eitaa logo
بهار🌱
19.7هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
623 ویدیو
26 فایل
کد شامد1-1-811064-64-0-1 من آسیه‌علی‌کرم هستم‌ودراین‌کانال‌آثار‌من‌رو‌می‌خونید. آثارمن‌👇 بهار فراتر از خسوف سایه و ابریشم خوشه‌های نارس گندم عروس افغان پارازیت(در حال نگارش) راضی به فایل شدنشون و خوندنشون از روی فایل نیستم. تعطیلات‌پارت‌نداریم.
مشاهده در ایتا
دانلود
بهار🌱
رمان زیبای بهار 💝💝💝💝💝 #پارت663 اشک هام رو پاک کردم و رو به مامان گفتم: - من به مهیار گفتم همه خوا
رمان زیبای بهار 💝💝💝💝💝 نگاهم رو آروم پایین آوردم و به پیراهن مردونه خاکی رنگ توی تنش که از بین زیپ باز کت سیاه زمستونیش خودنمایی می‌کرد، نگاه کردم. یه لکه بزرگ خیس روی سینه‌اش مونده بود. این خیسی رودخونه چشمهای من بود. یه دستش رو از دورم باز کرد و با کف دستش بقایای سیل رو از صورتم پاک کرد. دستش رو آروم پایین آورد. به لبهام خیره شد. اخم کرد و گفت: -چرا لب‌هات اینقدر سفید شده؟ ناخواسته لبهام رو به داخل دهنم بردم. شونه بالا انداختم. - شام نخوردی؟ سرم رو به معنای نه تکون دادم. عمیق و خاص نگاهم کرد. معنی نگاهش این بود که چرا نخوردی. لب باز کردم و گفتم: - از صبح جواب تلفنم رو ندادی، صبحم اونطوری با عصبانیت رفتی. انتظار داشتی بشینم و غذا بخورم! - پس من باید چی بگم؟ شیش روزه تمام، وقتی می‌رفتم از اتاق میای بیرون و وقتی هم برمی‌گردم می‌بینم تو همون اتاقی و درم قفل کردی. نگاهم رو از چشمهاش گرفتم و به لکه خیس روی پیراهنش دادم و چیزی نگفتم. -یه روز نتونستی بی‌محلی من رو تحمل کنی، ببین من شیش روز چی کشیدم. زن و بچه‌ات پشت یه در با قفل بسته رفته باشن و من نتونم ببینمشون. واقعاً چرا بهار؟ - می‌خواستم مجبورت کنم بری دکتر. - واقعاً این دکتر رفتن من اینقدر مهم بود؟ -مهم بود که شیش روز خودم هم توی عذاب بودم. شوهرم بیست قدم باهام فاصله داشت و من به خواسته خودم نمیتونستم ببینمش. می‌دونی چقدر یه زن اذیت می‌شه بدونه کسی که دوستش داره، داره عذاب می‌کشه و اون با خواسته خودتگش داره به کار ادامه می‌ده! لبخندی روی لبهاش شکل گرفت و گفت: - دوستم داری؟ لبخندش مُسری بود، چون من هم ناخواسته لبخند زدم. - چه سوالیه؟ معلومه که دوست دارم! لبخندش عمیق تر شد. سرش رو پایین آورده بوسه‌ای عمیق روی پیشونیم کاشت. بوسه‌ای عمیق تر از نگاهش.