بهار🌱
رمان زیبای بهار 💝💝💝💝💝 #پارت684 بعد از چند لحظه مهیار وارد آشپزخونه شد. - چیه؟ -مهیار جان، پسر عم
رمان زیبای بهار 💝💝💝💝💝
#پارت685
سر تکون دادم که ادامه داد:
- پولش رو از کجا آوردی؟ پول جهیزیهات که دست زرینه!
زن عمو گفت:
-برات آوردم.
لبخند تلخی زدم.
این پول در واقع نوشدارو پس از مرگ پسر رستم بود.
- بعد از این که اومدم تهران، یه آدم خیر متوجه وضعیت من شد و بدون اینکه کسی چیزی متوجه بشه، اینها رو برام خرید. به بقیه هم گفت که این وسایل از شیراز اومده و مال منه.
رنگ چهره عمه غمگین شد. کمی عمیق نگاهم کرد و بعد رو به زن عمو گفت:
-تو نمیتونستی همون موقع که راهیش کردی تهران، پولش رو هم بدی، یا حداقل اگه دست خودش هم نمیدادی، همون جا یه چیزهایی میخریدی و میفرستادی.
زن عمو رو به عمه گفت:
-اون موقع شرایط زندگی من خیلی بد بود، تو شرایطی نبودم که بتونم کاری بکنم. تو خودت چرا ول کردی و رفتی مشهد و ...
وسط حرفش پریدم و گفتم:
-حالا اتفاقی نیوفتاده که، من با آبرو اومدم خونه شوهرم. هیچکس هم غیر از من و اون آدم خیر، از این قضیه خبر نداره، حتی مهیار.
ناراحت بود این حالت چهرهاش مشخص بود.
- عمه، همه چی داشتی؟
- خیالت راحت، همه چی برام گرفت. از بهترین مارک بازار، میتونید برید ببینید. به همه هم گفت که اینا رو زن عموی بهار از شیراز فرستاده.
زن عمو گفت:
-پس با این پول میخوای چی کار کنی؟
یه کم فکر کردم و گفتم:
-میدم به همون آدم خیر. فقط اون آدم نمیخواد معرفی شه، پس مهیار نباید چیزی بفهمه.
عمه گفت:
- من در حقت خیلی بد کردم. نباید ولت میکردم، باید با خودم میبردمت مشهد.
- عمه، من مهیار رو دوست دارم، زندگیم رو دوست دارم. من اینجا خوشحالم. پس خودت رو ناراحت نکن
با شرمزدگی نگاهم کرد و گفت:
- مشکلت باهاش حل شد؟
سر تکون دادم و برای عوض شدن بحث گفتم:
- راستی، حامد کجاست؟ چرا اون نیومده؟
زن عمو آه کشید و گفت:
-برگشت دبی. حداقل الان میدونیم کجاست.
ساکت شدم و به زمین خیره شدم که زن عمو ادامه داد:
- بهار، دانشگاهت چی شد؟ الان دیگه برای شهریهات مشکلی نداری؟
تو چشمهای زن عمو خیره شدم.
چی جواب میدادم؟
حوصله توضیح نداشتم که صدای تق تقی که از طبقه بالا میاومد، نگاه هر سه مون رو به سمت سقف برد.
حتما یکی از مردهای طبقه بالا به اون کیسه سیاه ضربه میزد.
همین صدا کمکم کرد تا از پاسخ به سوال زن عمو فرار کنم.
ایستادم و گفتم:
- ببخشید، من برم به غذا سر بزنم، الان میام.