Ali Abdolmaleki4_5825754869348176479.mp3
زمان:
حجم:
7.8M
#New
انگاری دستِ توعہ
نصفِ دیگَم..:)💛🌻
ҽιƚαα. ƈσɱ. Ⴆαʋαɳ
شادمانـےکہدرسنگدلـےچـوندیوار
بازهـمپنجرھایدردلسیمانـےماست..
ᴇɪᴛᴀᴀ.ᴄᴏᴍ.ʙᴀᴀᴠᴀɴ
گودےِزیرچشمـٰامبخاطرفقـرآهـننیست..!
اونگـودے ،
حکایتاشکایـیبودھکہهـرشب
بخاطرتـوزیرچشمامدفـنشدن🥀'
• رویـارضائـی
خندھهـایم، دردداردجـٰانمن...
حـالاببین
بـےتـوبـودنهرشـبانگہخـۅنبہجـٰانممیکند!(:
• رویـارضائـی
ᴇɪᴛᴀᴀ.ᴄᴏᴍ.ʙᴀᴀᴠᴀɴ
تنھـٰایی،
شاخہیدرختیستپشـتِپنجرھاَم
گاهیلبـاسِبـرگمیپوشد
گاهیلبـاسِبـرف...
اما...
همیشہهست🚶🏻♂'
𝙴𝚊𝚝𝚊𝚊.𝚌𝚘𝚖.𝙱𝚊𝚟𝚊𝚊𝚗
⸤♥️̶̶ⷮ ⷩ ̶ⷷ𖡬𝀗𝄄بـاوان⸣
دست کشیدم رو چشماش و زمزمه کردم:
رنگ چشمات بارون رو به یادم میاره!
خندید و خودشم دست کشید رو چشماش
و گفتش : بارون مگه رنگ داره جانم؟
دست زدم زیر چونه و حواسمو غرق کردم
تو قرنیهِ چشماش:
نه نداره ، اما حس داره!
چشمات حس بارون رو داره؛
نگاشون که میکنم هم آروم میگیرم
هم دلم آشوب میشه ..
آروم میگیرم از بودنشون و آشوب میشم
از این همه آرامشی که اگه نباشی دیگه
هیچوقت نمیاد تو زندگیم؛
چشمات مثل بارون، یه حال
بدِ خوبو میریزه تو وجودم . . !♥️🔒-
[- امروز یه پیرمرد پیرزنی
رو صندلی کنار پارک نشسته بودن که
یهو پیرمرده برگشت به زنش گفت:
قربون خدایی برم که تورو آفرید!
نمیدونم پیرزنه اون لحظه چه حسی
داشت ولی حقیقتا قربون صدقه
به این قشنگی ندیده بودم!!
و دلم از این عشقا خواست( : "]
💌ᴇɪᴛᴀᴀ.ᴄᴏᴍ.ʙᴀᴀᴠᴀɴ