eitaa logo
باند پرواز 🕊
1.2هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
6.5هزار ویدیو
30 فایل
چگونه دربند خاک بماند آنکه پروازآموخته است! اینجا باندپروازشماست وشهداپر پرواز🕊 خوش آمدید💐 کجا گل‌های پرپر می فروشند؟! شهادت را مکرّر می فروشند؟! دلم در حسـرت پرواز پوسید کجا بال کبوتر می فروشند ؟💔 خادم الشهدا @Mohebolhosainam @Am21mar
مشاهده در ایتا
دانلود
باند پرواز 🕊
☆بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ☆ #روز_بیست_دوم_چله_زیارت_عاشورا🌱 🏴 ۷مرداد ماه ۱۴۰۳ رو
پدر در یک سفر کربلا، از خداوند می خواهد که فرزندی به او عطا کند تا غلام اربابش باشد پس از گذشت یک سال در روز مولود کعبه خداوند پسري به او عطا کرد که نامش را غلامحسين (حمید)گذاشتند و پس از گذشت سالها سرانجام مولا غلام خویش را پذيرفت و در روز شهادت مولایمان علی(ع) به دیدار معبود شتافت.🕊🥀 در وصیتنامه‌اش نوشته بود: "خدایا من خجالت می‌کشم در روز قیامت سرور شهیدان؛ بدنش پاره پاره باشد و من سالم باشم" در جریان عملیات رمضان مفقود شد! نه در لیست شهدا بود و نه مجروحان! خبر پیچید، هرکسی برایش حرفی درآورد. حرفها از فرار از جنگ و اسارت شروع شد تا رسید به پناهنده شدن به عراق! معمّای مفقود شدنش ۳۵ روز شده بود که خبر دادند جنازه‌اش پیدا شده است جنازه‌ای که فقط یک کتف و سر بود! ۳۵ روز گذشته بود اما در آن اوج‌ گرما و رطوبت‌ هوا صورتش سالم مانده بود! او عارفی بود که خجالت زده‌ی امام‌ حسین (ع) نشد ولی با پیکرش خیلی‌ها را خجالت زده کرد... 🌱🕊@BandeParvaz .
باند پرواز 🕊
#معرفی_شهید🍃 (غلامحسین) عارف به تاریخ ۱ خرداد ۱۳۳۶ شمسی در «داراب» (۲۴۵ کیلومتری «شیراز») متولد شد.
مقاومت سخت عراقی‌ها، عملیات را ناکام گذاشته بود و ما با سعید داشتیم تلاش می‌کردیم بچه‌ها را هدایت کنیم تا برگردند به مواضع خودشان. منطقه که آرام گرفت، شهدا و مجروحان را منتقل کردیم عقب. بقیه هم یکی‌یکی آمدند و تسویه گرفتند، رفتند شهرشان، اما خبری از «حمید عارف» نشد. نه در لیست شهدا بود و نه مجروحان. دو نفر را فرستادم سراغ سردخانه‌ها و بیمارستان‌ها. هیچ‌چیز عایدمان نشد. اندک‌اندک شایعات در شهر «داراب» و تیپ المهدی جان گرفت و هرکسی برای حمید عارف حرفی درآورد. حرف‌ها از فرار از جنگ و اسارت شروع شد تا رسید به بدگویی بدخواهان حمید که همه جا شایع کردند او پناهنده شده به عراق! معمای حمید، ۳۵ روزه شده بود که خبر دادند، جنازه‌اش، پشت تپه‌ای پیدا شده. وقتی رسیدیم و جنازه را دیدیم، ناله سعید بلند شد و زد توی سر خودش که وای چه غلطی کردم...! پیکر شهید عارف همان مانعی بود که ۳۵ روز پیش، سد راه موتور سعید شده و پرتش کرده بود روی زمین. سعید در تاریکی نفهمیده بود و پیکر را پشت تپه انداخته بود. البته مقصر هم نبود. جنازه‌ای که فقط یک کتف و سر باشد و وزنی سه-چهار کیلویی داشته باشد، معلوم است که در آن تاریکی، هیچ‌کس فکر نمی کند جنازه یک آدم باشد. سعید بدجوری احساس گناه می‌کرد و تا چند روز حال طبیعی نداشت. تکه بدن شهید را که دیدم، یادم افتاد به آن شب و درددل‌هایش؛ به آن لحظاتی که از خیلی‌ها ناراحت بود اما از هیچ‌کس نامی نبرد! خبر پیدا شدن پیکر عارف که به داراب رسید، شایعات خاموش شد. شنیدم که شایعه‌سازان، خجالت زده شده‌اند و آن‌ها که حرف‌ها را این‌جا و آن‌جا با آب و تاب نقل می‌کردند چند روزی خودشان را مخفی کرده‌اند! کم‌کم کشف راز شد که حمید همان شب که با نیروهای گردانش، سوار کامیون به سمت خط حرکت می‌کند، می‌رود روی تاج ماشین می‌نشیند. نزدیکی‌های خط، گلوله تانک، مستقیم به او می‌خورد و در تاریکی شب هیچ‌کس متوجه نمی‌شود. همه تصور می‌کنند گلوله به کسی نخورده و خود به خود توی هوا منفجر شده. همان روزهای اول هم راننده کامیون و بعضی بچه‌ها می‌گفتند که حمید با ما سوار ماشین شد اما پیاده شدنش را ندیدیم. حرفی که هیچ‌کس باور نکرد تا شایعه سازان در شهر داراب، آسوده کارشان را بکنند. آن‌چه درباره حمید، هنوز گفتنی است، این‌که باقی‌مانده جنازه‌اش در طول این ۳۵ روز و در اوج گرما و رطوبت هوا، آسیبی ندیده بود و صورتش سالم مانده بود. گواه سخنم، عکس همان دست و سر است که بعد از سال ها، هنوز زینت قابی است که سینه دیوار اتاق محل کارم نصب شده است! چهلمین روز شهادتش، جنازه حمید عارف روی دست‌های فراوان دارابی‌ها به سوی گلزار شهدا حمل شد؛ در حالی در فرازی از وصیت نامه‌اش که در همان مراسم، جگر همه را آتش زد، آمده بود: «خدایا! من خجالت می‌کشم که در قیامت سرور شهیدان بدنش پاره پاره باشد و من سالم باشم. پروردگارا! از تو می خواهم در هر زمان صلاح دانستی شهید شوم، به تمام مقربانت قسمت می دهم، که مرگ در رختخواب نصیبم نکنی و اگر شهادت نصیبم شد، بدنم تکه تکه شود که شرمنده نباشم.» روحمان با یادش شاد هدیه به روح بلندپروازش صلوات🌷 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╭┈───── 🌱🕊 ╰─┈➤ @BandeParvaz