انسان شناسی ۲۸۵.mp3
10.94M
#انسان_شناسی ۲۸۵
#استاد_شجاعی
#حجهالاسلام_حیدری_کاشانی
من هیچوقت تفریحم رو بخاطر درسم تعطیل نکردم،
و هیچوقت درسم رو بخاطر تفریحم تعطیل نکردم.
این جمله را امام خمینی (ره) فرمودند!
پس چرا آنچه برای ما جا انداختهاند این است که؛ برای رشد معنوی باید از لذات دنیا چشم پوشید؟
@Rahee_saadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷خطاب به امام علی(ع):
🔔شما بالاتری یا ابوالبشر حضرت ادم علیه السلام!
@Rahee_saadat
🌷 امام صادق (علیه السلام) :
✍ كانَ أبي عليه السلام يَقولُ : إنَّ اللّهَ قَضى قَضاءً حَتما أن لا يُنعِمَ عَلَى العَبدِ بِنِعمَةٍ فَيَسلُبَها إيّاهُ ، حَتّى يُحدِثَ العَبدُ ذَنبا يَستَحِقُّ بِذلِكَ النِّقمَةَ .
🖋 پدرم مى فرمود : «همانا خداوند حكم قطعى فرموده كه هرگاه نعمتى به بنده اى داد ، ديگر آن را از وى نستانَد ، مگر اين كه آن بنده گناهى مرتكب شود كه سزاوار چنين مجازاتى گردد .
📒 الكافي ، ج۲ ، ص۲۷۳
🔸🔹🍃🌸🍃🔹🔸
@Rahee_saadat
✨﷽✨
🌼دو برادر
✍دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی کار می کردند که یکی از آنها ازدواج کرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود. شب که می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می کردند.
یک روز برادر مجرد با خودش فکر کرد و گفت:درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم. من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را اداره می کند.بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت. در همین حال برادری که ازدواج کرده بود با خودش فکر کرد و گفت:درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم. من سر و سامان گرفته ام ولی او هنوز ازدواج نکرده و باید آینده اش تامین شود.
بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت.سال ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند که چرا ذخیره گندمشان همیشه با یکدیگرمساوی است. تا آن که در یک شب تاریک دو برادر در راه انبارها به یکدیگر برخوردند و یکدیگر را در آغوش گرفتند.
@Rahee_saadat
#امام_مهدی علیه السلام:
💠 فيَعْمَلُ كُلُّ اِمْرِئٍ مِنْكُمْ مَا يَقْرُبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنَا
❇️ هر يک از شما بايد كارى كند كه با آن به محبّت ما نزديک شود.
📚 بحار الانوار، جلد ۵۳، صفحه ۱۷۶
@Rahee_saadat
✍امام باقر علیه السلام
🔰زمانی که «شیطان» در میان سپاهیانش نعره سر داد!
درباره مکر شیطان در ماجرای غدیر جابر بن عبدالله از امام باقر علیهالسلام روایت میکند: زمانی که پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم در روز غدیر خم دست على علیه السلام را در دست گرفت، شیطان در میان سپاهیانش نعره برآورد و هیچ یک از آنها چه در خشکى و چه دریا به جاى نماند مگر آنکه در پى نعره او به سویش دویدند و گفتند: اى آقا و مولا چه بر سر تو آمده؟ ما هرگز از تو نعرهاى دهشتناکتر از این نعره نشنیده بودیم. ابلیس به آنها گفت: این پیامبر کارى کرد که اگر براستى این کار تحقق یابد دیگر کسى هرگز خدا را نافرمانى نکند. آنها در پاسخ گفتند: سرورا، تو آدم را فریب دادى.
زمانی که منافقان گفتند: این مرد [پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم] از سر هواى نفس سخن مىگوید و یکى به دیگرى گفت: مگر نمىبینى که چشمانش چگونه در کاسه سرش مىچرخد؟ گویا دیوانه شده ــ مقصودشان پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بود ــ در این هنگام شیطان فریادى از سر شادى زد و دوستانش دوباره گرد او حلقه زدند. او به آنها گفت: آیا مىدانید من قبلاً با آدم ابو البشر چه کردهام؟ گفتند: بله؛ گفت: آدم، پیمان خود را شکست،اما به خدا کفر نورزید، ولى اینان هم پیمانشان را نقض کردند و هم به پیامبر علیهالسلام کفر ورزیدند؛
پس هنگامى که پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم از این جهان رخت بربست و مردم به جاى على علیه السلام دیگرى را به خلافت نشاندند شیطان تاج شاهى بر سر گذاشت و منبرى نهاد و روى بالش نشست و پیادگان و سوارگان خود را گرد آورد و به آنها گفت: شادى کنید که تا روز قیام امام، خداوند فرمان برده نشود.
امام باقر علیه السلام این آیه را تلاوت فرمود «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ؛ براستى شیطان گمان خویش را در باره آنها صادق یافت و جز گروهى از مؤمنان همه از او پیروى کردند»( سوره سبأ/ آیه 20). امام باقر علیه السّلام فرمود: تأویل این آیه هنگامى بود که پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم رحلت فرمود و گمان ابلیس همان هنگامى بود که در باره پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم گفتند: او از سر هواى نفس سخن مىگوید، و شیطان در این هنگام گمانى در باره ایشان برد و آنها گمان شیطان را تصدیق کردند و تحقّق بخشیدند.
📗الکافي ج8 ص344
@Rahee_saadat
#امام_حسین علیه السلام:
💠 البَخيلُ مَن بَخِلَ بِالسَّلامِ؛
❇️ بخيل، كسى است كه در سلام كردن بخل ورزد.
📚بحارالانوار، جلد ۷۰، صفحه ۳۰۵
@Rahee_saadat
نیایش صبحگاهی
پروردگارا 🙏
تمنا دارم
در این روز زیبـای
میلاد امام هادی (ع)
ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﻭ هستی
دوستان و عزیزانم و
آﺭﺯﻭﻫﺎیشان ﺭﺍ
ﻏﺮﻕ ﻣﺤﺒﺖ ﻭ ﻧﮕـﺎﻩ
ﻣﻌﺠﺰﻩﮔﺮﺕ بفرمایی...آمین
@Rahee_saadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح سرشار حـس بودن است🌸🍃
جادههای عشق را پیمودن است
صبح میآید باز کـن دروازه را
عاشقی کن این حضور تازه را🌸🍃
آرزو میکنم
امروز طلوع شادی خوشبختی
و روزی فراوان باشـه بـراتـون🌸🍃
ســ🥰✋ـــلام
صبح زیبـاتون بخیر و شـادی🌸🍃
@Rahee_saadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح سرشار حـس بودن است🌸🍃
جادههای عشق را پیمودن است
صبح میآید باز کـن دروازه را
عاشقی کن این حضور تازه را🌸🍃
آرزو میکنم
امروز طلوع شادی خوشبختی
و روزی فراوان باشـه بـراتـون🌸🍃
ســ🥰✋ـــلام
صبح زیبـاتون بخیر و شـادی🌸🍃
@Rahee_saadat
✨﷽✨
🌸 توصیف لحظه جان دادن 🌸
✍يک تعبير اميرالمومنين (ع) در خطبه ی 109 نهج البلاغه دارد که توصيف هنگام سکرات است . اين مطلب را اززبان کسی می شنويم که به جزئيات اين راه آگاه بوده است . حضرت مي فرمايند : آن هنگام قابل توصيف نيست . از يک طرف سکرات موت و سختي جان دادن و از طرف ديگر غم و اندوه فرصت هايي که فرد از دست داده است تمام وجود او را مي گيرد . درآن لحظات سخت اعضاء بدن سست مي گردد و رنگ آنها تغيير مي کند . با لحظه لحظه زياد شدن آثار مرگ در پيکر، زبان از کار مي افتد ( يعني اولين عضوي است که از کار مي افتد ) و قدرت سخن گفتن سلب مي گردد . ولي همچنان اعضاء خانواده ي خود را با چشم نگاه مي کند و با گوش هاي خود مي شنود ، عقل او نيز سالم است . فکر مي کند که عمر خود را به چه چيزهايي گذرانده و در چه راهي روزگار خود را تباه کرده است . به ياد اموالي مي افتد که با خون دل آنها را جمع کرده و کاري به حلال و حرام آن نداشته است . اين نشان مي دهد که حضرت کساني را توصيف مي کند که اهل دنيا هستند . و حالا بايد برود و جوابگوي اين اموال باشد . لذت و استفاده ي آن براي ديگران و حساب پس دادن و بدبختي آن براي او مانده است . مرگ همچنان بر اعضاء بدن او چيره مي گردد تا آنجا که گوش او نيزمانند زبان از کار مي افتد . و فقط به خانواده ي خود نگاه مي کند و حرکت زبان آنها را مي بيند ولي ديگر صدايي نمي شوند . پس از مدتي چشم او نيز از کار مي افتد و روح از بدن خارج مي شود. مرداري خواهد شد در بين خانواده ي خود به طوري که از نشستن نزد او وحشت مي کنند و از نزديک شدن به او دوري مي نمايند . در اين حال ديگر نه گريه کننده اي او را ياري مي کند و نه کسي به او جواب مي دهد . سپس او را برداشته و بسوي آخرين منزلگاه يعني قبر مي برند و او را آنجا تنها گذاشته و به دست اعمال خود مي سپارند و از ديدار او براي هميشه چشم مي پوشند . اين آن لحظه سکرات و قمرات است که حضرت امير(ع) توصيف کرده و لحظه ی سختي است.
📚خطبه ی 109 نهج البلاغه
@Rahee_saadat