eitaa logo
کتابخانه محله باقریه
75 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
288 ویدیو
118 فایل
#قال‌امیرالمؤمنین‌علی‌؏: هرڪہ‌باڪتاب‌آرامش‌یابد📚 هیچ‌آرامشی‌راازدست‌نداده‌است🙃 ارتباط با ادمین↙️ @S_Farahany
مشاهده در ایتا
دانلود
📚معرفی کتاب ‏🔴«» منتشر شد| کتاب‌ کار ویژه محرم و صفر برای والدین 🔻کتاب‌ کارِ داستان‌بازیِ «کشتی نجات»؛ بسته داستان‌بازی‌های محرمی به همت مجموعه «خانه هم‎بازی» برای ارائه به مربیان و مادران طراحی شده است. این کتاب کار، به‌طور ویژه متناسب با ایام محرم و صفر و البته همراه با قابلیت استفاده در سایر ایام آماده شده است و بازی‌ها و ماجراداستان‌هایی را به مخاطب خود معرفی می‌کند تا لحظات حضور مربی یا مادر را در کنار کودکان و نوجوانان در مکان‌هایی مانند هیئت‌ها، مجموعه‌های فرهنگی-تربیتی، کلاس‌ها و... پُربار سازد. 🔻علاوه بر این، کودکان را با برخی از مفاهیم بنیادی مرتبط با هدف قیام اباعبدالله(ع) آشنا می‌کند و به این منظور، در روندی ماجرایی، وقایعی از دل تاریخ و موقعیت‌هایی در دوران معاصر گزینش شده‌اند که به نحوی با واقعه عاشورا و ایام محرم و صفر پیوند دارند. روایت این وقایع در دنیایی داستان‌گونه، مخاطب کودک را وارد آن ماجرا می‌کند و سپس با بازی‌های حرکتی و هنری، هدف داستان و بازی را در ذهن و جان او ماندگار می‌کند. ⭕️سفارش کتاب با تخفیف 20درصد: instagram.com/raheyarpub instagram.com/hambazi.tv basalam.com/raheyar vaketab.ir @Bagheria_Neighborhood_Library
جلد یک 7 الف.amr
حجم: 951.3K
فایل های صوتی کتاب تربیت کودک 💟من دیگر ما💟 📝 نوشته: کارشناس برجسته تربیت کودک و خانواده... 📚 جلد یک ( 👈 مشکلات پیش روی تربیت در دنیای امروز ) 6⃣جلسه هفتم_الف @Bagheria_Neighborhood_Library
5.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📖👦 اهمیت کتاب کودک و کتابخوانی کودکان (۴) 😍در کتابخوانی📚 هدف بسیار مهم " آموزش ارزش های زندگی " است . 👌🏼 @Bagheria_Neighborhood_Library
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جلد یک 7 ب.amr
حجم: 1.05M
فایل های صوتی کتاب تربیت کودک 💟من دیگر ما💟 📝 نوشته: کارشناس برجسته تربیت کودک و خانواده... 📚 جلد یک ( 👈 مشکلات پیش روی تربیت در دنیای امروز ) 7⃣جلسه هفتم_ب @Bagheria_Neighborhood_Library
🔴نخستین جشنواره ملی رسانه های دیجیتال پرنگار (ویژه بانوان) 🎁همراه با جوایز نفیس 📋 قالب های جشنواره : 🔸ایده 🔸 سناریو 🔸 داستان نویسی 🔸 فیلمنامه 🔸 پویانمایی(استاپ موشن،موشن گرافیک و ....) 🔸 انیمیشن 🔸 بازی های تلفن همراه 🔸 نرم افزار های تلفن همراه 📋 محورهای جشنواره : 🔺عفاف و حجاب 🔺تحکیم بنیان خانواده 🔺جمعیت ----------•••▪🗂 ▪•••---------- 👈 "پرنگار" در روبیکار 🆔 http://rubika.ir/parnegar
📚 معرفی کتاب ✍🏻کتاب نامیرا اثر صادق کرمیار، به روایت یکی از مهمترین و پرکشش‌ترین اتفاقات تاریخ اسلام می‌پردازد، اتفاقی که در آن حرامیان و مسلمانان و مشرکان با هم یکی شدند و بر بهترین خلق خدا یورش بردند. این اثر برنده جایزه جلال آل احمد و برنده جایزه کتاب سال 1388 شده است. نامیرا دربردانده‌ی خرده روایت‌هایی از هدف، آرزو، تغییر روش و عاقبت آدم‌هاست، در این اثر می‌بینید که این روزگار است که آدم‌ها را در محک انتخاب شدن و انتخاب کردن می‌گذارد. بیان نامیرا روان و به زبان امروزی است به طوری که صمیمیتی را ایجاد کرده که مخاطب را به خود جذب می‌کند. این کتاب یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های ایرانی با موضوع عاشوراست و درباره‌ی دختر و پسر جوانی از اهالی کوفه است که به دنبال حقیقت هستند، در صورتی که مردم کوفه به دنبال منفعت طلبی‌های روزافزون می‌گردند. اما در میان رفتارهای متناقض سرداران بزرگ کوفه، بین حمایت از امام حسین (ع) و یا وفاداری به یزید سرگردان‌اند. به عبارتی این اثر یک دوره‌ فتنه‌شناسی کامل است که به مخاطبش نشان می‌دهد که چگونه در شرایط پیچیده و غبارآلود فتنه، حق و باطل چگونه جابه‌جا می‌شوند و حتی بزرگترین سرداران و مبارزان اسلام نیز نسبت به راه امام حسین (ع) و هدف او از مقابله با یزید دچار شک و تردید می‌شوند. @Bagheria_Neighborhood_Library
✍🏻بخشی از کتاب ✒️ماه کم‌کم از زیر ابری تیره بیرون می‌آمد. پای برکه‌ای کوچک، آتش بلندی برپا بود و عبدالله بن عمیر و ام‌وهب کنار آتش نشسته بودند و پای سفره‌ای مختصر شام می‌خوردند. اسب‌های آن دو به درختی در حاشیه برکه بسته بود. تنها صدای هرم آتش و سوختن خس و خاشاک و چوب‌های خشک درون آتش به گوش می‌رسید. ام‌وهب میل چندانی به خوردن نداشت و این را عبدالله درک می‌کرد، اما به سکوت می‌گذراند. بی‌میلی ام‌وهب کم‌کم کلافگی او را شدت داد و یکباره از پای سفره برخاست و به کنار برکه رفت و به زانو نشست. به عکس ماه در برکه چشم دوخت. ام‌وهب زانو به بغل خیره‌ی آتش بود. عبدالله ناگهان صدای چکاچک شمشیرها و نیزه‌ها را شنید. یکباره از جا پرید و به ام‌وهب نگریست که هم‌چنان آرام نشسته بود و به آتش می‌نگریست. صدا قطع شد، اما عبدالله آرام به سراغ شمشیرش رفت و آن را از نیام بیرون کشید. ام‌وهب از رفتار او حیرت کرد و با تعجب برخاست. عبدالله گفت: «شنیدی؟» «نه! چیزی نشنیدم.» عبدالله به اطراف چشم انداخت و در تاریکی بیابان اطراف را پایید بار دیگر صدای سم اسب به گوش رسید و این بار هر دو شنیدند و با دقت به جهت صدا رو برگرداندند. از عمق تاریکی، سواری نزدیک شد. عبدالله به ام‌وهب اشاره کرد که کنار اسب‌ها پناه بگیرد و خود آرام به سمت سوار رفت. سوار نزدیک‌تر شد و وقتی عبدالله را در حالت هجوم دید، همان جا ایستاد و گفت: @Bagheria_Neighborhood_Library
☘🌸☘🌸☘دوستان کتابخوان این کتاب در موجود است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا