هدایت شده از بـہ نام زن
Saman Jalili - Eshghh - 128 - mahanmusic.net.mp3
3.6M
تــ♥️ـوحتـےٰنبودٺـَمعشقــہ . .
↻ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ⇆
7.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﹏ 🛵🚦﹏
◗مـںازهواےبـےتــو،بیـزارمـ ꧇) ..
‹🍂›
-
-
دلم تنگ ڪه میشود
روی یڪ تڪه ڪاغذ مینویسم
شانههایت..
و یڪ دل سیر
روی همین تڪه ڪاغذ اشڪ میریزم 💔:)!
𝙴𝚒𝚝𝚊𝚊.𝚌𝚘𝚖.𝚋𝚊𝚊𝚟𝚊𝚗
نوشته بود :
بچه بودم یه بار دوستم اومد خونمون
یهو مامان بابام باهم دعواشون شد.
قیافم رو که دید دستشو گذاشت رو
گوششو گفت:
نگران نباش من هیچی نمیشنوم و
هنوز با هم رفیقیم :) ...!
+همچین رفیقی براتون آرزو دارم!💙🕸
ᴇɪᴛᴀᴀ.ᴄᴏᴍ.ʙᴀᴀᴠᴀɴ
_ _ إلٰى حُدودِ خيمتك أنا اللاجئ المُهْمَلْ . .
به مرزهاے تنت منم آن پنـٰاهندهے بـےرمق . .
_ _ 𝚋𝚊𝚊𝚟𝚊𝚗💙࿐
-࿓𓄹•.__
بچه که بودم خیلی شیطون بودم.
بابامم دستِ بزنش خیلی خوب بود!
هروقت یه شیطنتی میکردم کمربندشو باز میکرد و یه دل سیر کتکم میزد!
کتکه رو که میخوردم و تموم میشد،
بغضمو قورت میدادم، نگاش میکردم و
درحالی که تموم سعیمو میکردم اشکام
سرازیر نشن، میگفتم: "هیچم درد نداشت!"
بعدم بدو بدو میرفتم تو اتاقم تا کسی
اشکامو نبینه.
دروغ چرا، رفتنت کم از درد کمربند بابام نبود!
ولی میدونی چیه؟ "هیچم درد نداشت!(؛
-#علیرضانژادصالحی|𝓮𝓲𝓽𝓪𝓪.𝓬𝓸𝓶.𝓫𝓪𝓪𝓿𝓪𝓷•𔗨
.
•
گفتند : به جـٰانبی دگر رۅ . .
ۅز جـٰانب اۅ 'عزیزتر' نیست ❲♥️❳ ! _ بـٰاۅاں
.
•
• در رَهت دادیم . . ،
• عقل و هوش و عُمر و زندگی . .
• ای غمِ دنیـٰا چه میخواهی دگر از جـٰانِ ما ؟!
﹋﹋﹋﹋﹋﹋🥀↷
• واعظ قزوینی
-༊𓄹•‾‾‾
-
-
ࢪوح هایۍ کہ به یکدیگر متعلقند؛
همیشہ راهی براے بازگشٺ
بہهم پیدا میڪنند!🫀●-
𝙴𝚒𝚝𝚊𝚊.𝚌𝚘𝚖.𝚋𝚊𝚊𝚟𝚊𝚗