🦋🌼🌸🦋👦
#داستان
#نیمه_پنهان_ماه
^💍° همسر شهید
یادم هسٺ در یڪے از سفر هایے ڪہ بہ روسٺاها مےرفت
همراهش بودم داخل ماشین هدیہاے بہ من داد
- اولین هدیہاش بہ من بود و هنوز ازدواج نڪرده بودیم -
خیلے خوشحال شدم و همان جا باز ڪردم دیدم روسرے اسٺ، یڪ روسرے قرمز با گلهاے درشت من جا خوردم،
اما او لبخند زد و بہ شیرینے گفٺ :« بچه ها دوست دارند شما را با روسری ببینند.»
از آن وقٺ روسرے گذاشٺم و مانده .
•
من مےدانسٺم بچهها بہ مصطفے حملہ مےڪند که چرا شما خانمے را ڪہ حجاب ندارد مےآورید موسسہ، اما برایم عجیب بود ڪہ مصطفے خیلے سعے مےکرد مرا بہ بچہها نزدیڪ ڪند.
•
مےگفٺ:« ایشان خیلے خوبند اینطور ڪہ شما فڪر مےڪنید نیسٺ بہ خاطر شما مےآیند موسسہ و مےخواهند از شما یاد بگیرند. انشالله خودمان بهش یاد مےدهیم.»
نگفت این حجابش درسٺ نیسٺ مثل ما نیسٺ فامیل و اقوامش آنچنانےاند، اینها خیلے روے من تاثیر گذاشٺ.
•
او مرا مثل یڪ بچہ ڪوچڪ قدم بہ قدم جلو برد بہ اسلام آورد.
منبعـ📗 : نیمہپنهانماهـ(چمرانبہروایٺهمسرشهید)
🦋🌼🌸🦋👦
🦋🌼🌸🦋👦
#شعر
#محرم
دویدم و دویدم به کربلا رسیدم
حالا بشید مهیا می خوایم بریم کربلا
شهر امام حسینه امام سوم ما
کربلا شهر ماتم شهر مصیبت و غم
دوستان من گوش کنید تا ماجراشو بگم
حدود سال شصتم از شهر کوفه مردم
نامه زیاد نوشتن گفتن امام سوم
ما مرد کارزاریم اما امام نداریم
اگر بیای به کوفه اطاعت از تو داریم
وقتی امام قبول کرد رو سوی کوفه آورد
تنها گذاشتن اونو دروغگوهای نامرد
🦋🌼🌸🦋👦
🔙151🔜
🦋🌼🌸🦋👦
#بازی
#کاغذ_و_قیچی
باسلام وعرض تسلیت بمناسبت دهه اول محرم
آموزش
طرح ویژه کاغذو✂️
اینهفته تاج باطرح حرمین کربلا
التماس دعا
🦋🌼🌸🦋👦
🔙152🔜
☘#قصه_شب
#خروس باهوش🐓
مزرعه بزرگی در كنار جنگل قرار داشت. اين مزرعه پر از مرغ و خروس بود . يک روز روباهی گرسنه تصميم گرفت با حقه ای به مزرعه برود و مرغ و خروسی شكار كند.
رفت و رفت تا به پشت نرده های مزرعه رسيد. مرغ ها با ديدن روباه فرار كردند و خروس هم روی شاخه درختف پريد.
روباه گفت : صدای قشنگ شما را شنيدم برای همين نزديكتر آمدم تا بهتر بشنوم، حالا چرا بالای درخت رفتی؟
خروس گفت : از تو می ترسم و بالای درخت احساس امنيت مي كنم.
روباه گفت : مگر نشنيده ای كه سلطان حيوانات دستور داده كه از امروز به بعد هيچ حيوانی نبايد به حيوان ديگر آسيب برساند؟
خروس گردنش را دراز كرد و به دور نگاه كرد.
روباه پرسيد: به كجا نگاه می كند؟
خروس گفت: از دور حيوانی به اين سو می دود و گوشهای بزرگ و دم دراز دارد. نمی دانم سگ است يا گرگ!
روباه گفت : با اين نشانی ها كه تو می دهی ، سگ بزرگی به اينجا می آيد و من بايد هر چه زودتر از اينجا بروم.
خروس گفت : مگر تو نگفتی كه سلطان حيوانات دستور داده كه حيوانات همديگر را اذيت نكنند، پس چرا ناراحتی؟
روباه گفت : می ترسم كه اين سگه دستور را نشنيده باشد. و بعد پا به فرار گذاشت.
و بدين ترتيب خروس از دست روباه خلاص شد.
لینک کانال:
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
☘#اشعار کودکانه
#پیامبر
#شعر در مورد حضرت محمد ص
🌷خدای مهربونی
🌷داده به ما نشونی
🌷محمدمصطفی(صلی الله علیه وآله)
🌷هستند پیامبر ما
🌷ایشون که مهربون بود
🌷از اهل آسمون بود
🌷به همه خوبی یاد داد
🌷خبرهای خوشی داد
🌷که هرکسی باخداست
🌷همیشه تو قلب ماست
🌷چون نکنی کار زشت
🌷حتما میری به بهشت
🌷شیطون و دورش بکن
🌷به حرف من گوش بکن
🌷به بابا احترام کن
🌷به مامان احترام کن
🌷فرشته با تو دوست میشه
🌷شیطونک از تو دورمیشه
لینک کانال:
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
#کلیپ
#نقاشی_گل_رز
آموزش مرحله به مرحله نقاشی گل رز
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
🦋🌼🌸🦋👦
🔙156🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
#مداحی_محرم
مداحی بسیار زیبای مداح کودک
🎤 سلمان الحلواجي
🏴 مظلوم یا حسین
با زیرنویس فارسی
#حب_الحسین_یجمعنا
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
🦋🌼🌸🦋👦
🔙157🔜
👦🦋🌸🌼🦋
#داستان
#پادشاه_و_مگس
مرد دانا و با ایمانی در کنار پادشاهی مغرور و ستمگر نشسته بود. پادشاه خسته و خواب آلود بود امّا هربار که سرش را به دیوار تکیه می داد تا لحظه ای بخوابد مگسی روی صورتش می نشست و او با دست ضربه ای به صورتش می زد و مگس را می پراند. ساعتی گذشت و پادشاه به خاطر مزاحمت های مگس نتوانست بخوابد. سرانجام پادشاه خشمگین شد و به مرد دانا گفت: می دانی که من منتظر سردار جنگ هستم که نتیجه جنگ با دشمن را به من خبر دهد. به همین علّت می خواهم هر طور شده کمی به خود استراحت دهم تا موقع آمدن او هوشیار باشم امّا نمی دانم خدا چرا مگس را که حشره موذی و مردم آزاری است، آفریده!؟ مرد دانا پاسخ داد: خداوند مگس را آفریده تا ناتوانی آدم های مغرور و ستمگر را به آنها بفهماند و به آنها نشان دهد که با وجود حکومت بر یک کشور و ملّت در برابر یک مگس ناتوانند!
♦️🔆 ۸ تا ۱۱ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
🦋🌼🌸🦋👦
🔙158🔜
👦🦋🌸🌼🦋
#شعر
#زنگ_مدرسه
يك و دو و سه
زنگ مدرسه
زود باش كه دير شد
هنگام درسه.
دو و سه و چهار
همه خبردار
بايد كه باشيم
دانا و هشيار.
سه و چار و پنج
دانش بود گنج
در راه دانش
بايد كه برد رنج.
چار و پنج و شش
شد فصل كوشش
بايد بكوشيم
در راه دانش.
پنج و شش و هفت
فصل تفريح رفت
شد فصل تحصيل
هنگام كار است.
شش و هفت و هشت
تابستان گذشت
دبستان شد باز
آموزش برگشت.
هفت و هشت و نه
دير شده بدو
كتاب را باز كن
حرفش را بشنو.
هشت و نه و ده
مي رويم همره
چه روز خوبي
مدرسه به به!
#جشن_شکوفه_ها
♦️🔆 ۸ تا ۱۱ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
🦋🌼🌸🦋👦
🔙159🔜
هدایت شده از 8تا11
#کاردستی
ایده تزیین مداد برای هديه به کودکان در شروع سال تحصيلی
♦️🔆 ۸ تا ۱۱ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
🦋🌸🌼🦋👦
🔙160🔜
هدایت شده از 8تا11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انیمیشن داستان شهادت امام سجاد علیه السلام
♦️🔆 ۸ تا ۱۱ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
🦋🌸🌼🦋👦
🔙161🔜
🦋🌸🌼🦋👦
#داستان
#گنجشک_و_غرور_بی_جا
گنجشکی روی شاخه ی درختی نشسته بود. ناگهان عقابی را دید که روی یک گله گوسفند فرود آمد و بره ای را به چنگال گرفت و پرواز کرد و رفت. گنجشک پیش خودش گقت: " من هم باید همین کار را بکنم! مگر چه چیز من از عقاب کمتر است؟ من بال دارم ، منقار دارم ، پرواز هم می توانم بکنم ! درست مثل عقاب! " سپس پرید و روی یک گوسفند پر پشم فرود آمد و کوشید تا گوسفند را بلند کند! اما بدنش میان پشم های گوسفند گیر کرد و تکه ای پشم بر پایش پیچید. گنجشک هر چه زور زد نتوانست بپرد. در همین موقع چوپان از راه رسید و او را گرفت و به خانه برد و به بچه اش داد. بچه نگاهی به گنجشک کرد و پرسید: " این چیست پدر ؟ " چوپان پاسخ داد: " این یک گنجشک نادان است که اندازه و مقدار زور و قدرت خودش را نمی دانست و گرفتار غرور بی جای خود شد!"
♦️🔆 ۸ تا ۱۱ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
🦋🌸🌼🦋👦
🔙162🔜
🦋🌸🌼🦋👦
#شعر
#آقای_خوب_دنیا
امام سوم مـا کـه
مشهوره تـو دنیا
با ظالمان میجنگید
با مظلومان می خندید
قرآن زیاد میخونده
تـو سختیها نمونده
گشته توی کربلا
شهید راه خدا
توصیه کرده بـه مـا
آقای خوب دنیا
امر بـه مشهور کنید
کمک بـه ستمدیده کنید
وقتی کـه آب میخوریم
درود میدیم بـه آقا
بچههاي حسینی
آب می خورید؟ بفرما
♦️🔆 ۸ تا ۱۱ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
🦋🌸🌼🦋👦
🔙163🔜
🦋🌸🌼🦋👦
#بازی
#هدف_گيری
دقت تمرکز♻️
بازی با ليوان های يک بار مصرف
♦️🔆 ۸ تا ۱۱ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
🦋🌸🌼🦋👦
🔙164🔜
46.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋🌸🌼🦋👦
#کلیپ
#آموزش_الفبای_فارسی
♦️🔆 ۸ تا ۱۱ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
🦋🌸🌼🦋👦
🔙165🔜
🦋🌸🌼🦋👦
#داستان
#کیف_من
همراه پدرم برای خرید کیف به بازار رفتیم من یک کیف را دیدم که روش نوشته بود"اوکی "
من خیلی به پدرم اصرار کردم .
او گفت": نه!"
اما به اصرار من مجبور شد آن را بخرد. روز اول مهر من با خوشحالی به مدرسه رفتم کلی مواظب کیفم بودم چون اون خیلی قشنگ بود.
زنگ اول گذشت من با بچه ها آشنا شدم.
زنگ دوم کتاب هارا دادند تا آن ها را در کیف گذاشتم؛ چند تا جای آن پاره شد. نزدیک بود ته اش هم پاره شود.
که خدارو شکر نشد.
پدرم زنگ آخر آمد دنبالم.
بادیدن کیف تعجب کرد وگفت:" تو که گفتی این کیف خیلی خوب و محکمه."
خودم از خجالت آب شدم. به خانه که رفتیم مادرم تعجب کرد من با حالت خجالت سرم را پایین انداختم وگفتم:" ببخشد که به حرفتون گوش ندادم.
به اتاقم رفتم از بینِ وسایلم کیف پارسال را در آوردم هنوز سالم مانده بود.
وسایلم را در کیف پارسال گذاشتم وکیف پاره را در جایی گذاشتم که دیده شود تا درس عبرت شود.
تولدم چند ماه دیگر مادرم برایم یک کیف خرید. زیاد قشنگ نبود ولی دو سال برایم کار کرد. چون مادرم خریده بود.
(محمد حسین دری)
کلاس پنجم🌹
♦️🔆 ۸ تا ۱۱ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
🦋🌸🌼🦋👦
🔙166🔜
🦋🌸🌼🦋👦
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#شعر
#شهادت_امام_حسن (ع)
ندیده ام به قبرت
نه سبزه و نه باغی
نه گنبد و ضریحی
نه شعله ی چراغی
*
تو مثل ماه تابان
همیشه خوب و پاکی
ولی غریب و تنها
میان گرد و خاکی
*
تو در مدینه خاکی
تو در مدینه هستی
نخورده روی قبرت
نه بوسه ای نه دستی
*
تو گریه های ما را
به روی چهره دیدی
صدای ناله ها را
به گوش خود شنیدی
*
نرفته ام «مدینه»
نرفته ام به آن جا
نکرده ام زیارت
امام دوّمم را
♦️🔆 ۸ تا ۱۱ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
🦋🌸🌼🦋👦
🔙167🔜
🦋🌸🌼🦋👦
#بازی
#کاردستی_خمیربازی
آموزش علوم
آموزش درست کردن مگس با خمیر بازی برای شناخت حشرات
♦️🔆 ۸ تا ۱۱ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
🦋🌸🌼🦋👦
🔙168🔜
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋🌸🌼🦋👦
#کلیپ
#محرم
کلیپ محرم اربعین کودک و نوجوان
♦️🔆 ۸ تا ۱۱ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
🦋🌸🌼🦋👦
🔙169🔜
🦋🌸🌼🦋👦
#داستان
#کتابی_که_حافظه_اش_را_از_دست_داده_بود
مهلا باعجله وارد خانه شد.
کفش هایش را در نیاورده دوید
خودش را به اتاق رساند.
یه راست رفت سمت کتابخانه اش
به سرعت کتابها را زیر و رو کرد.
اما خبری از کتابی که میخواست نبود.
زیر لب غرغر کنان گفت:
«همیشه زیر دست و پا بودا!ولی حالا که نیازش دارم معلوم نیست کجا رفته...»
کتاب بیچاره این را که شنید داغ دلش تازه شد...
گرچه مدتی بود فراموشی گرفته بود و حسابی حافظه اش به هم ریخته بود، اما این توصیفات برایش آشنا بود!
_«وای خدای من بالاخره پیداش کردم..
بایدجواب تحقیقی که معلم داده رو زودتر پیدا کنم..»
شروع کرد به برگه زدن.رسید به تیتری که میخواست..
چشمانش از خوشحالی برقی زد.
ولی خوشحالی اش دوامی نداشت
چون هرچه گشت، ادامه ی مطلب نبود.
بله ظاهرا در اثر بی احتیاطی،کناب بیچاره گوشه ای از حافظه اش را از دست داده بود !
پناهی
♦️🔆 ۸ تا ۱۱ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
🦋🌸🌼🦋👦
🔙170🔜
🦋🌸🌼🦋👦
#شعر
#خدا
به مادر گفتم آخر این خدا کیست؟
که هم در خانه ما هست و هم نیست
تو گفتی مهربانتر از خدا نیست
دمی از بندگان خود جدا نیست
چرا هرگز نمی آید به خوابم
چرا هرگز نمی گوید جوابم
نماز صبحگاهت را شنیدم
تو را دیدم خدایت را ندیدم
به من آهسته مادر گفت: فرزند
خدا را در دل خود جوی یک چند
خدا در بوی و رنگ گل نهان است
بهار و باغ و گل از او نشان است
خدا در پاکی و نیکیست فرزند
بُوَد در روشنایی ها خداوند
♦️🔆 ۸ تا ۱۱ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
🦋🌸🌼🦋👦
🔙171🔜