باند پرواز 🕊
🔰 اگر امروز مواظب لقمه غذایت نباشی،فردا مجبوری مواظب:, 🔘 حجاب دخترت 🔘 غیرت پسرت 🔘 حیای همسرت 🔘 و ..
#کــلام_شهـــید
شهید ابراهیم هادی میگفت:
اگر پدرم بچههای خوبی تربیت کرد به خاطر سختیهای بود که برای #رزق_حلال میکشید.
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParva
باند پرواز 🕊
#دلنوشته #صبرانه_ای_از_عشق #قسمت_صد_و_نهم ✍ هر وقت به آینه نگاه میکنم ، چهره ام را نمیبینم ، ب
#دلنوشته
#صبرانه_ای_از_عشق
#قسمت_صد_و_دهم
✍ تاریک ترین منطقه برای روح
این است که در تفسیر خویش
تو را نیابد و از محبت تو خالی
شده باشد ، اینجاست که روزها
و شبها به سیاهی سیر خواهند
شد و پی در پی قلب،جادههای غیبت
را هموارتر میکند برای نیامدنت ..
#امام_زمان💚
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
بعد از چند روز حالا باربد و عباس آقا باهم مرخص شدند ولی درهفته دوباربايدبراي شستشو می آمدند بيمارستان،جدایی از فاطمه وپرستارهاي مهربان سخت بود ولی قول دادیم به هم تاپيج های همدیگر را دنبال کنیم وازحال هم باخبرشویم!قرارشد باربد به خانه ی مامان راضیه برود وما هم آنجا بمانیم!روی تخت نگار بايدميخوابيد ونگار خاضعانه اتاق زیبایش رادراختيارمان گذاشته بود،حالا یواشکی سیگار را درون اتاق میکشید ومن باید همزمان برایش اسپند دود میکردم،زیر در راهم ملحفه می گذاشتم وپنجره را باز میکردم تا مامان راضیه متوجه نشود ودعوايش نکند!قبول دارم بدجنسی محض بود،ولی چاره ای نبود!چندروز گذشت وموعدشستشورسيده بود،پسردایی باربد ،بنده ي خدا آمده بود تا ماتنهانباشيم چون مرد دیگری نبود؛سیاوش به تهران رفته بود وما دست تنها بودیم!وقت شستشوکه رسيدوباندها بازشد،قیافه ی پسردایی ما دیدنی بود!کم مانده بود از ترس سکته کند دورازجانش!اوفقطباديدنش چنین حالی داشت،وای به اینکه این همه درد را تحمل میکرد! باربد خودش هم حس خوبی نداشت ولی چاره نداشت،دکتر پس از معاینه های متعدد تصمیم گرفت،منگنه های داخل پوست رادربياورد،شروع که کرد خونریزی کمی کردودادش درآمد! من با خواهش وروبروشدن با این صحنه اجازه خواستم خودم اینکار را انجام دهم،واونيز پذیرفت!دانه به دانه آهسته باپنس می کشیدم وميديدم که درد اندکی داردوزير لب دعایم میکند! تمام که شد دوباره پمادمالي وباندپيچي کردیم وبه خانه رفتيم، این کار هر روز دومرتبه انجام میشد آن هم توسط خودم وباکره های محلی صورت و بدنش را ميماليدم!
الحق والانصاف که هیچ اثری ازسوختگي در صورت و شکم نمانداما جای رنده برقی،پیوند پوست دست وپا ماند وتیره تراز پوستش بود ولی اصلا بدوزشت نبود!بعد مدتی ماديگربه خانه ی خودمان رفتیم،طی این مدت خیلی هم مهمان داشتیم و یک خستگی مفرط ما را فراگرفته بود،حالا باربد میتوانست پشت فرمان بنشیند و بهار دعوت کرد بیایید دو ماشينه برویم قم زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها! من دوبال داشتم که داشت پرپر ميزدويک روح که آرام و قرار نداشت!باربدهم قبول کردورفتيم!نزدیک اذان مغرب بود که رسیدیم،سریع به نماز جماعت ايستاديم وبعد اتمام نماز،ديدم خانمی دارد با پیش نمازدرمورد خوابش حرف میزند،یک آن به این فکر کردم بروم خوابی که مرحوم اميرعزيزم را درآن دیده بودم وتوصیه اش رابگويم،بهار و مامان راضیه از خوابم باخبربودند،وقتی گفتم خواستند دلداری ام بدهندوگفتند بله برووبگو!تابلکه تعبيرکند!
"سلام حاج آقا!یک عرضی داشتم خدمتتون!
_بفرمادخترم!
_حاج آقا! من برادرشيربه شیرم چندسال پیش سرطان گرفتن وازدنيارفتن!من برای اینکه آروم بشم ازلحاظ معنوی و روحی باهاشون ارتباط گرفتم وخیلی دنبال حیات برزخ و.....اينارفتم تا بتونم کاری کنم!حاج آقا چندوقت پیش اومده به خوابم و گفته چادرسرکنم! دقیقا گفته اگرچادرم رو سرکنم همسرم خوب میشه،ایشون کلی مشکل دارن،ازطرفی حاج آقا الان نبین من چادرسرم کردم،من بی حجابم(کم حجاب/بدحجاب)واصلا سر کردن چادر و آرایش نکردن،معذرت میخوام خیلی خیلی خیلی برام سخت ودشواره!حاج آقا تعبیرش چيه!؟من یقین دارم برادرم بیخودی نیومده به خوابم!
_ببین دخترم!چادر مال کيه؟
گفتم:یعنی چي؟
_ مال حضرت فاطمه زهرا ست!شما باید برگردی ببینی سيره حضرت زهرا(سلام الله علیها)چی بوده؟چطورزندگي کردن؟چطور عفاف داشتن و....الگوی شماباشه!خداوند به شما عنایت کرده که باید بی تفاوت نباشی و بهش عمل کنی!دخترم برو و خودت رو به حضرت زهرا نزدیک کن....
باید میرفت
و همین فرصت کوتاه از محالات بود چون خانمی میگفت ارتباط گرفتن با آیت الله....بسیار سخت و تقریبا محال است،
نمیدانم!ولی نشانه بود!دلم روشن بود و ذهنم درگير!رفتیم سمت صحن امام خميني(ره) من جاهل با آرایش وضو هم گرفته بودم وباچه ذوقی شبکه های ضریح مطهر را گرفته بودم وبا بانوی کریمه داشتم درد ودل میکردم!تمام شد!
فرصت تمام شد و راه افتادیم وبعدرسيدن به خانه حالا تمام ذهنم پر بود از افکار سیره ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها،زبانم لال!من ناچیز بی معرفت هیچ احساسی به حضرت مادر نداشتم!نمیدانم چیه؟آن طور که باربد به فاطمیه حساس بود و غمگین،و عمیق،من سطحی وساده و معمولی بودم!
من باید تربیت ميشدم!
ادامه دارد...
❌کپی به هیچ وجه جایز نیست ❌
.
لینک ناشناس کانال
برای عزیزانی که دوست دارند به صورت ناشناس پیام بفرستند👇👇
https://harfeto.timefriend.net/16839138673523
و اگه سوالی هست که دریافت جوابش ضروری هست می تونید به آیدی خادمین کانال که در توضیحات کانال درج شده
پیام بدین 🌹
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کمسو شده ، چشمان ِمن
از گریهی ِبسیار
من ماندهام ُ
یاد ِتـو ُ،، حسرت ِدیدار..!
-حسینجانم💔
صلی الله علیک یا مولای
یااباعبدالله الحسین (ع)
و صلیاللهعلیکیا مولاتی
یا فاطمه الزهرا(س)🖤
#فاطمیه
شب تون فاطمی ✨
راهتون حسینی ✨
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParva
مداحی آنلاین - دم در خونه نامردای مدینه - محمود کریمی.mp3
7.32M
دم در خونه نامردای مدینه
خونه پر دوده چشم چشمو نمیبینه..
🎙 #محمود_کریمی
#پیشنهاد_ویژه
رزق شبهای فاطمیه گوارای عزاداران فاطمی 🏴
التماس دعا 🙏
#فاطمیه 🖤🥀
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParva
مولایمن
🥀بغضِ غم دوریت گلوگیر شده
تعجیل بکن ، آمدنت دیر شده...
🥀از کودکی ام منتظرم برگردی
برگرد ببین منتظرت پیر شده...
#العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🌷
#شبتونمهدوی🌙
.
به سرم رحمت بی واسعه یعنی مهدی
بهترین حادثه و واقعه یعنی مهدی
اخم چشمش علی و خنده زهرا به لبش
جمع این جاذبه و دافعه یعنی مهدی
صبحتون مهدوی🌤✨
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz