eitaa logo
باند پرواز 🕊
1.1هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
4.7هزار ویدیو
23 فایل
چگونه دربند خاک بماند آنکه پروازآموخته است! اینجا باندپروازشماست وشهداپر پرواز🕊 خوش آمدید💐 کجا گل‌های پرپر می فروشند؟! شهادت را مکرّر می فروشند؟! دلم در حسـرت پرواز پوسید کجا بال کبوتر می فروشند ؟💔 خادم الشهدا @Mohebolhosainam @Am21mar
مشاهده در ایتا
دانلود
چندبرنامه همیشگی داشت. ✨بعدنمازصبح خوندن دعای عهد ✨بعدنمازظهر خوندن زیارت عاشورا ✨نیمه شب هم قران ونمازشب خیلی تاکید میکرد دعای عهدوزیارت عاشورا روحفظ کنیم. یادمه عملیات آخربهم گفت: هرکس اینها روبخونه عاقبت بخیر میشه. به شوخی گفتم:حالابگوکی ازاون دنیااومده بهت گفته؟ اگه راست میگی نشونه بده؟؟؟ لبخندزدگفت: 💥نشونه تو منم. شب عملیات نفس زنان خودموبهش رسوندم گفتم:محمدتو میدونستی نوکِ پیکانِ حمله قرارگرفتی؟گفت:آره. باناراحتی گفتم:توکه ازهمه چیزعلم غیب داری؛گفت:توفقط سفارشمو فراموش نکن.رفتم. باچشم خودم دیدم برزگر(خط شکن شهیدکاوه)همون عملیات شهیدو گمنام شد.اونقدرآتش مستقیم کاتیوشا روسرش ریخت که مطمئن شدم خاکسترشم به دستم نمیرسه. سال بعد؛ازمعراج خبردادن پیکرش پیداشده. تنهاپیکرسالم دربین شهدای اون روزبود. بعدچندروز مشرف شدم به حرم امام رضا(ع)..دورضریح یکدفعه کلام محمدیادم اومد.نشونت منم. نشانه محمدشهادت وپیکرسالمی بودکه من بی خبرازآن بودم اما او از عاقبتش خبر داشت.. عاشورا حسین کربلای۲ حاج عمران عراق شکن تیپ ویژه شهیدکاوه .
👌آخرین بدرقه... برای خداحافظی همه دورش حلقه زده بودیم. نوبت به من که رسیدازفرصت استفاده کردم وپیشانیش را بوسیدم.چون محمد هیچوقت نمازشبش ترک نمیشد. بعداز بوسه من..پرسیدآبجی پس چرا زیر گلویم را نبوسیدی؟ با این جمله محمدنگرانی همه وجودم را فراگرفت. بادستپاچگی پارچ آب را برداشتم واز چشمه درب حیاطمان پرآب کردم تا پشت قدمش بریزم. اما محمد پارچ آب را ازدستم گرفت وگفت:بسم الله...آب نطلبیده مُراد است. (سلام برحسین ع)مقداری را خورد وبقیه را پای درخت ریخت ونگذاشت آب پشت قدمش بریزم. پرسیدم چرا نگذاشتی؟ گفت: چون هروقت آب ریخته ای برگشته ام. امااین بار باید بروم... همه دوستانم به قافله شهدارسیدند ومن هردفعه باید شرمنده ودست خالی برگردم. محمد تا رسیدن مینی بوس مدام جلوی چشمان ما علی اکبر وار قدم می زد. وبرخلاف ما که اشک می ریختیم از خوشحالی حالت پرواز داشت ولبخندبرلب تا لحظه آخر بگو بخندمیکرد. محمد رفت و تا مدتی مفقودالاثرشد. واین خاطره ناب از بدرقه اش هنوز در ذهن فرسوده ام باقیست. 🕊خاطرات راوی :خواهر شهید 📚کتاب ازقفس تاپرواز .
ازقفس تاپرواز ⁉️🕊 شبی که فردایش عازم شدودیگربازنگشت دوآلبوم(یکی بزرگ و دیگری کوچک)ویک نوار کاسِت به دستمان داد وگفت: داداش اینها هدیه ام برای روزهای فراق شماست. یعنی چه؟ این عکسها را بازحمت از نوجوانی تا به امروزم برایت جمع آوری نموده ام این نوارکاسِت هم صدای خودم را ضبط کرده ام تا هروقت دلت برایم تنگ شد آرامش خاطرت باشند. گفتم: دفعه اولت که نیست جبهه می روی ؛ گفت داداش: این دفعه فرق دارد؛من دیگر برنمیگردم. اما فراموش نکن... هروقت دلتنگم شدی؛باصوتم برای امام حسین گریه کن...نه من... پرسیدم: یعنی شهیدمیشوی؟؟؟! گفت: چندی پیش درعالم رویا خودم را به شکل کبوتری درقفس دیدم که ناخواسته زندانی شده...وقفس را به تک درختی که درکنار ساحل روییده بود آویزان کرده بودند. آسمان آبی رنگ و کبوترانی که درمقابلم آزادانه پرواز میکردند دل ازدلم ربوده بود اما هرچه میکردم توان بیرون آمدن ازقفس نداشتم... صدایی می آمد که اگر شوق رفتن داری باید دست از کوشش برنداری... آنقدر به میله‌ های قفس ضربه زدم که یکی ازمیله هاشکست وتوانستم به زحمت ازقفس رهایی یابم. مقداری از پروبالم زخمی شد و درحین بیرون آمدن ازقفس چندقطره خون از بالم به دریا چکید ودریا سرخ شد. من این بار به آرزویم شهادت وآزادگی خواهم رسید.. برای همین مطمئنم این دفعه جبهه بروم برنمیگردم. هرچند زیربارنمیرفتم اما اوباشوق وذوق بسیار مدام از جزئیات ونشانه های رویایش برایم میگفت .. 🕊خاطرات 📚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╭┈───── 🌱🕊 ╰─┈➤ @BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نذر مجربی که خیلی‌ها ازش حاجت گرفتند👌 نذرسیب شهیدبرزگر رو چطوری انجام بدیم؟ ببینید به فرموده قرآن انسان در رنج آفريده شده... اما خداوند اهل بیت(ع) وشهدا رو بعنوان دسته کلیدِگرفتاری هامون؛در دستمان گذاشتند... 🔐دوستانی که نتیجه گرفتن گفتند باید۴۰شب متوالی یکی ازاین کارا انجام بشه👇 💌بعضیا ۴۰ (روز یاشب) سوره محمد 💌بعضیا ۴۰ (روز یاشب) زیارت عاشورا 💌بعضیا ۴۰ (روز یاشب) دعای عهد 💌وبعضیاهم ۴۰صلوات رودر۴۰شب انتخاب کردند و به نیت فرج آقا به امام زمان و شهیدهدیه میدن... هرکدومش رو که راحتین انجام بدین👆 🍎بعدازبرآورده شدن حاجت ۱۴عدد سیب رو به گلزار شهدای منطقه خودتون می برین وبین مردم تقسیم میکنید..اگرهم به گلزاردسترسی ندارین؛به نیازمند؛یتیم و...بدین .والسلام...🍏 اینو خیلیا انجام دادن ونتیجه گرفتند. شمارو نمیدونم⁉️ 🔑اگرکلید گشایش شما دست این شهید باشه انشالله نتیجه می گیرین.. 🕊🥀 .