کتابخانه محله باقریه
#رعنا درختی که در کویر روییده، چنان چوب سخت و محکمی دارد که با هر بادی تکان نمی خورد. رعنا همان دخت
#بخشیازکتابرعنا
از دعواهای شدید چند روز گذشتۀ مادر و پدرم حس خیلی بدی داشتم و از داخل شدن به این ساختمان قدیمی میترسیدم. مادرم دستم را کشید و داخل ساختمان شدیم. همهجا بوی کهنگی و نمیداد.
از پلههای باریک و بلند آنجا بالا رفتیم و به طبقۀ دوم رسیدیم. در چوبی کهنه و رنگ و رو رفتهای را باز کردیم. در با سروصدا و جیر جیر باز شد و ما داخل شدیم. مادرم همانطور که دستم را گرفته بود، به دوروبر نگاه کرد و گفت: «پس کجاست؟» ناگهان پدرم را دیدم که از اتاق کناری بیرون آمد. هنوز چند دقیقه از آمدنمان نگذشته بود که مادربزرگم هم داخل شد.
مادر که صورتش کاملاً برافروخته شده بود پدرم مردی جاافتاده، متوسط و کمی چاق بود؛ قیافهای خیلی معمولی داشت، ولی مادرم قد بلند و بسیار زیبا بود. شاید به همینخاطر بود که...
#کتابخانهمحلهباقریه
✅#موجوددرکتابخانه
🆔@Bagheria_Neighborhood_Library