eitaa logo
کتابخانه محله باقریه
80 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
285 ویدیو
116 فایل
#قال‌امیرالمؤمنین‌علی‌؏: هرڪہ‌باڪتاب‌آرامش‌یابد📚 هیچ‌آرامشی‌راازدست‌نداده‌است🙃 ارتباط با ادمین↙️ @S_Farahany
مشاهده در ایتا
دانلود
این کتاب فیلم نامه ای به قلم سیدمهدی شجاعی است. «مسافر کربلا» داستان یک آرزو است. آرزویی که یک شهید داشته و حالا یک عضو نوجوان از خانواده او سعی در برآورده کردنش دارد. یوسف نوجوانی است که دایی خود را در جنگ از دست داده است. مادربزرگ پیر او سال ها قبل برای دایی شهیدش قالیچه ای بافته و گفته شده که دایی وی در سرش سودای نذر کردن این قالیچه را داشته و دوست داشته برای این کار در حرم سید الشهداء (ع) بر روی آن نماز بگذارد. یوسف به دنبال برآورده کردن خواسته دایی شهید خود در تصمیمی بزرگ سعی می کند به صورتی مخفیانه با کاروان زیارتی محله اش برای زیارت کربلا همراه شود؛ آن هم بدون پاسپورت و ویزا و… یوسف خودش را در اتوبوس پنهان می کند و در نزدیکی مرز، حاضرین به وجود او پی می برند. این کتاب داستانی دو وجهی دارد. از سویی می توان شیطنت نهفته در شخصیت پردازی یوسف در این اثر و زاویه نگاه شجاعی در آن را در کنار طنز ظریف نهفته در زیر پوست این متن را به یک اثر نوجوانانه تعبیر کرد. از سوی دیگر فضای معنوی حاکم بر این اثر و نیز شرح عمل و عکس العمل های کارکترهایی که یوسف در سفرش با آن ها روبرو می شود را می توان به یک داستان بلند معناگرایانه و چند لایه برای مخاطب بزرگسال نسبت داد. @Bagheria_Neighborhood_Library
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محمد حسین رشیدی فر استان : یزد تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۵/۱۶ محل عملیات : دشت آزادگان؛ هورالهویزه نام عملیات : قدس ۵ مزار : گلزار شهدای جنگ تحمیلی پانزده سالش بود و نمی گذاشتند برود جبهه. می گفت: "مگر نه این که حضرت قاسم سیزده سالش بود کا با عمویش رفت کربلا؛ بسیج هم یک گردان دارد به اسم قاسم ابن الحسن (ع). پس چرا به من میگویند سِنت برای جبهه کم است ؟" آخرش هم رفت سال تولدش را توی شناسنامه دست کاری کرد و کپی شناسنامه جعلی را داد بسیج تا اجازه دادند برود جبهه. ✅ @Bagheria_Neighborhood_Library
چند ماه بعد، یکی از رفقا پیشم آمد و گفت: " بیا بالا ژروم را نگاه کن ! ژروم توی نمازخانه کانون بود. به نمازخانه رفتم، اما وارد نشد. فقط ایستادم و از لای در تماشایش کردم. ژروم سنی بود، همیشه یدون مهر و با دست های گره کرده نماز می خواند، اما این بار دست هایش باز بود. چند روز بعد دوباره وقت نماز سراغش رفتم البته طوری که متوجه نشود. این بار دیدم که دست هایش باز است و مهر هم گذاشته‌. می خواستم او را متوجه کنم که می دانم چطور نماز می خواند. وارد نماز خانه شدم و ... ✅ @Bagheria_Neighborhood_Library
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرحوم شیخ طوسی(ره) در کتاب خود به طور مستند حکایت نموده است: شخصی به نام اَزُدی_آودی_ گفت: سالی از سال ها به مکه معظمه مشرف شده بودم و مشغول طواف کعبه الهی در دور ششم بودم؛ ناگهان عده ای از حاجیان_در سمت راست کعبه_توحه مرا جلب کرد، مخصوصا جوانی خوش سیما و خوشبو، با هیبت و وقار عجیبی که در میان آن جمع حضور داشت، توجه همگان جلب او گشته بود. پس نزدیک رفتم و آن جوان را در حال صحبت دیدم که چ زیبا و شیرین، سخت مطرح میفرمود، خواستم جلوتر بروم و چند جمله ای با او سخن گویم، ولی افراد مانع من شدند. پرسیدم او کیست؟ گفتند: او فرزند رسول خدا(ص)است که هر ساله در کنگره عظیم حج، در جمع حاجیان شرکت میفرماید و با آنها صحبت و مذاکره می نماید. با صدای بلند گفتم: من دنبال هادی میگردم، ای مولایم ! مرا نجات بده..... ✅ @Bagheria_Neighborhood_Library
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗✒️ بخشی از کتاب «در گوشه‌ای از یک ساحل دورافتاده موج‌های کف‌آلود خودشان را به ماسه‌های نرم می‌ساییدند و دوباره به دریا برمی‌گشتند. تکه‌های قایقی متلاشی شده، بر ماسه‌های ساحل، خبر از غرق‌شدن سرنشینان آن می‌داد. در کنار آنها، چند نفر، تن‌تن و یارانش روی شن‌های نمناک افتاده بودند. آنها چنان به خواب فرو رفته بودند که صدای مرغ‌های دریایی هم بیدارشان نمی‌کرد. ناگهان خرچنگی از زیر شن‌ها سر درآورد و چنگال‌هایش را به اطراف چرخاند. چنگال خرچنگ، بی‌اختیار به یکی از پاهای پشم‌آلود میلو فرو رفت. میلو پارس دردآلودی کرد و از جا پرید و روی صورت کاپیتان هادوک افتاد. کاپیتان هادوک هم وحشت‌زده از جا پرید و فریادی کشید. با صدای آنها، تن‌تن و پرفسور و سوپرمن هم از آن حالت خواب آمیخته به بیهوشی بیرون آمدند. تن‌تن چشمانش را با دست مالید و با نگرانی پرسید: «ما کجاییم؟ کمک! کمک!» پرفسور که سرحال‌تر از بقیه بود گفت: «از کی کمک می‌خواهی تن‌تن؟ در حال حاضر در یکی از ساحل‌های دورافتاده‌ی مشرق‌زمین هستیم.» سوپرمن زودتر از بقیه‌ی افراد سرپا شد و گفت: «پس ما غرق شدیم؟! اَی سندباد لعنتی! تو قصد جان ما را کرده بودی. به‌زودی جواب تو را خواهم داد.» کاپیتان هادوک گفت: «دیگر از این حرف‌های گنده‌گنده‌ی تو خسته شده‌ام. نمی‌خواهد این قدر برای سندباد نقشه بکشی. چرا این همه حرف می زنی ! @Bagheria_Neighborhood_Library
کتابای مفیدی دارید که بعد از خوندنشون گوشه خونه موندن؟؟؟!!!!! مدرسه بچه ها تموم شده و کلی کتاب و دفتر دارید ؟؟؟ کتاب هایی دارید که قدیمی شدن و جلدشون پاره شده؟ نمیدونید چیکار کنید؟ کاری نداره ،ما توی مسجد امام باقر همه این کتاب ها رو ازتون تحویل میگیریم. فقط کافیه روزهای زوج از ساعت ۹ تا ۱۲ تشریف بیارید مسجد و کتاب هارو اهدا کنید . عزیزانی که نذر دارند میتونن در کار فرهنگی ما شریک شده و نذرهاشون رو به پایگاه تحویل بدن و در ارتقای سطح فرهنگی محله قدمی بردارند . منتظر کمک های نقدی و غیر نقدی شما عزیزان هستیم. : ) @Bagheria_Neighborhood_Library
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابواسحاق ثعلبی در تفسیرش با ذکر سند از ابوذر غفاری چنین نقل میکند: روزی نماز ظهر را با پیامبر اکرم (ص) خواندم. فقیری در میجد از مردم کمک خواست ولی هیچ کس به او چیزی نداد، او هم دستهایش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خداوندا! شاهد باش که در مسجد پیامبرت محمد(ص) درخواست کمک کردم، اما کسی به من چیزی نداد. در این هنگام علی(ع) مشغول نماز و در حال رکوع بود ، با انگشت کوچک دست راستش که انگشتری در آن بود به فقیر اشاره نمود. او هم جلو آمد و انگشتر را از انگشت ایشان درآورد. @Bagheria_Neighborhood_Library
🔅توی این روزای آخر صفر و شهادت امام رضا جانمون،که دلا پر میکشه بریم حرم و روبه روی گنبد بشینیم 🥺 آستان قدس رضوی یه مسابقه ای تدارک دیده👌🏼💪🏼 با عنوان مسابقه کتابخوانی رضوی 📖 ویژه کودکان🧒🏻👧🏽 نوجوانان👩‍🦰 بزرگسالان 👩👨🏻👵🏼 🛍با جوایز ارزنده 🎁 فقط کافیه شرایط مسابقه✨رو بخونید و شرکت کنید به همین راحتی🙂 و اما چطور توی مسابقه شرکت کنیم😌 بزرگسالان محترم دوتا جزوه چند برگه ای کم حجم ، به همراه یک پرسشنامه که شما بعد از مطالعه جزوه📒و تکمیل پرسشنامه📝 در این مسابقه امام رضایی شرکت کنید و ان شاءالله جزو برندگان مسابقه میشید 😊 نوجوانان عزیز میتونید توی برنامه هایی که مسجد براتون تدارک میبینه مثل حلقه های صالحین بعد از نماز جماعت یا برنامه های هفتگی مهدوی یا .... پای صحبت های راوی🧔🏻بشینید و بعد از تکمیل پرسشنامه ای📝که بعد از صحبت های ایشون به شما تحویل داده میشه در مسابقه شرکت کنید😍 کوچولوهای گل🦋 میتونن یکی از تصویرهای جزوه مسابقه شون رو انتخاب کنن و مثلش رو نقاشی کنن🖍 یا نوشته های کنار جزوه رو در قالب کلیپ📱یا عکس نوشته📷 از خودشون بگیرن و برای مسابقه ارسال کنن📱 @Bagheria_Neighborhood_Library