📌 شجاعت یعنی بدون سپر، سپر باشی
◽️ یکی زره و اسبش را پیشکش میکند و رد میشود. یکی هم بیزره و اسب، خودش را پیشمرگ امام میکند و در آغوشش آرام میگیرد.
◾️ #عبدالله خوب فهمیده بود؛ امام، خودت را میخواهد. پس باید یاریاش کنی حتی با دست خالی.
🔘 پنجم #محرم
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
کربلای معلی_۲۰۲۳_۰۷_۲۲_۰۹_۳۳_۳۱_۳۸۱.mp3
6.35M
عبدالله ..گل پسر امام حسنه..
🎙حسن عطایی
#روز_پنجم_محرم
#عبدالله_بن_حسن(ع)
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
باند پرواز 🕊
محبت به محبوب؛"اگر در مختصات علائق محبوب قرار نگیردمانند زلیخاه اسیر طعمه ی نفس میشود!"عشقمقدسِ تپش
این حجم از حماقت منیره آبروی آنهارابرد!سهيلااز ابوذرخواست فردای آن روزاوراتاخانه برساندوابوذر تشنه را باخودغرق در گناه کرد!دیگر زود میرفت از خانه و دیر می آمدوهر روز غمگین تر میشد!این خبرهارامهناز ميدادومن چقدر دلگيرميشدم و وانمود میکردم دلم برای مادرش میسوزد اما برای هرسه ميسوخت!راستش سادگی او کاردستش داده بود وآن دختر مدعی شد که ابوذر به او تجاوز کرده و باید با او ازدواج کند خب سهیلا انتخاب اوذروخانواده اش نبود به همین خاطرپدر و مادرش سریع پیگیر ماجراشدندو چون عموی ابوذر قاضی بودتوانست خوب مشاوره بدهدوازطریق پزشکی قانونی اقدام کندیک هفته ابوذر حق خروج از خانه را نداشت تا بتوانندباتجربه دایی هناز آن دختر ه.ر.ز.ه را به دام بیندازند..معلوم شد که دوروز پیش او در رابطه بوده ولی ابوذر مدتها پیش..یعنی ابوذر که درخانه بود و این دخترچطور دوروز پیش باکسي همخواب بوده؟؟همین دخترک را بی آبرو کردوقاضی گفت تقاضای افترا برای این دختر داريد؟وآنها از شکایت گذشتندخانواده او،گوياعادي بودندچون ظاهرا نه نگران ونه شاکی بودندازدخترشان...این اتفاقات در طول ۵ماه رخ داد ومن خلاصه وار نوشتم تابيشترازاين به حاشیه نرویم وخسته تان نکنم.بنده خدا دیگر رو نداشت که رفت و آمدی کند!یک روز تلفن خانه به صدادرآمدو گوشی رابرداشتم:الو! ا..ل.و و..
بفرمايين؟
منم،ابوذر!سریع قطع کردم! چقدر دلم برای خودم سوخت.برای او.نمیخواستم فکر کند که بخاطر آن دختر عقده گشایی میکنم و همینطور نمیخواستم اشتباه حسین تکرارشود!بعداز آن ماجرا منیره محدودشدوتوبيخ!اما اوشيطنت از سرو کولش می بارید.دختر خوبی بود اگر رابطه با پسرها رابر خود حرام میکرد اما خیلی سعی کرد به من نزدیک شود ولی باید بگويم همان طور که خدا به واسطه ملائک واهل بیت نصرت ميرساند،شیطان هم بيکارنيست واز تمام قوای خود ونوادگانش استفاده می کند تا فتنه بيافريند! منیره به خانه ما آمدهمراه مهناز ومن هم مثل همیشه با خوشرویی ازآنها استقبال کردم.مهنازهمراه برادر راهی بیرون شدند من ومنيره تنهاشديم!سرصحبت را خوب بلد بود باز کند.از ابوذر و بی تجربگي هايش که آمدبگويدحرف را عوض کردم.درست!که تیزتر از این حرفها بود!ولی فکرکردکه واقعابه او علاقه مندنیستم وديگرحرفي نزد ولی اینبار برای من نقشه کشیده بود!پناه برخداااا!او عادی نبودوانگار شیطان دست از سرش برنمیداشت!باشیطنت خاصی به من گفت:خونه ی ما هیچ کس نیست،میثم(برادرمهناز)تنهاست بیااز خونه شما زنگ بزنیم ببینیم کسی رو آورده يانه؟گفتم:اين چه کاریه! خب دوستاش پيشش باشن مگه اشکالی داره؟گفت:نه!ميخام ببینم اگه دوستش باربد؛برداشت امتحانش کنی!چون صدای منو ميشناسه ولی صدای تو رو نه!باربد،با دوست منه قول ازدواج داده ميخايم امتحانش کنیم میدونم که تو دختر خانمی هستی ولی این کارخيره ممکنه دوستم و سرکار گذاشته باشه!نمیدونم چرانرم و احمق شدم و تماس گرفتم.دست بردارهم نبود!تاصداي میثم رو شنیدم قطع کردم! منیره شاکيانه گفت:چراقطع کردي!؟ ومن گفتم:بیخیال منيرجون..من نميتونم!بازيرکي تمام شماره گرفت و دستم داد!اینبارزدروی بلندگو و اشاره کرد هیچی نگم..وقتی چندتابوق خورد،باربد جواب داد،منيره اشاره کرد حرف بزن ببینم چیکارمیکنه!ترسیدم و دوباره قطع کردم!اما منيرخودش شماره گرفت وتاصداي باربد اومد گوشی رو پرت کرد سمت من ومن ناخودآگاه دادزدم:منيره!..منيره دستوپاشوگم کرد ومن بدتر از اون قطع کرديم!آش نخورده و دهان سوخته!منیره طلبکاربودو شاکی!رفتم آب به صورتم بزنم دیدم منیره مشغول تلفن شداماتااومدم قطع کردويهو گفت که باید بره!منم که حوصله شونداشتم استقبال کردم،و اون رفت ومن موندم و شیطانی که استادش منیره بود!هفتم محرم بود اون روز وچون شبا هیئت می رفتیم خونوادگي خیلی عجیب نبود که منیره هرشب همراه ما بودتااینکه سنگینی نگاهی روحس کردم!و رد نگاهش که گرفتم دیدم این پسرچقدرشبيه حسينه!!!با این تفاوت که سبزه بود ولی چرا منیره رو نگاه نميکرد و نگاهش درگیر من بود اونقدري که توی مسیر علی آقا هم متوجه شد و اخم تیزی به باربد کرد! فکرم درگیر شده بود و گیج بودم سعی کردم بهش فکرنکنم و خوابم ببره اما خسته ترازاينابودم که خوابم برد.صبح مامان رفته بود روضه وباباهم شرکت و داداشاهم شرکت و باشگاه ومن تنها؛دلم نمیخواست بیدار بشم که صدای تلفن اومد،گوشيوبرداشتم ولی حرف نميزد!هنوز گوشياي خونه این قابلیت رو نداشت که شماره مقابل رو ببيني! گوشی رو گذاشتم وبرای اینکه دوباره برنگردم توی پذیرایی،گوشی بی سیم رو با خودم به اتاق بردم وسعی کردم چشاموببندم.دلم ميخاست تلفن روبکشم ولی می ترسیدم یه وقت خونوادم کار واجبی براشون پیش بياد!بعله!دوباره زنگ و زنگ..
باند پرواز 🕊
محبت به محبوب؛"اگر در مختصات علائق محبوب قرار نگیردمانند زلیخاه اسیر طعمه ی نفس میشود!"عشقمقدسِ تپش
کلافه شدم.دیگه جواب ندادم هر کی بود خسته میشد وديگه زنگ نميزد تا اینکه شروع کردبه حرف زدن!باربدبود!ترسیده بودم!گفت:"تو که اينقدرعاشقمي چرانگاتو ازم ميدزدي؟منم دلم پیشت گیره!"متوجه نمی شدم؟سریع قطع کردم..
و این ماجراها ادامه دارد...
بخشی از نظرات شما درباره ی داستان زندگی این دوست عزیزمون 🌹
شما هم می تونید نظرات تون را برای دوست عزیزمون به صورت ناشناس بفرستید
https://harfeto.timefriend.net/16839138673523
از اين يتيم بوسه به طعم عسل بگير
چون اكبرت بيا و مرا هم بغل بگير...
#شب_ششم #محرم💔
#قاسم_بن_الحسن
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
1:20 🕊💫
حاج قاسم این شبا اسم علمدار که میاد
اسم قاسم که میاد
اسم سردار لشکر که میاد
اسم عرباً عربا که میاد
اسم مردونگیو شجاعت که میاد خیلی یادت میوفتیم❤️🔥
انگار تیکه حتی کوچکی از ۱۴۰۰سال پیش رو تو دوره زمونه خودمون میتونیم با شما درک کنیم ..🥀
تو بغل امام حسین باشی
مرد بزرگ آسمانی ✨
#حاج_قاسم
#محرم
#امام_حسین
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
باند پرواز 🕊
1:20 🕊💫 حاج قاسم این شبا اسم علمدار که میاد اسم قاسم که میاد اسم سردار لشکر که میاد اسم عرباً عر
جایت همیشه در دل من درد می کند 😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتما ببینید👌👌
📩 نامه تکان دهنده حاج قاسم به دخترش
من نمک در چشم می پاشم تا...
#حجت_الاسلام_راجی
#شب_ششم_محرم
#حاج_قاسم
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
این شبها تمام جلسات امام حسینی مون را مدیون مجاهدت های حاج قاسم و مدافعان حرم هستیم
فراموش مون نشه
در میان اشک ها و یاحسین گفتن ها حتما حتما ازشون یاد کنیم🥀
بوے محرمش همہ جارا گرفتہ اسٺ
وقتش رسیده تا دو ماهے صفا ڪنیم
زیباترین وضوے محرم ڪہ گریہ اسٺ
بایدڪہ اشڪ را بہ نظر ڪیمیا ڪنیم
صلیاللهعلیکیا اباعبدالله الحسین
شب تون حسینی 🖤
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
عاشقانتمیفروشندعیشراغـممیخرند
دلبهپایروضهمیریزندماتممیخرند💔
جااااانم حسین 🖤
مولا جانم
▪️وارث خون خدا و پسر خون خدا
به خدا خون خدا منتظر توست بیا
▪️صبح هم منتظر صبح ظهور تو بوَد
روز ما و شب ما منتظر توست بیا
▪️بر سر گنبد زرین حسین بن علی
پرچم کرب و بلا منتظر توست بیا
🌤 اللهم عجل لولیک الفرج 🌤
سلام امام زمانم 🥀
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يا إِمامَ الْمُسْلِمينَ...
🌱سلام بر تو ای پیشوای اهل اسلام؛
ای مولایی که هرکس دلش را تسلیم تو کند به مقصدش خواهی رساند.
🌱سلام بر تو و بر آن روزی که جهان و جهانیان تسلیم امر تو خواهند بود.
📚 صحیفه مهدیه
اللهم عجل لولیک الفرج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
فرقی نمی کند ز کجا می دهی سلام..
او می دهد جواب تورا ،اصل نیت است ..
▪️السلام علی الحسین
▪️و علی علی بن الحسین
▪️و علی اولاد الحسین
▪️و علی اصحاب الحسین
صبحتون حسینی 🏴
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
هزار لطفِ نمایان به غیر کردی و من
هنوز تشنه ی دیدارِ یک نگاهِ توأم ..
🖤حسین جاااانم ..
AUD-20200609-WA0001.mp3
6.87M
🏴🏴
من یه نوکر در به درم
چند ساله همش منتظرم
اسمم دربیاد برم حرم
وای وای وای..💔
🎙مجتبی رمضانی
رزق صبح ششم محرم 🌿
حال دلتون کربلایی
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz