eitaa logo
بهار🌱
19.7هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
620 ویدیو
26 فایل
کد شامد1-1-811064-64-0-1 من آسیه‌علی‌کرم هستم‌ودراین‌کانال‌آثار‌من‌رو‌می‌خونید. آثارمن‌👇 بهار فراتر از خسوف سایه و ابریشم خوشه‌های نارس گندم عروس افغان پارازیت(در حال نگارش) راضی به فایل شدنشون و خوندنشون از روی فایل نیستم. تعطیلات‌پارت‌نداریم.
مشاهده در ایتا
دانلود
نقل آورده ام تا شیرین شود چای اما چای تلخ طعم دیگری دارد! شاید چون طعم روزگار میدهد!.. مهردخت✍🏻
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 به قلم ✍️⁩ (لواسانی) بیا بریم به آدرسی که جشن عروسیشون هست . یه دفعه ی آقای قد بلندی در خونه رو باز کرد سبد میوه دستش بود می‌خواست بزاره توی ماشین. خودمون رو بهش معرفی کردیم، سراغ تو رو گرفتیم اونم شماره شوهرت رو داد امید به آقا وحید زنگ زد آدرس اینجا رو گرفت، بعد هم من رو آورد اینجا وجیهه گفت: _اون آقا همسر من بوده، میوه میبرده تو باغ برای جشن امشب الهه نگاهش رو داد به وجیهه _سلام حالتون خوبه _ممنون شما خوبی، من خواهر شوهر مریم جان هستم الهه رفت جلو باهاش دست داد و رو بوسی کرد _ببخشید که شما رو نشناختم _اشکال نداره عزیزم نیازی به عذر خواهی نیست روبه الهه گفتم _خب دیگه چه خبر با چشم و ابرو اشاره کرد به وجیهه، لب خونی کرد _جلوی این بگم _آره بگو، همه چی رو میدونه _پس گوش کن تا یه خبر داغ بهت بدم دلت خنک بشه. امید در خونتون داشت با راننده میبی‌بوس صحبت میکرد بهش ادرس میداد، مینا ما رو با مینی بوس دید. با اینکه با من قهر بود، دلش طاقت نیاورد اومد جلو ازم پرسید. برای چی ماشین اوردی در خونه ما، بهش گفتم: در خونه شما نیست در خونه مریمه گفت: خب، حالا بگو برای چی آوردی؟ بهش گفتم: شما زن داداشش هستی چطور نمیدونی؟ الهه خنده ای کرد یک حرصی خورد که نگو، از شدت عصبانیت صداش لرزید، کلافه گفت حالا میگی یا نه. گفتم امشب عروسی مریمِ از روستا هم دعوت کرده، ماشین گذاشته مهمون‌هاش رو ببره باغ تالار نمی دونی چه حالی شد، خون داشت خونش رو میخورد گفت: _حالا این باغ تالار کجاست؟ بهش گفتم، اگر میخواست شما بدونی یه کارت دعوت هم برای شما میفرستاد، عصبانی لبهاش رو بهم جمع کرد رفت توی خونه‌ش انقدر دلم خنک شد، حال اومدم، توی دلم گفتم دوره تازوندن هات تموم شد مینا خانم، همین امروز فرداست، صدای گ*و*ه خوردم غلط کردن هات تو روستا بپیچه من و وجیهه خانم هردو هم زمان گفتیم ان‌شاالله ازاین هماهنگ گفتن، هرسه مون زدیم زیر خنده الهه چادر رو سریش رو در آورد رو کرد به من _اسم خانم ارایشگر چیه _سیمین خانم رو کرد به ارایشگر _سیمین خانم موهای من رو سشوار میکشید _به داماد زنگ زدیم گفتیم عروس آماده‌ست داره میاد، اگر میخوای همراه عروس بری وقت نمیشه... 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 ◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌ 👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/49516 ❣جمعه‌ها پارت نداریم❣ 🍁 🍁🌾 🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
توجه توجه📣📣📣📣📣 روزهای جمعه پارت رمان رو نمی‌گذاریم ولی امروز اینجا یه پارت سورپرایز براتون داریم👇👇 https://eitaa.com/joinchat/75759635C93604a9334
توجه توجه📣📣📣📣📣 روزهای جمعه پارت رمان رو نمی‌گذاریم ولی امروز اینجا یه پارت سورپرایز براتون داریم👇👇 https://eitaa.com/joinchat/75759635C93604a9334
🔻حتی سخت تر از کار در معدن، کار مامورین امنیتی در ایران هنگام اغتشاشه! که هم باید مراقب باشن اغتشاش گران کسی و نکشند و هم مراقب باشند تیم های ترور اغتشاش گران رو نکشند!
انقلاب شـــــــــهوت هـــــــــــــــرگز بر انقلاب شهــــــــــــــــــــــــــادت پیروز نخواهد شد.
33.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خییییییییلی مهم😳🤔‼️ حتتتتتتتتتتتتتتتما ببینید و نشر دهید ⚠️ ⚠️⚠️ سکوت علما تا کجا ؟؟؟ ❌ ای علمای اسلام به داد خودتون برسید !! ✅ انتقاد و مطالبه خانم دکتر معصومی‌اصل 💢‼️از مصلحت اندیشی های غلط علمای حوزه علمیه👇 💢📌یه عده از علما که مثل مگس در کمین زخم هستند.. 🔰📣📣📣 نشرحداکثری این پست جهاد تبیین است تا بگوش آقایان و ناآگاهان برسد بلکه از مارپیچ سکوت و حاشیه امن‌شان خارج شوند و... 📡 @heiat_14masou
توجه توجه📣📣📣📣📣 روزهای جمعه پارت رمان رو نمی‌گذاریم ولی امروز اینجا یه پارت سورپرایز براتون داریم👇👇 https://eitaa.com/joinchat/75759635C93604a9334
سلام پارت رمان حرمت عشق❤️ خوش آمدید از تون خواهش میکنم رمان جذاب و زیبای خسوف رو هم بخونید🌸
🔆 ✍ زندگی بی‌نقص نمی‌شود 🔹زندگی مثل نخ‌کردن سوزن است. گاهی بلد نیستی چیزی را بدوزی اما چشم‌هایت آن‌قدر خوب کار می‌کند که همان بار اول سوزن را نخ می‌کنی. 🔸اما هر چقدر پخته‌تر می‌شوی، هر چقدر باتجربه‌تر می‌شوی، هر چقدر بیشتر یاد می‌گیری که چگونه بدوزی، چگونه پینه بزنی، چگونه زندگی کنی؛ تازه آن‌وقت چشمانت دیگر سو ندارد! 🔹مشکل اینجاست که وقتی هم بلدی بدوزی، هم چشم‌هایت سو دارند؛ تازه آن موقع می‌فهمی، نه نخ داری، نه سوزن. ‌‌‌ 🔸همیشه یک چیزی‌ از زندگی کم است.