🏴💫🏴💫🏴💫🏴💫
#مثنوی «شب و علی (ع)» فصلی از منظومۀ «افسانۀ شب» شهریار
علی آن شیر خدا شاه عرب/ الفتی داشته با اين دل شب
شب ز اسرار علی آگاه است/ دل شب محرم سرّالله است
شب علی ديد و به نزديكی ديد/ گرچه او نيز به تاريكی ديد
شب شنیده است مناجات علی/ جوشش چشمۀ عشق ازلی
شاه را ديده به نوشينی خواب/ روی بر سينۀ ديوار خراب
قلعهبانی كه به قصر افلاک/ سر دهد نالۀ زندانی خاک
اشکباری كه چو شمع بيزار/ میفشاند زر و میگريد زار
دردمندی كه چو لب بگشايد/ در و ديوار به زنهار آيد
كلماتی چو در آويزۀ گوش/ مسجد كوفه هنوزش مدهوش
فجر تا سينۀ آفاق شكافت/ چشم بيدار علی خفته نيافت
روزهداری كه به مهر اسحار/ بشكند نان جوين در افطار
ناشناسی كه به تاريكی شب/ میبرد شام يتيمان عرب
پادشاهی كه به شب برقعپوش/ میكشد بار گدايان بر دوش
تا نشد پردگی آن سرّ جلی/ نشد افشا كه علی بود علی
شاهبازی كه به بال و پر راز/ میكند در ابديّت پرواز
شهسواری كه به برق شمشير/ در دل شب بشكافد دل شير
عشقبازی كه هم آغوش خطر/ خفت در خوابگه پيغمبر
آن دم صبح قيامتتأثير/ حلقۀ در شد از او دامنگير
دست در دامن مولا زد در/ كه علی! بگذر و از ما مگذر
شال شه وا شد و دامن به گرو/ زينبش دست به دامن كه: مرو
شال میبست و ندايی مبهم/ كه كمربند شهادت محكم
پيشوايی كه ز شوق ديدار/ میكند قاتل خود را بيدار
ماه محراب عبوديّت حق/ سر به محراب عبادت منشق
میزند پس لب او كاسۀ شير/ میكند چشم اشارت به اسير
چه اسيری كه همان قاتل اوست/ تو خدایی مگر ای دشمندوست؟!
در جهانی همه شور و همه شر/ ها عليٌّ بشر، كيف بشر؟!
كفن از گريۀ غسّال خجل/ پيرهن از رخ وصّال خجل
شبروان، مست ولای تو علی/ جان عالم به فدای تو علی
🏴💫🏴◇🕊◇__
◇🕊◇__🏴💫🏴💫