا واسعَ المَغفِرة، اِغفِر لِی»🍃 📚 اقبال الاعمال ، ص 116  ┈•••🍃🌸🍃•••┈ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@B_rang_khodaa
‌. ° رفیق‌مذهبـۍمـن. . . ¡ وقتـۍ‌تنبلۍ‌میکنۍ‌‌و‌میگذرۍ جملھ‌ۍ‌توفیق‌نداشتـم‌روبھونہ‌نکنジ شـھادت‌‌روبـہ‌اهل‌درد‌مـیدن °. •┈┈••✾•🍃🌻🍃•✾••┈┈• @B_rang_khodaa •┈┈••✾•🍃🌻🍃•✾••┈┈•