eitaa logo
کتابخانه محله باقریه
80 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
285 ویدیو
116 فایل
#قال‌امیرالمؤمنین‌علی‌؏: هرڪہ‌باڪتاب‌آرامش‌یابد📚 هیچ‌آرامشی‌راازدست‌نداده‌است🙃 ارتباط با ادمین↙️ @S_Farahany
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 خال سیاه عربی اثر نویسنده و شاعر ایرانی ست. كتابی خواندنی و شیرین كه آغازی خاص و فراموش‌نشدنی دارد. او در این کتاب خاطرات سفر حج تمتع خود را در قالب یک سفر نامه به رشته تحریر درآورده است. 📝 نویسنده با تدبیری درست، به‌جای آنكه از فرودگاه مبدأ یا لحظه‌های ورود به سرزمین حجاز شروع كند، دست خواننده را می‌گیرد و به گذشته‌های دور خود می‌برد تا جای پای نخستین ذهنیت‌ها و تصورات كودكی از خدا و سفر حج را نشان دهد و او را برای سفر آماده كند. 📌با نگاه به متنی که پشت جلد کتاب نوشته شده درمی‌یابیم که نثر این سفرنامه روان‌تر از آن چیزی است که ممکن است برای سفرنامه‌های حج با آن روبه رو شده باشید. «یک ضرب‌المثل انگلیسی می‌گوید «کلمه‌ها می‌توانند شمار را بکشند.» «حرک زائر» داریم تا «حریک زائر»! یکی توی کربلا می‌شنوی و یکی توی بقیع. آن حرک‌ها برای این است که سریع بروی که زیارت به بقیه هم برسد و این حرک‌ها برای این است که غربت افزایی کند. خیلی حرف است که یکی با چوب پر لطیف و رنگی آرام بزند روی شانه‌ات با خنده بگوید «برو» و یکی باباطوم و پوتین و لباس پلنگی بگوید «حرک زائر» و بزند زیر دوربینت @Bagheria_Neighborhood_Library
📝برشی از کتاب 🌺🌺🌺🌺🌺🌺 📚 خدا… این کلمه، این مفهوم، بزرگ ترین سؤال کودکی من بود و از سی وهفت سال پیش تا همین لحظۀ اکنون، مغزم دست گذاشته روی علامت سؤال صفحه کلید مغزم و هنوزاهنوز برنداشته. این مفهوم، این نیرو، این نور، این قدرت، این هر چی که هست، کیست؟ از کجا آمده؟ قرار است برای من چه کار کند و قرار است برایش چه کار کنم؟ خدا را توی همان چند سال اول کودکی از چند تا عینک مختلف دیدم. عینک اول عینک معلم های دینی مان بود. خدای معلم های دینی مدرسه مثل خودشان بود؛ خدایی با عینکی کائوچویی که یک سری مقررات دقیق و منظم وضع کرده بود سخت تر از مقررات مدرسه و هرکس دست از پا خطا می کرد، حسابش با آتش جهنم بود و سُرب داغ و میل گداخته به چشم؛ یک خدای اخمو و بی اعصاب که انگار همیشه از دندان درد رنج می برد و همین روی رفتارهایش تأثیر منفی گذاشته بود. از این خدا خیلی می ترسیدم. @Bagheria_Neighborhood_Library