باند پرواز 🕊
#دلنوشته #صبرانه_ای_از_عشق #قسمت_صد_و_دوم ✍ خانواده زمانی معنای حقیقیِ خود را می يابد که زن و مر
#دلنوشته
#صبرانه_ای_از_عشق
#قسمت_صد_و_سوم
✍انگیزههای قوی ، میوهی دانش و نگرش وعمل به حرفهای مطمعن قطعی يي هست که تجربههای موفق اهل بیت و شهدا نیز آن را امضا کرده اند!امروز جايتان خالی با باربد و مامان راضیه ونگار رفته بودیم به استقبال آقا الیاس چگینی! همان مدافع حرم خوشبختی که هشت سال گمنام بود وخوشنام؛و حضرت مادر به آنها سرميزدند!ومن خوب میدانم که اگربخاطر فاطمه عزیز آقا الیاس نبود؛آقا الیاس ما دوست نداشت که برگردد!خوب میدانید و نیازی به گفتن من نیست،که لذتی که شهدا از گمنامی میبرند،از پیداشدن نميبرند!شهر درگیر کشمکش نور شهید و نور خورشید بود،خدا داشت مباهات ميکرد به اولیاء خودش ومن وامثال من بینوا،با خودمان فقط اشک داشتیم وپياله پیاله عشق را نثار دریای بیکران شهدا میکردیم!مسافر بهشتی من،آمد وشهرپرشداز عطر شهامت،مردانگی،آزادی وزندگی!و من زن با آرامش به استقبالش آمده بودم!خداراشکرميکردم که توانستم در این برهه از زمان،این شهید والامقام را درک کنم وغبار پیکر مطهرش را سرمه ی چشمانم کنم!جايتان سبز!چقدرباشکوه بود!چقدر شهادت زیباست!کاش خدا برای آرزومندان شهادت زودتر دست به کارشود وشربتش را زودتر به آنها بنوشاند!
خب برویم دنبال این که بعد اورژانس بیمارستان چه اتفاقی افتاد!مامان راضیه برای اولین بار بود که اجازه داد من تنها پیش باربد بمانم،هم بچه ها،هم شرایط باربد طوری نبود که مادربتوانداو را تر وخشک کند!باید می پذیرفت که سرویس رفتن باربد تنها به دست من افاقه میکند ،بنابراین من ماندم و باربد و یک تیم پزشکی که باید با آنها حالا حالاها شب وروزمجهولم را ميگذراندم!داخل یک اتاق سه تخته،که یکی را یک مرد ۴۲ساله و یک کودک ۱۰ساله ووسطي راهم باربد،درآن جا گرفته بودند مشغول مداوابودند! بغل دستی باربد درون چال تعمیرگاه با مشتعل شدن بنزین سوخته بود،پسرک دیگر هم با ریختن آب سماورسوخته بود!احساس راحتی نداشتم ولی همسرعباس اقا(مرد۴۲ساله)خيلي خوش سرو زبان بود وزن موجهی بود،ازهمان برخورد اول از در دوستی وارد شد ومن هم دلم میخواست به اواعتمادکنموراحت باشم این چند روز،فاطمه خانم زن مهربان و زحمت کشی بودکه باهمسرش سرروابط گوشی و جنسی بسیارمشکل داشت،وخیلی ناراحت این مسائل بود!سعي کردم به او کمک کنم،اوخيلي سرهمسرش دادوفریاد ميکردوهرحرفي را به زبان می آورد!۱۵روز من آنجا زندگی کردم و سعی کردم،به او نزدیک شوم تجربیاتم را به اوبگويم،برای همین وقتی از ماجرای خودم گفتم،تعجب زیادی وکردوبرايش قابل باورنبود،همسراوهم مصرف میکرد و اینها اوراعصبي کرده بود اماهمه ی ما میدانیم که چاره ی کاربادعواوجنجال،حل نمیشودوبه جایی نمیرسد!دکترهاآمدند ودرصد سوختگی را معلوم کردند،۲۰درصد سوختگی باربد بود و۳۰درصد،عباس آقا!ولی عباس آقا خیلی چشم پاک بودوباادب ومن درآن چندروزجزادب و احترام از ایشان چیزی نديدم!
پزشک متخصص آمد و تعیین کرد که درصد سوختگی چقدر است،باربد۲۰درصد و عباس آقا،۳۰درصد،اصطلاحات رایج خودشان را گفت ورفت!رفتم سراغ سرپرستار واز او پرسیدم که وضعیت همسرم چگونه است؟ واو آب پاکی را روی دستم ریخت و گفت شاید هر روز وياچند روز یکبار،عمل داشته باشد،شرایط سوختگی حتی با۵درصد هم ميتواندخطرناک باشد به دلیل اینکه پوست محافظی ندارد و عفونت سریع درآن رخنه میکند واگرعفونت بالا بگیرد احتمال زیاد وجود دارد که مرگ آور باشد دور ازجانشان! خدای من!چقدر ترسیده بودم وچهارچشمي حواسم به باربد بود تا پرستاری ام کم وکاستی نداشته باشد!کنارتختش،یک صندلی تاشو گذاشته بودند ومن آنجا رابرای پرستاری از باربدانتخاب کردم!وقتي مورفين میزدند،خواب راحت وشیرین به سراغشان می آمد ومن ساعتهازل میزدم به باربد و تمام زندگی ام با اورا مرور میکردم!دم اذان صبح خوابم میبرد وباصداي پرستار،ازجا ميپريدم!سريع صبحانه اش راميدادم،گزارش وضعیت اورا وبعد هم داروها ومیوه واب میوه هایش را باید زود به زود به میدادم! موهایش را شانه ميکردم!ازتخت می آوردمش پایین،پایش رادمپايي میکردم،و کمک میکردم روی ويلچيربنشيند وبعد ميبردمش سرویس بهداشتی،او رویش نمی شد ومن جوری رفتارکردم که دیگر خجالت نمی کشید وهربارميگفت که عشقم من چقدر خوشبختم که تورا دارم،حتما زنده ماندم جبران میکنم ومن ته دلم دعا میکرد زود خوب شو وبامن ازاینجا بيرون برو به سلامت و جبران کن ولی دیگر سراغ این سیاهی نرو!بعدهم به زبان می آوردم! باربد مرتب میگفت که خدامراسوزاندتا به من چیزهای زیادی بفهماند!راست میگفت!کمکش کردم تا از سرویس بیرون ببرمش،شده بودم دخترعاشقه ی بیمارستان،پرستارها سربه سرم میگذاشتند،زمانی که خواب مورفيني شروع میشد کمی می رفتیم باپرستارها گپ و گفت و چیزی می خوردیم اما آنجا هم استرس داشتم و مرتب می آمدم میزدم!کولرگازی روشن بود،باید درسرمامی ماندندولي من پاهایم دردمیگرفت وهرچه ميپوشاندم،دردم کم نمی شد،صبح فردا باربدبایدباندهايش تعویض ميشدوشستشويش
باند پرواز 🕊
#دلنوشته #صبرانه_ای_از_عشق #قسمت_صد_و_سوم ✍انگیزههای قوی ، میوهی دانش و نگرش وعمل به حرفهای مط
ميدادند!نميدانيد چه صحنه های دلخراشی بود!يازهرا😭
ادامه دارد...
❌کپی به هیچ وجه جایز نیست ❌
.
توصیه کردند شیعیان ما شبی
یک مرتبه آخر شب قبل از خواب
یک سلام به سیدالشهدا عرض کنند،
هرجا هستند.این اقل چیزی است که
ما میتوانیم از توسل و زیارت ابیعبدالله بهرهمند بشویم.. ✨
•علامهمصباحیزدی•
صلی الله علیک یا مولای
یااباعبدالله الحسین (ع)
و صلیاللهعلیکیا مولاتی
یا فاطمه الزهرا(س)🖤
#فاطمیه
شب تون فاطمی ✨
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
مولایمن
🍂بیا که خانۀ چشمم شود چراغانی...
اگر قدم بگذاری به چشم بارانی...
🍂بیا که بی تو نیامد شبی به چشمم خواب
برای تو چه بگویم از این پریشانی؟!
تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🌷
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ
وَعَجِّلْفَرَجَهُم
دعا برای مردم مظلوم غزه را فراموش نکنیم 🤲
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرچهمیخواهیبکشامانکشدامنزمن
ایحبیب ایآشنا ایحضرت یابنالحسن
هرچه میگویی بگو اما نگو دیگر نیــــا
منتقـم تعجیل کن با ذکـر یا زهـرا بیــــا💔
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
در مسیر عشق چیزی بدتر از ابهام نیست
هیچ دردی بدتر از هجران ناهنگام نیست
یک سلام از روی بام اصلا دلم را خوش نکرد
جای عاشق بین آغوش است روی بام نیست
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
مگه شما زیارت نمیرین ؟!!🥺
السلام علیک یا ابالجواد
یا امام رئوف
یا علی بن موسی الرضا 🤚
#چهارشنبه_های_امام_رضاجان 💜
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا مست زندگی نیستیم ؟!
وصیت نامه ی شهدا همیشه تازه است
مثل این چند خط از دست نوشته ی شهید عباس دانشگر🍃🌹
#نسل_کشی_در_غزه
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
🥀 هرچند این روزها به خاطر جنایات وحشیانه صهیونیستهای خبیث، قلبمان آزرده است ولی دلمان به این مژده رهبر صادق الوعدمان روشن است که فرمود:
♻️ فلسطین قطعا آزاد خواهد شد و به مردم برخواهد گشت 💪🇵🇸
ان شاء الله به زودی و به دست ما 🤲
#غزه
#نابودی_اسرائیل_نزدیک_است
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حتماببینید 👌👌👌
❌شبهه :
نیم ساعت بخاریتو خاموش کن و دعا کن سردت نشه تا فاصله علم ومذهب رو بفهمی!😳
👌پاسخ طنز و دندان شکن رو ببینید
#حجاب_فاطمی
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
روی قبری پارچه سبزی کشیده و کنارش پُر بود از مُهر و مفاتیح‼️
از عراقیها جریانش را پرسیدیم. گفتند: «شبها میدیدیم اینجا روی خاکریز، شمعی روشن است! فکر کردیم عشایر منطقه آن را روشن کردهاند. آنها هم فکر میکردند ما روشن کردهایم. چند وقت بعد، از عشایر پرسیدیم: شما شبها آنجا چه میکنید؟
گفتند: ما فکر میکردیم شما شمع روشن کردهاید! با هم رفتیم روی خاکریز؛ پیکر یک شهید ایرانی بود. کارت شناسایی هم داشت»: سید طعمه یاسری از اهواز
همین جا دفنش کردیم. حال یاد گرفتیم میآییم حاجتمان را میگیریم و میرویم.
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ویدیو
حال_خوب
شاهکار امیر کرمانشاهی در ایام فاطمیه
بسیار زیبا👌👌👌
#فاطمیه
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
باند پرواز 🕊
#دلنوشته #صبرانه_ای_از_عشق #قسمت_صد_و_سوم ✍انگیزههای قوی ، میوهی دانش و نگرش وعمل به حرفهای مط
#دلنوشته
#صبرانه_ای_از_عشق
#قسمت_صد_و_چهارم
✍ آنچه باعث ایست و عدم
حرکت میشود ، توقع و
انتظارِ بیجای رسیدنِآنیِ
به مقصود است .. ! در
حالیکه ذره ذره تلاشها
و قدم های کوچک نیز
خودش جزئی نه ، بلکه
خودمقصود است .. ما حوصلهی حرکت در قدمهای
مستمر ولو کوچک را نداریم ..
این عامل شکست ، همیشه
گریبان تو را خواهد گرفت و
هر بار نیز توبه میکنی ولی
باز به آن دچار میشوی ..
حالاشرايط خاصی پیش آمده بود ومن تلاش کردم با خدمت و پرستاری به همسرم،گام بلندی در ایجاد رابطه ی پراز کم وکاستی موجود،بردارم!توکل کردم به خدا،از همانجا توسلاتم پر رنگ ترشدو انگار که کسی مراميکشيد وميبرد،بی تعارف بگويم خدا استارت زده بود و منتظر آمدن ما بود،بايدکوربودم اگرنميديدم! دلم رادیدم محضر حضرت زینب سلام الله علیها،به پرستاری اش عمیق فکرکردم،به سوختن مادرعظيم الشأن ایشان،به غربت وغمهايشان و تمام ذهنم را سپردم به ایشان،حالا مامان راضیه آمده بود و اطلاع داد که باربدبيمه ندارد و مسئول بیمه خواسته که اقدام کنیم برای بیمه!تمام دنیا روی سرم خراب شد!چقدر دست خدا را ندیده گرفته بودم که بالاتراز هر دستی است!مسئول بیمه گفته بوداگربيمه نباشدبالاي ۱۰۰ميليون هزینه دارد!نميتوانستم توقع داشته باشم که مامان راضیه،سیاوش و...هزینه کنند!راه افتادم با مامان راضیه و باربد رابه خداوبعدبه فاطمه خانم همسرتخت بغلی،سپردم!باربدبيکاربود وبیمه بیکاری به او تعلق نمیگرفت چون قبلايکبارازاين بیمه استفاده کرده بودیم،بنابراین برای بیمه ی سلامت اقدام کردم!مثل کودک نابلد،که تازه به نوجوانی رسیده و دارد آدرسهای شهررايادمیگیرد،تازه داشتم برای اولین بار اينهاراتجربه میکردم،همیشه با باربد میرفتم ومی آمدم وحالابرايم سخت بود!دوسه مسيرتاکسي سوار شدیم تابه نمایندگی بیمه سلامت رسیدیم،خانم متصدی گفت که باید نفری ۳۰۰هزارتومن بپردازم،اما من که پولی نداشتم،نهایت ۱۰۰هزارتومن بود که آن هم کرایه وکپی و اینها راهزينه کرده بودم،مادر هم آنقدر این چند روز هزینه کرده بود این مقدارهمراهش نبود،چون میدانستم به اونگفتم تاشرمنده نباشد!همان نیتم کمکم کردوبياييد باقي ماجرا راتصورکنيد!
روبه متصدی خانم کردم و گفتم که رئیس شماکجاست؟ايشان پاسخ دادند که دفترشان سه خیابان بالاتراست!دست مادر را گرفتم و گفتم بیا مادر!باید برويم پیش رئیس تا پرونده تشکیل دهیم! باشتاب سمت دفتر رفتم و خودم را جمع وجورکردم و توسل کردم!وارد سالن شدم،کنارلابي شیک و پراز درختچه وفواره،دلم میخواست فریاد بزنم که خسته ام!مرادريابيد!ازنگهبان سراغ اتاق رییس را گرفتم و پرسیدم که ایشان تشریف دارند؟ودرجواب مثبت نگهبان،پاتند کردم برای عشقم،همسرم مددبخواهم ومفيدباشم وبي تفاوت از این مسئله نگذرم!در زدم وبعداجازه رئیس،اجازه دادم مادر وارد شود!پرونده را روی میز گذاشتم،شروع کردم:
ببخشید که باید بعضی مسائل روصريح و شفاف خدمت تون عرض کنم،ولی در شرایطی هستم که حياتيه!همسرمن چندوقتيه که بیکارن،متاسفانه الان هم سوختن ودر بیمارستان بستری هستند،من تمام مخارج زندگیم با یه حقوق مستمری بگيرحاج خانوم میگذره با سه تا بچه،نمیتونم پول بیمه رو پرداخت کنم اگر امکانش هست،من بعد این شرایط حاد خدمت برسم و ادای دین کنم وگرنه من شرمنده ی همسرم میشم،،
و گریه دیگر امانم نمی داد..
آقای رئیس پرسيدشماچطوربااين حقوق مخارج دو خانواده را ميدهيد؟
گوشی را برداشت وبامتصدی خانم شعبه تماس گرفت،خداخيرجزيلش دهد خوب ميشدفهميدخدادل اورانسبت به من نرم ومهربان کرده بود و به اودستوردادبدون هیچ هزینه ای دفترچه هاراچاپ کند واعتبارطولاني بزند و بابت عکس از گوشی من اسکن کند تا هزینه ی عکس دراين شرایط ودوندگي هایش حذف شود!
که بود و چه میکرد فقط میدانم مردی از جنس خدابودومروت را بلد بود!خیلی از اوتشکرکردم ودست مادر بغض کرده را گرفتم و راهی شدم برای عشقم خوش خبری کنم!نمیدانم کارم درست بوديانه؟ولي حس خوبی داشتم!یک نفر مرا درک کرده بود والتيام یافته بود آن درد بی کسی!حتی نمیخواستم خانواده ام باخبرشوندوجالب است بدانید که هنوزهم نميدانند!!!سریع سمت ساختمان رفتم ومتصدي خانم مهربان از من خواست که عکسهای داخل گوشی را بدهم تا انتخاب کند وبرای چاپ مهیا کند!خدایا او هم خيربدهد!کارتمام شد و مادر دستی با سکوت به روی پشتم کشید که هزارپيام باکشيدنش وارد ذهن وجسمم شد!لبخندی با اشک زدم وسوارشديم تازودتربه بیمارستان برسيم!باربدتعجب کردوخداراشکرکردکه نیازی نبود به کسی رو بزنم!دوساعت دیگر باید میرفت تعویض باندوبراي شستشو..بایدسنگ میشدی تا صدای آه وناله ی مردها رانشنوي!باند که ميخواست بازشود،به پوست چسبیده بود،درد داشت ولی وقتی زخمهاراشستشوميدادند آنها نزدیک بود جان بدهند( دورازجانشان)وسریع همراه بيماربايد آب میوه به دست وارد ميشدتا او از این شدت ضعف خالی نکند وازحال نرود!
باند پرواز 🕊
#دلنوشته #صبرانه_ای_از_عشق #قسمت_صد_و_چهارم ✍ آنچه باعث ایست و عدم حرکت میشود ، توقع و انتظارِ ب
يازهرا ! چقدر دردناک بود اما از آن دردناکتر عمل پیوند پوست بود که اگردرمان جواب نميداد،پیوند پوست باید انجام ميشد!
و این سرگذشت ادامه دارد...
❌کپی به هیچ وجه جایز نیست ❌
🛬⌫☜بانـــــــــــــد پـــــــــرواز🛫
🕊برای پرواز باید بال داشته باشی🕊
🔑͜͡¦⇠#ورودتبہاینکانالاتفاقےنیست
↯↯↯↯این کانال که بـهت مـ؏ـرفےمـیڪنم
🍃⃝⃡🦋 ↝#شھیدانہ 🕊
🍃⃝⃡🦋 ↝#پروفایل 📸
🍃⃝⃡🦋 ↝#استوری 📹
🍃⃝⃡🦋 ↝ #مداحـی 🎙
🍃⃝⃡🦋 ↝#مهدویت 🌿
🍃⃝⃡🦋 ↝#تلنگرانہ 🚦
🍃⃝⃡🦋↝#حدیث 💌
🍃⃝⃡🦋 ↝#بیوگرافی ✍🏻
وڪلے پـستهاے مـتنو؏ دیگھ 🤩
همراه با مسابقه، چالش و پویش های مختلف و هدایای شگفت انگیز که 📎شده 😍
بـزن رو لـینـک تا حــــــاجــــت روا شــــــی 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1460600968C10a122c281
💯کــانـــال ویــــژه شــــهدا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♡🕊
اگر نبود خون حسین
خورشید سرد می شد و
دیگر در آفاق جاودانه شب
نشانی از نور باقی نمی ماند...✨
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
صلی الله علیک یا مولای
یااباعبدالله الحسین (ع)
و صلیاللهعلیکیا مولاتی
یا فاطمه الزهرا(س)🖤
#فاطمیه
شب تون فاطمی ✨
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
مولا جانم
دوری تو
اثر جمع بدیهای من است...😔
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
دعا برای استقامت و پیروزی مردم غزه
را فراموش نکنیم 🙏🏻
بخوانیم همه با هم 🤲
🔹 اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ 🔹
.