‹🕌✨›
'
...وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْـرِ وَ
یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ
وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ...
آلعمران؛ ۱۰۴
و باید از میان شما گروهی باشند که
مردم را به نیکی فراخوانند و آنان را
به کار پسندیده وادارند و از کار زشت
و نکوهیده نهی کنند،
اینانند که نیکبخت خواهند بود.
یقینا پشت سر هر زن #بیعفت
یک مرد #بیغیرت است.
عفَّت یا پاکدامنی حالتی در وجود
انسان است که آدمی را از انجام
محرمات بازمیدارد!
حال این مُحرّم گاه میتواند
نقض حدود شرعی حجاب باشد
و گاه بالاتر...!
‹🕌✨› ↫ #آیه_ای_از_قرآن
💠#امام_رضــــا🤍
💠#امام_زمـــان💚
💠#اللّهم_عجِّل_لولیک_الفرج🍀
🕊ــــــــــــــــــ↓بــاب هشتــ🕌↓ــــمــــــــــــــ🕊
@Bab_Hashtom🍃
‹🕌✨›
💌همه آن حیوانهای
وحشی که در قالب انسان به جنگ با امام حسین علیهالسلام آمدند،
از ابتدا پست و پلید
و قاتل و شیاد خلق نشده بودند،
بی توجهی به #تزکیه_نفس و رشد #صفات_رذیله در روح آنها بود که از آنها موجودی ساخت که هیچ رحمی در او وجود نداشت، کوچکترین گذشتی در این قلبها نبود، حتی به طفل شیرخوار هم رحم نمیکنند. می کشند و لذت هم میبرند!!!
در اثر بیتوجهی به پاکسازی
روح است که انسان اینچنین میشود.
‹🕌✨› ↫ #کنترل_نفس
💠#امام_رضــــا🤍
💠#امام_زمـــان💚
💠#اللّهم_عجِّل_لولیک_الفرج🍀
🕊ــــــــــــــــــ↓بــاب هشتــ🕌↓ــــمــــــــــــــ🕊
@Bab_Hashtom🍃
‹🕌✨›
💠امام رضا عليه السلام فرموند:
🔸«اِنَّ الْبُيُوتَ الَّتي يُصَلِّي فيها اللَّيْلَ يَزْهَرُ نُورُها لِاَهْلِ السَّماءِ كَما يَزْهَرُ نُورُ الْكَواكِبْ لِاَهْلِ الْاَرْضِ»؛
🔸خانهای كه در آن نمازشب برپا شود، براى اهل آسمان درخشش دارد؛ همان طور كه ستارهها برای اهل زمين تلالؤ دارند.
📚مستدرك الوسائل، ج 6، ص 332.
‹🕌✨› ↫ #نماز_شب
💠#امام_رضــــا🤍
💠#امام_زمـــان💚
💠#اللّهم_عجِّل_لولیک_الفرج🍀
🕊ــــــــــــــــــ↓بــاب هشتــ🕌↓ــــمــــــــــــــ🕊
@Bab_Hashtom🍃
موقع دلبری و پچ پچ و ناز است
اذان میگویند
عاشقان پنجره باز است
اذان میگویند
قبله هم سمت نماز است
اذان می گویند -
‹🕌✨›
مهدی رسولی امسال ماهمحرم جوری
کارش خوب بود که هر لحظه ترس
شهادتش رو دارم:)
‹🕌✨› ↫ #حاج_مهدی_رسولی
💠#امام_رضــــا🤍
💠#امام_زمـــان💚
💠#اللّهم_عجِّل_لولیک_الفرج🍀
🕊ــــــــــــــــــ↓بــاب هشتــ🕌↓ــــمــــــــــــــ🕊
@Bab_Hashtom🍃
موقع دلبری و پچ پچ و ناز است
اذان میگویند
عاشقان پنجره باز است
اذان میگویند
قبله هم سمت نماز است
اذان می گویند -
اتفاقی که مرا خیلی تحت تاثیر قرار داد. چه شبهایی که ما سیر هستیم ودر چند قدمی ما کسانی هستند
که گرسنه می باشند ولی حیا سبب می شود که از کسی درخواست نکنند.
**************************************
پسرک نوجوان ومعصوم تمام سرمایه اش را از دست داده بود .
آمده بود حرم تا شاید امامش مشکلش را حل کند.
گرسنگی امانش را بریده بود نمی دانست چه کار کند.
پس از توسل به امام رضا (علیه السلام) به صحن آزادی قدم گذاشت نگاه می کرد به اطرافش
خانمی را دید که روی فرش قرمز صحن نشسته بود ، دل را به دریا زد وبه سمت آن خانم حرکت کرد.
-خانم ببخشید خیلی گرسنه هستم خیلی، شما می توانید به من کمک کنید.
-شرمنده هیچ پولی همراهم نیست، همسرم پول همراهش هست ولی الان رفته زیارت
پسرک نوجوان نمی دانست چکار کند سرش را برگرداند دید مادری به فرزندش 1000 تومان داد
خیلی خوشحال شد ولی بعد از لحظه ایی فهمید آن 1000 تومان هدیه مادر به پسرش بود .
دلش شکست، صحن آزادی را ترک کرد به صحن انقلاب رفت بدون اینکه از کسی در خواست کند
روبه گنبد طلای امام رضا نشست ، وزیر لب زمزمه می کرد.
همسر آن خانم از زیارت برگشت ، ظاهرا آن خانم ماجرا را داشت برای شوهرش تعریف می کرد.
آنها هم صحن آزادی را به مقصد صحن انقلاب ترک کردند، در حال قدم زدن بودند که مرد جوان
در حالیکه پسری را اشاره می کرد به همسرش می گفت چه پسر معصومی چقدر زیبا رو به گنبد
امام رضا نشسته، به ناگاه خانم مرد جوان گفت: این همان پسر است این همان پسر است.
مرد جوان رو به همسرش کرد وگفت: جدا . توکمی جلوتر برو من با این پسر کمی کار دارم
مرد جوان کنار پسرک خوش سیما نشست . می خواست سر صحبت کردن را باز کند.
ولی پسر حال حرف زدن را نداشت.
-اهل کجایی؟
-نیشابور.
-زائر هستی؟
-نه الان یه مدتی است با خانواده به مشهد آمده ایم.
-کجا زندگی می کنید؟
-بلوار دوم.( پایین شهر مشهد)
-حالا چرا اینقدر ناراحت هستی؟
-برای امرار ومعاش کنار حرم گندم می فروختم ، شهرداری تمام گندم هایم را که بسته بندی کرده بودم
را از من گرفت. همه را از دست دادم.
- امروز روزه بودی
پسرک نوجوان سرش را به پایین تکان داد.
معلوم بود که خیلی گرسنه است. اما حتی از مرد جوان هم در خواستی نمی کرد.
- تمام گندمهایت چقدر بود.
-به اندازه 2000 تومان.
مرد جوان از جایش بلند شد ولی پسر نوجوان در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود
حتی از جایش تکان نمی خورد .
نمی دانم چه به امام رضا می گفت نمی دانم.
مرد جوان بار دیگر نشست این بار کاغذی را در دستانش گذاشت وبلند شد رو به پسر کرد وگفت:
کاری نداری ، با اودست داد وخداحافظی کرد هنوز دستان مرد جوان از دستان کوچک پسر جدا
نشده بود که لبخند بسیار زیبایی را در صورت پسر مشاهده کردم.
دستان گره کرده پسر را می دیدم که یک اسکناس 2000 تومانی از مشت کوچکش بیرون زده.
صحنه بسیار زیبایی بود .
دیگر نمیدانم پسرک گندم فروش به امام رضا چه میگفت.
اما خیلی چیزها در این اتفاق فهمیدم
یا امام رضا خیلی ها همین الان دوست دارند که در حرم زیبایت باشند
خیلی ها دوست دارند در این شبها در کنار ضریح مقدست دعا وعبادت کنند
یا امام رضا از خدا بخواه که ما را برای بندگی خودش ویاری حضرت مهدی تربیت کند