eitaa logo
باند پرواز 🕊
1.1هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
5هزار ویدیو
25 فایل
چگونه دربند خاک بماند آنکه پروازآموخته است! اینجا باندپروازشماست وشهداپر پرواز🕊 خوش آمدید💐 کجا گل‌های پرپر می فروشند؟! شهادت را مکرّر می فروشند؟! دلم در حسـرت پرواز پوسید کجا بال کبوتر می فروشند ؟💔 خادم الشهدا @Mohebolhosainam @Am21mar
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مزار شهید سید احمد پلارک در میان سی هزار شهید آرمیده در گلزار شهدا از ویژگی بارزی برخوردار است.تربت پاک این بسیجی شهید همیشه معطر به رایحه مشک است و این عطر همواره از مرقد او به مشام می‌رسد. شهید سید احمد پلارک در زمان جنگ در یکی از پایگاه های پشت خط به عنوان یک سرباز معمولی کار میکرد. او همیشه مشغول نظافت توالت های آن پایگاه بوده و همواره بوی بدی بدن او را فرا میگرفت. تا اینکه در یک حمله هوایی هنگامی‌که او در حال نظافت بوده، موشکی به آنجا برخورد میکند و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود.  بعد از بمب باران، هنگامی‌که امداد گران در حال جمع آوری زخمی‌ها و شهیدان بودند، با تعجب متوجه می‌شوند که بوی گلاب از زیر آوار می‌آید. وقتی آوار را کنار میزدند با پیکر پاک این شهید روبرو میشوند که غرق در بوی گلاب بود. هنگامی‌که پیکر آن شهید را در بهشت زهرای  تهران، در قطعه 26 به خاک می‌سپارند، همیشه بوی گلاب تا چند متر اطراف مزار مزار این شهید احساس می‌شود و نیز سنگ قبر این شهید پلارك رو خشك كنید، از طرف دیگر سنگ نمناك می‌شود. ‎‌‌‌‎
هدیه شهید پلارک به کسی که او را شستشو داد یکی از خطرات زیبا و معنوی که من در این 30 سال و 4 ماه خدمتم دارم در رابطه با توفیقی بود که خدا به من داد و شهید سید احمد پلارک را درک کردم. چون این شهید بزرگوار به قدری نورانی بود که حتی جنازه اش هم مکتب درس و معرفت بود. شهید پلارک را من شستم و غسل دادم. وقتی او را آوردند من به عنوان ناظر غسالخانه خدمت می کردم و خودم کمتر می شد جنازه ای را غسل کنم. ولی وقتی جنازه این شهید عزیز را آوردند خودم دست به کار شدم. نه اینکه فکر کنید من می خواستم. خیلی از زمانها کار در دست ما نبود. یک نیرویی تو را می کشد به سمت جنازه؛ یعنی تو را هدایت می کند. وقتی جنازه مطهرش را آوردند، بوی عطر خوش تمام فضا را بوی عطر و گلاب می داد؛ حتی پس از دفن کردن او هم از قبرش و اطراف قبر بوی خوش و گلاب می داد و فضا را عطرآگین کرده بود. این روز و این لحظات ارادی نبود. فقط خاطرات و تصویرهایی در ذهنم مانده که گفتن و وصف آن لحظات تا حدودی ممکن است. در حال شستن و غسل شهید پلارک گریه می کردم. به خدا که ارادی نبود!! نگاه کردم دیدم همه گریه می کنند و کسی حال خودش را نداره. چند وقت گذشت روایت بوی خوش و معطر شهید بزرگوار پلارک همه جا دهان به دهان گشت. همه برای زیارت قبر ایشان می آمدند به بهشت زهرا(س) و از نزدیک می دیدند و می شنیدند. یک روز چند کارشناس به همراه پدر و مادر شهید پلارک به سازمان آمدند تا تحقیق  کنند در رابطه با چگونگی غسل دادن شهید پلارک و اینکه چه کسی او را شسته و قبر را بازدید کنند و در مورد این موضوع اطلاعات جمع آوری کنند. در روز غسل و کفن و دفن شهید پلارک عکسی از او  مانده بود. آن زمانی که من چهره او را باز کرده بودم تا به مادر و پدر  شهید نشان بدهم، تصویر مرا گرفته بودند و بر اساس آن عکس آمدند سراغ من و در مورد چگونگی شستن شهید پلارک از من سئوال کردند. من تمام آنچه دیده بودم و حس کرده بودم را برای آنها گفتم، یادم هست حتی قبر شهید پلارک را با مواد شوینده شستند تا شاید اگر عطر و بویی غیر طبیعی باشد، برود. ولی باز هم معطر و خوشبو بود. بعد از این ماجرا سالها گذشت و گذشت، جنگ تمام شد. صدام به سزای عمل خود رسید و راه کربلا باز شد و ایرانی های تشنه زیارت حضرت امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل العباس(ع) برای دیدار یار  روزشماری می کردند. من هم از این طرف شهر، در کنار مرقد مطهر شهدا دلم برای زیارت سرور و سالار شهیدان می تپید و ترس داشتم که آرزویش بر دلم بماند. شبی شهید سید احمد پلارک را در خواب دیدم،  با همان لباس هایی که آوردندش برای غسل کردن، خیلی شگفت زده شده بودم و مسرور و شادمان لبخند می زدم و احوالش را می پرسیدم. او رویش را به من کرد و گفت: خواسته ای داری؟ چیزی می خوای؟ من کمی فکر کردم و سریع گفتم بله؛ راستش را بخوای می خوام به پابوس آقام ابوالفضل العباس(ع) بروم، میشه؟! یک دفعه از خواب پریدم. فاتحه ای برایش خواندم و با شادی آن روز به اداره آمدم. چند روزی گذشت که دعای شهید سید احمد پلارک مستجاب شد و به زیارت کربلا مشرف شدم. آری این است هدیه شهدا به کسانی که دوستشان دارند. خدا انشاءالله همه ما را از دوستداران و رهروان شهدا و امام شهدا قرار بدهد. امور
20.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بچه لاتی که ازهمه مدعیان شهادت جلوزد امور
4_5944908291615229908.mp3
8.76M
توی هر شرایطی دنیامو شیرین کردی به خودم تا اومدم دردمو تسکین کردی به خودم باشه کسی بهم نگاه نمیکنه اگه آبرویی دارم چون تو تضمین کردی حواسم هست حواس تو به منه دلت برای من شور میزنه ببین چجوری عاشقتم مگه دلم ازت دل میکنه تنها کسی که قلبمو نشکست چه خوبه سایت امام رضا روی سرم هست قد کل زندگیم باتو حکایت دارم خوش به حال من شده با تو رفاقت دارم تا کسی ندونه که برام چه کاری کردی نمیفهمه چرا این همه ارادت دارم من عمریه که فقط با تو خوبم آروم میشه باهات آشوبم ......🖤
▪️نامت سکینه باشد و محنت زدای ما گریان بود برای غمت دیده‌های ما ما غرق غفلت ایم و اسیران «غیبت» ایم ای غرق در خدا ، تو دعا کن برای ما 🔘 وفات تسلیت
🎨 لوح 💠 شهید محمد ابراهیم همت : ما در قبال کسانی که کج می روند، مسئولیم. حق نداریم با آنها تنــد برخورد کنیم، از کجا معلوم که ما در انحراف آنها نقش نداشته باشیم؟
🌸🍃 💠هرچقدر‌انسان‌وابستگی‌داشته‌باشه‌ رفتنش‌سخت‌تره...
8.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥شناسایی هویت شهیدی با پاهای بسته پس از ۳۹ سال
🍃🔻ماجرایی جالب از شهید مرتضی نصیبی (نسیبی) در تاریخ ۲۶ تیر ماه ۱۳۹۷ به شهرضا رفتم برای تهیه گزارش از خانواده شهدا و استفاده در برنامه قاف عشق خواهر شهید مرتضی نصیبی نقل می کرد ما خانواده شلوغی هستیم و پدر ما تمکن مالی ضعیفی داشت مرتضی مرتب می گفت دلم می خواهد بروم امام رضا مادر گفت امسال، قالی که در حال بافتن هستیم بعد از اتمام بافت می فروشیم و میرویم مشهد هیچکدام به مشهد نرفته بودیم مادرم پایان سال ۶۰ قالی را فروخت و ما آماده برای رفتن به مشهد شدیم اما مرتضی گفت من به جای مشهد با دوستانم میروم جبهه برادرم قبل از اعزام به جبهه از امام رضا ع طلب زیارت کرد اما موفق نشد به مشهد برود. او رفت جبهه ودر عملیات شرکت کرد بعد از عملیات فتح المبین در ابتدای سال ۶۱ پیکر ۳۵ شهید از این عملیات را به شهرضا آوردند اسم برادر من هم جزء این شهدا بود ولی با کمال تعجب پیکر برادرم با آن شهدا به شهرضا نیامد همه نگران بودیم تا اینکه از سپاه مشهد با سپاه شهرضا تماس گرفتند و گفتند شهیدی به نام مرتضی نصیبی دارید؟ گفتیم بله مدتهاست منتظر او هستیم جواب دادند این شهید به مشهد آورده شده او را طواف داده ایم و آماده است به شهرضا منتقل شود 🔻امام رضا علیه السلام حاجت برادر مرا روا کردند و او بعد از شهادت با نظر خاص آن امام به آرزویش رسید و به مشهد رفت و بعد از بازگشت پیکرش را در شهرضا تشییع کردیم ✏️محمود افقری 🍃🌷