درآمد رونالدو و مسی بابت انتشار هر پست
⚽️«رونالدو» با بیش از ۴۴۲ میلیون دنبالکنندهای که در اینستاگرام دارد، بابت هر یک پست تبلیغاتی که در این شبکه اجتماعی منتشر میکند ۲.۳ میلیون دلار درآمد دارد.
⚽️«لیونل مسی» هم ۳۲۷ میلیون فالوور دارد و بابت هر یک پستش ۱.۷ میلیون دلار میگیرد. او در ردهبندی کلی نفر سوم است.
⚽️ سومین ورزشکار پردرآمد از فعالیت در اینستاگرام هم «نیمار برزیلی» است که ۱۷۴ میلیون دنبالکننده دارد و بابت هر پست ۹۴۵ هزار دلار دریافت میکند. نیمار در ردهبندی کلی نفر هجدهم است.
tn.ai/2832303
کانال رهبر❤️👇😍👇
@khamenei_ir
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅❅📀🖥📀❅┅┅
@BaSELEBRTY
کدام آثار به چهلویکمین جشنواره فیلم فجر میآیند؟
🔹چهلویکمین جشنواره فیلم فجر امسال با ۷۵ فیلم متقاضی حضور در بخش ملی جشنواره، از ۱۲ تا ۲۲ بهمن ماه ۱۴۰۱ در تهران و سراسر کشور برگزار میشود.
🔹فیلم بهشت تبهکاران به کارگردانی مسعود جعفری جوزانی یکی از فیلمهای در حال ساخت است که برای رسیدن به جشنواره فیلم فجر آماده میشود.
🔹فیلم «هوک» به کارگردانی حسین ریگی یکی از فیلمهایی است که برای رسیدن به جشنواره فیلم فجر آماده میشود.
🔹فیلم «استاد» به تهیهکنندگی بهروز افخمی و کارگردانی سیدعماد حسینی نیز از آن فیلمهای جنجالی امسال خواهد بود، فیلمی که به موضوع تعرضات و آزار و اذیت جنسی و یا همان MeToo معروف شده است.
🔹فیلم «جنگل پرتقال» به تهیهکنندگی رسول صدرعاملی و کارگردانی آرمان خوانساریان روزهای آخر تولید خود را طی میکند و بهاحتمال قوی در جشنواره فیلم فجر حضور خواهد داشت.
کانال رهبر❤️👇😍👇
@khamenei_ir
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅❅📀🖥📀❅┅┅
@BaSELEBRTY
19.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حاتمیکیا: در اولین دیدارم به حاج قاسم اعتراض کردم
ابراهیم حاتمیکیا در «ملک سلیمان»:
🔹بعد از جنگ تا یک جایی حرف داشتم برای گفتن ولی بعد از مدتی نفسم بند آمد.
🔹حاج قاسم با مطرح کردن بحث منطقه و سوریه و لبنان نفس من را باز کرد.
🔹در اولین دیدارم با حاج قاسم خیلی صریح اعتراض کردم و گفتم من التماس میکنم به سوریه بروم.
کانال رهبر❤️👇😍👇
@khamenei_ir
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅❅📀🖥📀❅┅┅
@BaSELEBRTY
▫️پست عجیب یک کانال تلگرامی برای ترانه علیدوستی
▫️ یک کانال تلگرامی ابتدا ادعا کرد که ترانه علیدوستی در زندان مورد ضرب و شتم قرار گرفته ، ولی بعد از ساعتی یک عکس بدون آرایش از او را که مربوط به قبل بود را منتشر کرد و نوشت : « طبق تحقیقاتی که انجام دادیم ، بدون آرایش همین شکلیه و صورتش کبود نشده»!
کانال رهبر❤️👇😍👇
@khamenei_ir
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅❅📀🖥📀❅┅┅
@BaSELEBRTY
🔸 طرف همیشه با میکاپ عروسانه تو فیلمها و سریالها و جشنوارهها حاضر شده و یه چهره غیرواقعی از خودش تو ذهنها ساخته؛ حالاکه بخاطر چندروز حضور تو اوین بدون میکاپ اومده بیرون میگن آثار شکنجه تو چهرشه! بهنظرم نظام باید برای حل مشکل اعتمادبنفس اینا و نپذیرفتن چهره نچرالشون هم فکری کنه
🔹 سید رضی
کانال رهبر❤️👇😍👇
@khamenei_ir
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅❅📀🖥📀❅┅┅
@BaSELEBRTY
📺 فیلمهای سینمایی امروز تلویزیون
🔻«پرنده طلایی» ساعت ۸ از شبکه دو
🔻«خرس قطبی کوچولو ۲» ساعت ۹ از شبکه پنج
🔻«بیا از گذشته حرف بزنیم» ساعت ۱۰ از شبکه سه
🔻«بازی عادلانه» ساعت ۱۰ از شبکه افق
🔻«دستکش» ساعت ۱۱ از شبکه سلامت
🔻«ویلاییها» ساعت ۱۳ از شبکه نمایش
🔻«لحظه سخت» ساعت ۱۳:۳۰ از شبکه پنج
🔻«عصر یخبندان ۳» ساعت ۱۴ از شبکه کودک
🔻«هدف» ساعت ۱۴:۳۰ از شبکه سه
🔻«یدو» ساعت ۱۶ از شبکه یک
🔻«نابغه» ساعت ۱۸ از شبکه امید
🔻«سیاوش سرمدی» ساعت ۱۸ از شبکه افق
🔻«درخت پرتقال شیرین من» ساعت ۱۹ از شبکه نمایش
🔻«پیغام رسان» ساعت ۲۰:۳۰ از شبکه چهار
🔻«به وقت شام» ساعت ۲۱ از شبکه نمایش
🔻«شنود ۳» ساعت ۲۳ از شبکه نمایش
کانال رهبر❤️👇😍👇
@khamenei_ir
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅❅📀🖥📀❅┅┅
@BaSELEBRTY
ماجرای طلاق، سرطان و "هوو"
داستان زنی که برای شوهرش زن گرفت!
کد خبر: ۲۰۵۷۶
۰۹ تير ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۲
فرادید| زن جوان با مراجعه به مطب پزشک وقتی فهمید دچار بیماری سرطان شده و مهلت چندانی برای ادامه زندگی با شوهر و فرزندانش ندارد تصمیم گرفت پیش از مرگ برای شوهرش همسری انتخاب کند تا سرپرستی دختر و پسرش را به یک هووی مهربان بسپارد. اما پس از یافتن زنی برای شوهرش سرنوشت، ماجرای شگفتانگیزی را برایش رقم زد.
زن جوان که به همراه شوهرش پشت در بسته دادگاه خانواده مجتمع صدر به انتظار شروع جلسه محاکمه نشسته با چشمانی اشکآلود زیر لب، خودش را به خاطر آوردن هوو برای خودش سرزنش میکند و مرد سعی میکند همسرش را آرام کند ولی موفق نمیشود.
زن با لحن سرزنش باری به مرد میگوید: اگر مرا دوست داشتی پیشنهادم را قبول نمیکردی و زن نمیگرفتی، حالا باید مهتاب را طلاق بدهی وگرنه روی خوش در زندگی نمیبینی.
مرد به اعتراض میگوید: من نه تو را طلاق میدهم نه مهتاب را. وقتی اصرار میکردم که لجبازی نکن و از خواستگاری دست بردار به خرجت نمیرفت و پافشاری میکردی تا اینکه دو دستی زندگی من و بچههایمان را خراب کردی و حتی در حق همکلاسیات مهتاب و بچه تو راهیاش هم ظلم کردی، حالا مرا کشیدی دادگاه که چه شود؟ چند بار به دست و پایت افتادم تا از زن گرفتن برای من بیخیال شوی اما تو چه کردی حالا وقت عقبنشینی است؟
ریحانه که آرام و قرار ندارد اشک میریزد و میخواهد هر چه سریعتر وارد دادگاه شود. در همین هنگام منشی شعبه 244 دادگاه خانواده مجتمع صدر نام زن و مرد را میخواند و آنها را دعوت به حضور در دادگاه میکند.
قاضی بهروز مهاجری در حالی که به اوراق پیش رویش نگاهی میاندازد از آنها میخواهد تا مشکلشان را شرح دهند.ریحانه 35 ساله _ با اشاره به پیچ و خم های زندگیاش میگوید: 14 سال پیش محمد به خواستگاریام آمد. از آنجایی که همکارم بود تا حدودی او را میشناختم؛ جوان برازنده و باشخصیتی که در همان برخوردهای اول با خانوادهام خودش را در دلشان جا کرد و ازدواج کردیم. چنان خوشبخت بودم که همه فامیل آرزوی چنین زندگی سرشار از شادی ما را داشتند. با به دنیا آمدن دختر و پسرمان خوشبختیمان تکمیل شده بود تا اینکه با شنیدن یک خبر دنیا بر سرم خراب شد و مسیر زندگیام تغییر کرد. در حدود سه سال پیش دچار یک بیماری شدم و پزشک معالجم پس از چند آزمایش اعلام کرد مبتلا به نوعی سرطان هستم و مهلت زیادی برای ادامه زندگی ندارم.
شنیدن این خبر و دیدن جوابهای آزمایشها شوکهام کرده بود نمیتوانستم باور کنم که خوشبختیام به پایان رسیده و لحظات زندگیام مانند ساعت شنی هر ثانیه در حال تمام شدن است.
تا مدتی در خودم فرو رفته بودم و با هیچ کس حرفی نمیزدم ولی یک روز به خودم آمدم و گفتم باید کاری کنم تا دختر و پسرم و همسرم که همیشه همدم و مونسم بودهاند پس از مرگم آسیب نبینند، به همین خاطر پیشنهاد ازدواج دوم را به همسرم دادم که ای کاش لال میشدم و هرگز چنین حرفی نمیزدم.
مرد که برافروخته است رو به قاضی میگوید: زندگیام را سیاه کرده بود جناب قاضی. بارها از او خواستم دست از رفتارهای بچگانهاش بردارد ولی گوشش بدهکار نبود. میگفت اگر مرا دوست داری باید هر چه میگویم گوش کنی ولی هر چه میگفتم بیفایده بود و مجبورم میکرد تا به حرفش گوش کنم و هنوز هم نمیتوانم ناراحتیاش را ببینم ولی ... آن روزها رفتارش تغییر کرده بود در دنیای خودش بود و از همه حلالیت میطلبید، زندگیمان سرد و بیروح شده بود و نمیدانستم چه کنم؟
ریحانه ضمن سرزنش خود میگوید: درست است آقای قاضی هر روز به محمد اصرار میکردم تا در حضور من همسر دومش را انتخاب کند که بعد از مرگم مراقب او و مادر مهربانی برای فرزندانم باشد. شوهرم از رفتارهایم خسته شده بود ولی من مصمم بودم و وظیفه خودم میدانستم که به فکر آینده زندگی خانواده و جگرگوشههایم باشم. با اینکه خانوادههایمان بشدت با کار من مخالف بودند ولی من در تصمیمم جدی بودم. بین دوست و آشنا و فامیل میگشتم تا زن وفاداری برای همسرم و مادر مهربانی برای بچههایم پیدا کنم تا اینکه در یکی از مهمانیها با همکلاسیام مهتاب روبهرو شدم.
از آنجا که مهتاب را بخوبی میشناختم نور امیدی در دلم تابید. او همانی بود که میتوانستم خانوادهام را به او بسپارم. مهتاب مدیر یک مدرسه بود و با وجود داشتن خواستگارهای بیشمار شوهر نکرده بود. رابطهام را با او بیشتر کردم و پس از مدتی برای اقامت در هتل مشهد دو بلیت خریداری کردم و از او خواستم مرا همراهی کند تا به گردش و زیارت برویم. مهتاب که از همه جا بی خبر بود با من به این سفر آمد و با یکی از سختترین روزهای زندگیام روبهرو شدم. برایم آسان نبود دو دستی زندگیام را که لحظه به لحظه برایش زحمت کشیده بودم به دست زن دیگری که قرا
قسمت آخر 👇
ر بود هوویم شود، بسپارم ولی چارهای نداشتم و به دلیل علاقه زیاد به محمد و عشق به فرزندانم خودم را کنترل کردم و با مهتاب حرف زدم.
ریحانه که با یادآوری خاطرات گذشته غم در چهرهاش موج میزد، ادامه میدهد: در آن شب ماجرای زندگیام و تصمیمی را که داشتم برای مهتاب تعریف کردم و او که نمیدانست زنی که میخواهد برای همسرش زن دوم انتخاب کند من هستم با چنین تصمیمی بشدت مخالفت کرد و گفت به هیچ عنوان تصمیم درستی نیست و باید به آن زن گفت که چنین کاری نکند وقتی مخالفتش را دیدم ناگهان بغضم ترکید و با گریه و التماس همه ماجرا را برایش تعریف کردم و گفتم زنی که در جستوجوی هوویی برای خود است خود من هستم.
باورش نمیشد من او را برای همسرم خواستگاری میکنم و از پیشنهادم بشدت ناراحت شد ولی وقتی حال و روزم را دید فرصت خواست تا در موردش فکر کند.
محمد حرفهای ریحانه را قطع میکند و میگوید: زندگیام را جهنم کرده بود وقتی از سفر آمد و ماجرا را برایم تعریف کرد همه بدنم یخ کرد، برایم آسان نبود که فکر کنم قرار است او را از دست بدهم و پس از سالها زندگی مشترک با زن دیگری ازدواج کنم ولی مخالفتم بیفایده بود با اینکه مهتاب دختر برازنده و مهربانی بود راضی نبودم زندگی او را هم خراب کنم ولی از اصرارهای ریحانه عاصی شده بودم، طفلک دختر و پسرمان هم از رفتارهای ما گیج شده بودند و وقتی دیدم راهی ندارم به ناچار تسلیم شدم.
این بار ریحانه ادامه میدهد: وقتی جواب مثبت را از هر دویشان گرفتم به تدارک مراسم عقدشان پرداختم. روز ها و شبها ی سختی بود ولی هر روز که میگذشت حس میکردم به روزهای آخر عمرم نزدیک میشوم، سکوت میکردم و نمیگذاشتم کینه در دلم ریشه کند سرانجام با برگزاری مراسم ازدواج همسرم با مهتاب همهمان در کنار هم زندگی جدیدی را شروع کردیم. روزهای خوب و خوشی را کنار هم داشتیم.
گرچه واقعاً دیدن محمد در کنار مهتاب برایم راحت نبود ولی خودم خواسته بودم و نمیتوانستم زندگی را برای آنها زهر کنم حتی با بچههایم صحبت میکردم تا مهتاب را قبول کنند تا اینکه کم کم رابطهشان با مهتاب خوب شد. خوشحال بودم که توانستهام همه چیز را سروسامان دهم و خیالم راحت بود که پس از مرگم زندگی خانوادهام از هم پاشیده نمیشود ولی افسوس که سخت اشتباه میکردم.
ریحانه ادامه میدهد: یک سالی از زندگی مشترک با هوویم گذشت تا اینکه متوجه شدم او باردار شده است، تحمل این واقعیت خیلی برایم سخت بود سعی میکردم خودم را با کارهایم سرگرم کنم ولی هزار فکر و خیال در سرم بود تا اینکه در ادامه آزمایشها نزد پزشک معالجم رفتم اما او من را به یک پزشک دیگر معرفی کرد. در دلم غوغایی برپا شده بود میخواستم بدانم فاصلهام تا مرگ چقدر است پزشک متخصص پس از انجام چند آزمایش از من خواست نزدش بروم تا خبر مهمی به من بدهد. با بدنی لرزان راهی مطب دکتر شدم و وقتی نتیجه آزمایش را داد انگار گوشهایم نمیشنید و شوکه بودم. دکتر چند بار تکرار کرد و گفت: «شما هیچ بیماری خاصی ندارید و مبتلا به بیماری لاعلاجی نیستید آزمایشهای قبلی به اشتباه سرطان را نشان داده است» .
با شنیدن حرفهای دکتر به جای خوشحالی غمی به دلم نشست. این بار مرد روبه رئیس دادگاه میگوید: جناب قاضی از آن پس ریحانه هر روز دعوا و جنجال راه میانداخت و به مهتاب بیچاره طعنه میزد من هم مجبور شدم به ناچار برای امنیت مهتاب خانه جداگانهای فراهم کنم ولی هرگز وجدانم اجازه نمیداد از او جدا شوم، ریحانه باید فکر همه چیز و همه احتمالات را میکرد باید احتمال میداد اگر زنده بماند تحمل این وضع را خواهد داشت یا نه؟ خودش با اصرار مراسم عروسی ما را تدارک دید و حالا چطور زن بیگناه را طلاق بدهم و آوارهاش کنم. خوشحالم که ریحانه بیماری ندارد و آزمایشها اشتباه بوده ولی نمیتوانم چشمم را به مهربانیهای مهتاب ببندم در حالی که منتظر تولد فرزندش هستیم. من نه حاضرم مهتاب را طلاق بدهم و نه از ریحانه جدا شوم ولی او هر لحظه ما را تهدید میکند و میگوید اگر مهتاب را طلاق ندهم خودش را میکشد. آقای قاضی شما بگویید چه کنم؟
ریحانه با چهرهای برافروخته در جواب شوهرش میگوید: من طاقت این زندگی را ندارم نمیتوانم آنها را کنار هم ببینم. من اشتباه کردهام و تاوانش هر چه باشد میدهم ولی باید بین من و مهتاب یکی را انتخاب کند اگر میخواهد با مهتاب باشد باید همه حق و حقوق و مهریهام را بپردازد و طلاقم دهد در غیر این صورت من هم نمیتوانم حضور هوو را در زندگیام تحمل کنم.
قاضی بهروز مهاجری با شنیدن گفتههای این زوج احساس میکند با پرونده عجیبی روبهرو است و گرفتن تصمیم درباره این ماجرا هر چند مشکل به نظر میرسد ولی پرونده را در دستور کارش قرار میدهد تا پس از بررسیهای لازم، رأی صادر کند.
منبع: روزنامه ایران
اخبار داغ سلبریتی ها
ر بود هوویم شود، بسپارم ولی چارهای نداشتم و به دلیل علاقه زیاد به محمد و عشق به فرزندانم خودم را کن
شاید برای خیلیامون سواله که کجا باید فعالیت کرد بحث کانال صراط شروع شده 👆
دروغی دیگر از اینترنشنال
پ.ن
با خبر دولت مبنی بر غیر فعال بودن پیج اقای رییس جمهور اومده خبر زده که چون ملت خیلی شاکی شدن به تیک ابی پیج رئیسی محبور شدن غیر فعالش کنن
هر کسی کافیه کمی از اینستا متوجه بشه تا بره پیج رییسی بببینه از کی بروز نشده و تعطیله
دقیقا از ۱۶ مهرماه پستی تو پیج رئیسی نیومده
من موندم دروغ های اشکار و به این واضحی رو چطور به خورد مخاطبینشون میدن
یا چطور مخاطبین باور میکنن چیزی که خودشون میبینن
کانال رهبر❤️👇😍👇
@khamenei_ir
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅❅📀🖥📀❅┅┅
@BaSELEBRTY