مروری بر حیات نورانی شهید عالیقدر مدافع حرم، کربلایی #سعید_علیزاده (کمیل) به روایت مادر بزرگوار ایشان... (بخش ششم)
https://eitaa.com/BandeParvaz
💝 نماز اول وقت 💝
#سیره_شهدا
دوست دارم #نمازم با نماز امام زمان(علیه السلام)
و در همان وقت به سوی خدا برود.
روزی برای تحویل یک امانتی به شهر”تبنین” رفته بودیم. در راه برگشت، صدای اذان آمد. احمد گفت:( کجا نگه میداری تا نماز بخوانیم؟) گفتم:( ۲۰دقیقه ی دیگر به شهر میرسیم و همانجا نماز میخوانیم). از حرفم خوشش نیامد و نگاه معناداری به من کرد و گفت: ( من مطمئن نیستم تا ۲۰ دقیقه دیگر زنده باشم! و نمیخواهم خدارا درحالی ملاقات کنم که نماز قضا دارم. دوست دارم نمازم با نماز امام زمان و در همان وقت به سوی خدا برود.)
برگرفته از کتاب “ملاقات در ملکوت” خاطرات شهید احمد #مشلب
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُمْ 🌸
https://eitaa.com/BandeParvaz
بعداز خواندن هر دو رکعت نماز شب،
می خوابید و بیدار می شد
تا دو رکعت دیگر بخواند !
از او سوال شد چرا ؟!
در جواب گفت :
«نفس را باید رنج داد تا پاک شود »
#شهید_سیداحمد_پلارک
هدیه به شهید والامقام صلوات 🌺
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌱
https://eitaa.com/BandeParvaz
✨فرمانده !
با ما که مرثیه خوانِ
در قفس ماندن خویشیم
از پرواز بگو .....🕊️
و برای بالهای زخمیمان دعا کن...🥀
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🕊️
❬اللّٰھمصَلِّعَلۍمُحَمـَّدوآلِمُحَمـَّد!❭🌸
شب تون و عاقبتتون شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿
https://eitaa.com/BandeParvaz
1_1121519819.mp3
6.69M
اللهم ارزقنا حرم
آرزومه کربلا برم...
🎙کربلایی مرتضی پارسا
رزق شبانه🌙🌱
https://eitaa.com/BandeParvaz
تفحص پیکر مطهر بیسیم چی گردان کمیل شهید سید مرتضی رضاقدیری به همراه بی سیمش، بعد از ۳۹ سال.
آخرین جملهای که این شهید پشت همین بی سیمی که پیدا شده، خطاب به شهید حاج محمد ابراهیم همت فرمانده لشکر ۲۷، *«آب نیست، غذا نیست، مهماتمان تمام شده، بعثیها داخل کانال شدند و به همه تیر خلاص میزنند. من باید بروم، سلام ما را به امام برسانید بگویید حسینوار جنگیدیم و حسینوار شهید شدیم.»*
هدیه روح مطهر شهید به امید شفاعت شون صلوات 🌺🌺
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
https://eitaa.com/BandeParvaz
چند وقتی هر کی رو میدید میپرسید: کِی امام زمان برمیگرده؟ کلافم کرده بود، با اینکه ده بار بهش گفته بودم: بچه جون زمانش معلوم نیست اما به خوردش نمیرفت، تا اینکه یه روز ازش پرسیدم: چرا این قدر منتظر امام زمانی؟ گفت: اون روزی که رفتیم یادواره شهدا، حاجآقایی که اون جا بود گفت: امام زمان (عج) که برگردن شهدا هم برمیگردن، پس اینطوری بابای منم برمیگرده و دوباره میتونم ببینمش.
شهید مسلم خیزاب🕊
شادی روح امام و شهدا صلوات وعجل فرجهم🌹🌹🌹
https://eitaa.com/BandeParvaz
🌹شهید خادم حجت الله رحیمی🌹
💠احوالات قبل از شهادت💠
با حجت ارتباط نزدیک و صمیمی داشتم این صمیمیت حدود 2 سال بود که بینمون بوجود اومد و چند ماه آخر و قبل از شهادت ایشان بیشتر شد از اوضاع و احوال همدیگر همیشه با خبر بودیم ولی یک ماه آخر حجت واقعاً رفتارش خیلی فرق داشت آدم عجیبی شده بود بعضی موقع یه حدس هایی می زد درباره احوال که واقعاً درست بودند ولی وقتی سؤال می کرد درسته؟ من می گفتم که حدست اشتباه بود بعد با خود فکر می کردم آخه حجت چه جوری این حدس ها رو می زنه! یه روز یه کاری کرده بودم که خیلی از اون کار پشیمان بودم و با خود کلنجار می رفتم اون روز اصلاً آرامش نداشتم
همش احساس بدی داشتم فردا صبح برای نماز صبح بیدار شدم یه پیام رو گوشیم دیدم یکی منو متعجب کرد پیام از حجت بود با این مطلب سلام ... جان، در جوانی پاک بودن خوب است گناه چرا؟ برادرت حجت .3 بامداد یا زهرا(س) !! این پیام منو دیوانه کرد با خودم می گفتم آخه حجت 3 شب چه جوری به فکر من بود !چه جوری از احوال من خبر داشت! بعد از چند ساعت باهاش تماس گرفتم التماس کردم که چه جوری این پیام را برای من فرستادی با خنده های همیشگی گفت داداش نماز شب می خوندم یاد تو افتادم و برات دعا کردم بعد اون پیام رو دادم خدا خودش می دونه که بعد از اون پیام بود که من آرامش خودم را بدست آوردم.
راوی:(دوست شهید)
#خاطرات_ناب_شهدا
#شهید_رحیمی
https://eitaa.com/BandeParvaz
مروری بر حیات نورانی شهید عالیقدر مدافع حرم، کربلایی #سعید_علیزاده (کمیل) به روایت مادر بزرگوار ایشان... (بخش هفتم)
https://eitaa.com/BandeParvaz
مروری بر حیات نورانی شهید عالیقدر مدافع حرم، کربلایی #سعید_علیزاده (کمیل) به روایت مادر بزرگوار ایشان... (بخش هشتم)
https://eitaa.com/BandeParvaz
مروری بر حیات نورانی شهید عالیقدر مدافع حرم، کربلایی #سعید_علیزاده (کمیل) به روایت مادر بزرگوار ایشان... (بخش نهم)
هدیه به شهید بزرگوار صلوات 🌹🌹
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
https://eitaa.com/BandeParvaz
شهید حسین علی عالی
با حسین برای شناسایی رفته بودیم، وقت نماز شد. حسین نمازش را با صوتی حزین و قلبی مطمئن خواند. بعد به نگهبانی ایستاد و من نماز خواندم.
در قنوت نمازم از خدا خواستم تا یقینم را زیاد كند. نمازم كه تمام شد، دیدم حسین با خنده از من پرسید: «میخواهی یقینت زیاد شود؟» گفتم: »بله.»
با همان لبخند گفت: «چقدر؟»
گفتم: «زیاد»
گفت: «گوشت را روی زمین بگذار و گوش كن!»
بلافاصله همین كار را كردم. به گوش شنیدم كه زمین نصیحتم كرد و گفت: «نترس! عالم عبث نیست و كار شما هم بیهوده نیست. ما هر دو عبد خداییم در دو شكل و دو لباس. سعی كن خدا را ناراضی نكنی ...» سرم را برداشتم. گفت: «یقینت زیاد شد؟»
فرماندهان کل آمده بودند قرارگاه اهواز، با حاج قاسم سلیمانی رفتیم قرارگاه، جلسه گذاشتند و گفتند: «ظرف شش روز آینده باید عملیات «کربلای ۵» را انجام دهید.»
خط حد لشکر ۴۱ ثارالله را تأمین کردیم. «حسینعلی عالی» باید کار شناسایی محور را انجام میداد. هر شب باید مسیر چهار کیلومتری آب و باتلاق را برای شناسایی میرفت، وقتی برمیگشت، حتماً جایی از بدنش با سیمهای خاردار دشمن زخمی شده بود.
شادی روح شهید بزرگوار صلوات 🌺
https://eitaa.com/BandeParvaz