بہ تپش آمدھ با یاد تُـو از نو ڪلماتم
باز نام تُـو شدھ باعث تجدید حیاتم
بیم گرداب بہ دل داشتم اما تُـو رسیدے
کہ شدے"ساحل امن من وڪشتیِنجاتم"❤️
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام 🤚💗
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍃♥️♥️♥️🍃
🍃♥️♥️🍃
🍃♥️🍃
🍃🍃
🍃
♡بسم رب الشهدا و الصدیقین ♡
#چله_زیارت_عاشورا
#روز_اول
🖇۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
۲ شوال ۱۴۴۴
به نیابت از شهید بزرگوار
🌹شهید یونس زنگی آبادی 🌹
اللهم ارزقنا زیارت الحسین (ع)
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
#پویش_زیارت_اولی_ها
🍃
🍃🍃
🍃♥️🍃
🍃♥️♥️🍃
🍃♥️♥️♥️🍃
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
باند پرواز 🕊
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃♥️♥️♥️🍃 🍃♥️♥️🍃 🍃♥️🍃 🍃🍃 🍃 ♡بسم رب الشهدا و الصدیقین ♡ #چله_زیارت_عاشورا #روز_اول 🖇۳ ارد
سلام بر همگی
ان شاءالله که تعطیلات عید فطر به همگی خوش بگذره
طبق وعده مون امروز که روز اول چله ی زیارت عاشورامون هست به نیابت از شهید زنگی آبادی زیارت می خونیم
و هر کدوم از شما عزیزان که ارادت خاصی به این شهید عزیز دارید
می تونید ایشون را در ثواب زیارت امام حسین شریک کنید و هر مبلغی ولو اندک را به نیابت از ایشون هدیه بدین
مطمئن باشید که شهدا مدیون هیچ کس نمی مونن و صدها برابر براتون جبران می کنند 🌹
باند پرواز 🕊
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃♥️♥️♥️🍃 🍃♥️♥️🍃 🍃♥️🍃 🍃🍃 🍃 ♡بسم رب الشهدا و الصدیقین ♡ #چله_زیارت_عاشورا #روز_اول 🖇۳ ارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتما حتما با توجه بشنوید
یه کلیپ بسیار بسیار عالی و حال خوب کن از کرامات ویژه ی شهید یونس زنگی آبادی 👌👌
رزق اولین روز از چله ی زیارت عاشورا
گوارای وجودتون🌷
خیلی خیلی التماس دعا🙏
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
اگر از عزیزان کانال مون کسی مطلب یا کلیپی در مورد شهید زنگی آبادی دارید که دوست دارید بقیه هم استفاده کنن
لطفا برامون بفرستید تا به اشتراک بگذاریم 🙏
واریزی بزرگوارمون برای سهیم شدن شهید امید مدملی در ثواب زیارت کربلای زائر اولی هامون♥️
به نگاه کریمانه ی ارباب و دعای شهید حاجت روا باشید ان شاءالله 🤲
#پویش_زیارت_اولی_ها
#چله_زیارت_عاشورا
#شهید_امید_مُدملی
⭕️دوستان عزیز
برای شرکت در چله ی زیارت عاشورا و یا دریافت شماره کارت برای واریز هدایای شهدایی تون فقط به آیدی خادم مربوطه پیام بدین لطفا 👇👇
@Rafighshaid
باند پرواز 🕊
#پویش_زیارت_اولی_ها #چله_ی_زیارت_عاشورا 🔴🔴رفقای عزیز خواهش می کنم دقت کنید 📣
مبلغ واریزی هدیه دوست عزیزمون به نیابت از شهید حسین قمی برای سفر زائر اولی ها🌹🌹
به دستان باب الحوائج کربلا حاجت روا و عاقبت بخیر بشید ان شاءالله ♥️
#پویش_زیارت_اولی_ها
#چله_زیارت_عاشورا
#شهید_حسین_قمی
اوایل جنگ بود ومرزها دست عراق بود درارتـــــفاعات گیلان
غرب بودیم باحسرت بہ ابراهیم گفتم: یعنے میشہ مردم ما با امنیت از جاده
عبور کنند و بہ شهـرِخودشان برن؟
#ابراهیمهادے گفت:
روزے مےآيد کہ مردم ما ازهمین
جادهـ دستہ دستہ به کربلا سفر مےکنند. . .✋🏻♥️
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
باند پرواز 🕊
اوایل جنگ بود ومرزها دست عراق بود درارتـــــفاعات گیلان غرب بودیم باحسرت بہ ابراهیم گفتم: یعنے میش
🔸🔹🔸کیا میخوان در ازای خون شهدایی که ریخته شده تا راه کربلا و زیارت امام حسین برای ما باز بشه، براشون یه قدم کوچیک بردارند ؟
ما در پویش زیارت اولی ها این فرصت را براتون فراهم کردیم😍
کیا رفیق شهیدشون شهید ابراهیم هادی هستن؟
بسم الله بگید
نیت کنید و شهید عزیز را در زیارت امام حسین جان شریک کنید 💞
باند پرواز 🕊
سلام بر همگی ان شاءالله که تعطیلات عید فطر به همگی خوش بگذره طبق وعده مون امروز که روز اول چله ی
هدیه ی واریزی بزرگوارمون به نیابت از شهید امروز چله مون شهید زنگی آبادی ♥️
شک نکنید که به زودی زائرالحسین میشید ان شاءالله 🤲
مگه میشه برای شهید قدمی برداری و براتون جبران نکنن ! مرام شهدا خیلی بیشتر از حد تصور ماست💗
#پویش_زیارت_اولی_ها #چله_زیارت_عاشورا
#شهید_یونس_زنگی_آبادی
باند پرواز 🕊
کیا رفیق شهیدشون شهید ابراهیم هادی هستن؟ بسم الله بگید نیت کنید و شهید عزیز را در زیارت امام حسین ج
ای جانم به همت بلندتون👏
واریزی عزیز بزرگوارمون به نیابت از شهید ابراهیم هادی و شهید تورجی زاده برای هزینه ی زائر اولی ها ♥️
این عزیزمون خودشون هم اعلام کردند که تا الان زیارت امام حسین قسمت شون نشده 😢
ولی این دو شهید بزرگوار ان شاءالله واسطه میشند و امضای زیارت کربلاشون را میگیرند 🤲
#پویش_زیارت_اولی_ها
#چله_زیارت_عاشورا
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_تورجی_زاده
#شهیدانه
*دوست شهید میدونے یعنےچے؟؟*
یعنے:...↷°"
•| وقتے گناه درِ قلبت را مےزند
•| یاد نگاهش بیوفتـــے....
•| و در و باز نڪنے...‹‹‹🍃
•| یعنے محرم اسرار قلبت
•| آن اسرارےڪه هیچڪس نمےداند...
•| بین خودت و...
•| خــدا و...
•| دوست شهیدتـــ
•| باشد...‹‹‹
*امتحان ڪن...🌹🌿*
*زندگےات زیباترمےشود
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
باند پرواز 🕊
#پویش_زیارت_اولی_ها #چله_ی_زیارت_عاشورا 🔴🔴رفقای عزیز خواهش می کنم دقت کنید 📣
واریزی دوست عزیزمون به نیابت از همه ی شهدایی که اسم شون در لیست چله ی زیارت عاشورا مون نیست( هر چند یادشون در قلب هامون هست ) برای شریک شدن در زیارت کربلای زائر اولی ها♥️
احسنت به این همه عشق و درود و رحمت خدا بر شما که همه ی شهدا را یاد کردین 🌹🌹🌹
به دعای شهدا مهمان سالار شهدا بشید ان شاءالله به زودی🤲
#پویش_زیارت_اولی_ها
#چله_زیارت_عاشورا
#شهدا
باند پرواز 🕊
اگر از عزیزان کانال مون کسی مطلب یا کلیپی در مورد شهید زنگی آبادی دارید که دوست دارید بقیه هم استفا
هدیه واریزی به نیابت از شهید روز اول چله مون شهید باب الحوائج یونس زنگی آبادی سهیم در سفر کربلای زائر اولی ها ♥️
یا رب الحسین بحق الحسین (ع)
در دنیا و آخرت دست شون را از دامان اهل بیت کوتاه نکن🤲
حاجت روا ان شاءالله 🌹
#پویش_زیارت_اولی_ها
#چله_زیارت_عاشورا
#شهید_یونس_زنگی_آبادی
باند پرواز 🕊
💛||• #رمان °• 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_هفتاد_و_ششم فردا صبح ، در شهرک شهید محلاتی از
💛||• #رمان °•
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_آخر
صدای
« این گل پرپر از کجا آمده » نزدیک تر می شد ...
سعی کردم احساساتم را کنترل کنم .
می خواستم واقعا آن اشکی که داخل قبر میریزم ، اشک بر روضه امام حسین علیه السلام باشد نه اشک از دست دادن محمدحسین!
هرچه روضه به ذهنم می رسید ، می خواندم و گریه می کردم ..
دست و پاهایم کرخت شده بود و نمی توانستم تکان بخورم 😭
یاد روز خواستگاری افتادم که پاهایم خواب رفته بود و به من می گفت :
« شما زودتر برو بیرون! »
نگاهی به قبر انداختم ، باید میرفتم .
فقط صداهای درهم و برهمی می شنیدم که از من می خواستند بروم بالا اما نمی توانستم ..
تازه داشت گرم میشد ، دایی ام آمد و به زور من را برد بیرون!😭
مو به مو همه وصیت هایش را انجام داده بودم ..
درست مثل همان بازی ها.
سخت بود در آن همه شلوغی و گریه زاری با کسی صحبت کنم ..
اقایی رفت پایین قبر ..
در تابوت را باز کردند . وداع برایم سخت بود ، ولی دل کندن سخت تر😭😭
چشم هایش کامل بسته نمیشد .
می بستند ، دوباره باز می شد!
وقتی بدن را فرستادند در سراشیبی قبر ، پاهایم بی حس شد.
کنار قبر زانو زدم ، همه جانم را آوردم در دهانم که به آن آقا حالی کنم که با او کار دارم ...
از داخل کیفم لباس مشکی اش را بیرون آوردم ، همان که محرم ها می پوشید . چفیه مشکی هم بود . صدایم می لرزید ، به آن آقا گفتم :
« این لباس و این چفیه رو قشنگ بکشید روی بدنش! »
خدا خیرش بدهد ، در آن قیامت ، با وسواس پیراهن را کشید روی تنش وچفیه را انداخت دور گردنش...
فقط مانده بود یک کار دیگر ..
به آن آقا گفتم :
« شهید می خواست براش سينه بزنم . شما میتونید ؟ »
بغضش ترکید . دست و پایش را گم کرده بود ، نمی توانست حرف بزند .
چند دفعه زد روی سینه اش ...
بهش گفتم :
« نوحه هم بخونید!»
برگشت نگاهم کرد ، صورتش خیس خیس بود ..
نمیدانم اشک بود یا آب باران . پرسید :
« چی بخونم؟! »
گفتم :
« هرچی به زبونتون اومد!»
گفت :
« خودت بگو!»
نفسم بالا نمی آمد .
انگار یکی دست انداخته بود و گلویم را فشار میداد😣
خیلی زور زدم تا نفس عمیق بکشم ، گفتم :
« از حرم تا قتلگه زینب صدامیزد حسین / دست و پا میزد حسین
زينب صدا میزد حسین!»
سینه میزد برای محمد حسین و شانه هایش تکان می خورد .
برگشت . با اشاره به من فهماند که: « همه را انجام دادم ! »
خیالم راحت شد که پیش پای ارباب ، تازه سینه زده بود ..😭😭
#به_پایان_آمد_این_دفتر_حکایت_همچنان_باقیست
#رمان_شهید_محمد_خانی✨
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz