#خاطره
👈 روایتی تأثیرگذار،از حضورِمُسن ترین
رزمنده گردان بلال
🔹مشهدی محمد،رزمنده گردان بلال بود.۵۶ سال داشت ،دارای شجاعتی وصف ناپذیر،وبا دلی پاک و روحیه ای سرشار ازایمان بخدا،
🔹موقعِ اعزام، به او گفته بودند
باید به تدارکات وواحدهای پشتیبانی اعزام شوی.
نمی گذاشتند در عملیات باشد.
و ازاینکه ملاحظه سن وسالش را می کردند، بدجوری توی فکر فرو رفته بود،
میگفت: «با هر کس که گفتید مسابقه می دهم! اگر کم آوردم آنوقت بگویید....
در عملیات شرکت نکن! »
🔹بعد از اعزام نیرو برای عملیات کربلا۴ در مقر گردان بلال در پادگان کرخه مستقر بودیم. قرار شد اسامی تک تک نیروهایی را که توانایی های مختلف عملیاتی و سابقه شرکت در عملیات های قبلی را دارند یادداشت کنم وبه فرماندهی بدهم.
🔹به نیروهای گروهان قائم سر زدم و شرحِ حالشان را می پرسیدم و اسامی را یادداشت می کردم.
👈رسیدم به مشهدی محمد! نگاهی به سر و رویش، و موهای سفیدش انداختم!؟ نیاز به پرسش و پاسخ نبود. بخاطر سن
و سالش صلاح نبوددر عملیات باشد.!؟؟
موضوع را که فهمید ناراحت شد و خودش را به من رساند و گفت:
👈«اسم مرا هم بنویس!»
کم کم حرف هایش رنگِ التماس گرفت و وقتی اصرارهایش با انکارهای من ،روبرو شد ، شروع کرد به قسم دادن!؟
🔹کمی دلم لرزید، اما باز،کوتاه نیامدم. و رضایت نمی دادم و او همچنان قسمم می داد. بعد دستش را گذاشت روی شانه ام و گفت:
«فکر نکن پیر و ناتوان هستم و شب عملیات دست و پاگیرتان می شوم!... نه! اصلاً اینطور نیست! من چندین عملیات قبل از این هم بوده ام! ! تجربه دارم!؟
اصلاً تا هر کجا که گفتی می دَوَم!»
👈و باز هم اصرار و اصرار و اصرار...
🔹امیر پریان(شهید) آمد و پادرمیانی کرد و گفت بگذار مشهدی محمد هم در عملیات باشد! با وساطت امیر، سرانجام حرفش را به کُرسی نشاند و ماند توی گروهان قائم .
🔹درمراسم صبحگاه گردان،
بهتر از جوان ها می دوید و پا به پایشان میآمد. طبق قولی که داده بود، واقعاً کم نمی آورد.
🌴شبِ قبل از عملیات کربلای۴ در فرودگاه آبادان گفت:
خواب پیامبر ﷺ را دیده ام. همانجا بود که فهمیدم مشهدی محمد آسمانی می شود.
🔹تصویرِ آخرین باری که دیدمش ،
هنوز جلوی چشمانم است!!
به گفتن ونوشتن، حق مطلب ادا نمی شود. آنچه دیده ام ،توصیف کردنش،
جگر آدم را کباب می کند.
🌹 کنارِ یک دیوار بلوکی در جزیره سهیل. ترکش بزرگی به پشتِ سرش خورده بود، و پوستِ سر و صورتش، مثل یک ماسک ضد شیمیایی، افتاده بود روی زمین!! ( شاید این تصاویر را نباید گفت و نوشت، اما این ها حقایقی هستند که اگر نگوییم و ننویسیم ،به تاریخ بدهکار میشویم)
🌹پیکرش، همانجا ماند تا بعداز ۱۲سال،
که به همراه تعداد زیادی ازشهدای کربلای۴ در ماه محرم سال ۱۳۷۷ به دزفول بازگشت.
آری او ،باز هم نشان داد که از جوانان گردان کم نمی آورد و پا به پای آنان می تواند بدَوَد.
🌴شهید محمد محمدی قلعه عبدشاهی
متولد ۱۳۰۹ در مورخ ۴ دی ماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای۴ و در جزیره سهیل به شهادت رسید و پیکر پاک و مطهرش اردیبهشت ماه ۱۳۷۷ به شهر و دیارش
روستای قلعه عبدالشاه دزفول بازگشت
و درگلزار شهدای اسحاق ابراهیم بخاک سپرده شد.
🌹روحششادویادش گــــــرامی باد.
راوی:
یکی ازهمرزمان شهید درگردان بلال
ویرایش:
مسعودامیدیفر
📡 گروه شهدای بی سیم چی و
پیشکسوتان مخابرات ل۷ولی عصر
#خاطره
✍قول داده بود اگر مهمانی دعوتش کنند،می آید دو بار دعوتش کردند ولی از حاجی خبری نبود ناامید شدن
چند روز بعد تلفن زنگ خورد:《حاج قاسم سلام رساندند. گفتند برای ناهار به منزل شما میآیم.گفتند یک نفرم،ناهار ساده باشد»
تازه به ایران آمده بود...اولین فرصت به قول خود عمل کرد.
#خاطره
🔴 تذکر زیبای #امام_خامنه_ای (حفظهالله) به خانم بینظیر بوتو درباره #حجاب
✍️ حجة الاسلام موسوی کاشانی، از اعضای بیت رهبری در تهران میگوید:
خانم بینظیر بوتو خدمت رهبر انقلاب حفظه الله آمده بودند، ما نسبت به #حجاب ایشان ایراد گرفتیم و چادری برای ایشان فراهم کردیم و ایشان را با پوشش چادر، خدمت آقا فرستادیم.
آقا از همان اول در مقام نصیحت برآمدند و فرمودند : دخترم، تو فرزند اسلام هستی، تو فرزند امیرالمؤمنینی، تو فرزند اهل بیتی، تو فرزند قرآنی، تو مسلمانی، تو شیعه هستی ...!
همین طور آقا ادامه دادند و کاری کردند که خانم بی نظیر بوتو شروع به گریه و زاری کردند و در حالی که گریه میکرد، گفت: یک خواهش دارم و آن اینکه روز قیامت مرا #شفاعت کنید.😭
آقا بلافاصله فرمودند: شفاعت مخصوص محمّد و آل محمّد است✨
أللّٰهُــمَّصَــلِّعَلَـےمُحَمَّــدٍﷺ وَآلِمُحَمَّــدٍﷺ وَ؏جِّــلْفَرَجَہُـمْ🌷
و در ادامه فرمودند:
✅ بهترین شفاعت در این دنیا، این است که شما مشی و مرامتان را با اهل بیت علیهم السلام هماهنگ کنید. از زیّ خودتان که مسلمانید، دست برندارید و از لباس دین خارج نشوید.
.