eitaa logo
بنده امین من
6.1هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
3.5هزار ویدیو
61 فایل
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🔹ان شاالله در این کانال، مفاهیم تربیتی هفت سال دوم، یعنی دوران بندگی را تقدیم خواهیم کرد. 🔹اجرای جدول فعالیتی جهت نهادینه کردن رفتار صحیح در فرزند و ... ✔️کانال اصلی👇 @Javaher_Alhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
▬▬✨﷽✨▬▬▬▬▬▬ 💫امیرالمؤمنین علیه السلام: ✨اَلْقُلُوبُ أَقْفَالٌ وَ مَفَاتِحُهَا اَلسُّؤَال 🍃دلها بسته اند و کلید آن،پرسش است. 📙غررالحکم، باب العلم ⚠️چند موضوع مرتبط: 🔹کسى که در کودکى پرسش مى کند،در بزرگى پاسخ مى گوید. 🔸از آنچه نیست پرسش منما،آنچه هست دانشى کافى است. 🔹براى فهمیدن بپرس،و براى لغزاندن مپرس. 🔸البته نادانى که آموزش بیند،شبیه داناست و دانشمندى که بیراهه رود شبیه نادان است. 🔹آگاه باشید زشت نشمارد کسى که از او پرسشى شده آنچه را نمى داند،از این که بگوید«نمى‌دانم». 🔸کسى که مى پرسد،طالب بهره است.کسى که نیکو بپرسد، دانا شود. @Bandeyeamin_man ┗┈•┈•┈•✦ 🌺 ✦•┈•┈•┈┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
━━.•﷽.•🦋•.━━━━━━━━━━ سلام سلام❤️ حالتون خوبه دوستای گلم؟ آقا پارسا، هشت سال و نیمه😊 چند ماه پیش باباجونم چند تا جوجه‌ی کوچولو خرید😍🐥🐣🐥 و مراقبت از این کوچولوها رو سپرد به من☺️ هر روز بهشون آب و دونه میدادم😍 جاشونو تمیز میکردم☺️ آبجی کوچولوم هم خیییلی جوجه‌ها رو دوست داشت😘 با اونا سرگرم میشد😍 همینطور که می‌بینید ناهارشو با جوجه‌ها میخورد😂 خلاصه جوجه‌هامون روز به روز بزرگتر شدن🐤 کم کم شدن مرغ و خروس😍🐔🐓 البته اینم بگم ما هم مثل خیلی از شماها تو آپارتمان زندگی می‌کنیم و جوجه‌هامو تو بالکن بزرگ کردم☺️ بعد که بزرگتر شدن منتقلشون کردیم بالا پشت بوم😅 الانم مرغم تخم میذاره🤩 و ما تخم مرغ محلی که پر از خاصیته می‌خوریم😋 تازه اینم بگم که تو روایات زیادی به نگهداری بعضی از حیوانات که یکی از آن‌ها خروس هست توصیه شده مثلاً👇 پیامبر مهربانی(ص) فرمودند: خروس سفید، دوستم است و دشمن او دشمن خداست. او صاحب خود را و هفتاد خانه را محافظت می‌کند.👌 پیامبر (ص) خروس را با خود نگاه می‌داشت.😍 و خیلی روایات دیگه...✅ راستی بابت رسیدگی به جوجه‌ها، از مامانم امتیاز هم تو جدول دریافت می‌کنم🌟⭐️ @Bandeyeamin_man ┗┈•┈•┈•✦ 🌺 ✦•┈•┈•┈┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▬▬▬✧﷽✧▬▬▬▬▬▬ 🔴چگونه فرزندانی باشخصیت تربیت کنیم❓ 🔻با این غفلت ساده در حق بچه‌ها جنایت نکنیم... @Bandeyeamin_man ┗┈•┈•┈•✦ 🌺 ✦•┈•┈•┈┛
بنده امین من
▬▬▬▬✧❁﷽❁✧▬▬▬▬ اینم پاسخ مسابقه☺️😍👇 ✅۱. انگور ✅۲. زیتون سبز ✅۳. شفتالو ✅۴. موز/کیوی ✅۵. گلابی/به
عرض سلام و ادب خدمت همه‌ی بزرگواران🌸 طاعات و عباداتتون قبول باشه إن‌شاء‌الله✨ عید سعید فطر بر شما مبارک باد.🌺 🔹ببخشید، کمی با تأخیر اعلام می‌کنیم: ✅با توجه به پاسخ‌ها: پنج نفر برنده اعلام کردیم دو نفر از بین عزیزانی که پاسخ کاملا صحیح داشتند و سه نفر از عزیزانی که تنها یک پاسخ اشتباه داشتند. (به قید قرعه) یک نفر از عزیزان هنوز برای دریافت شماره کارت به ما پاسخ ندادند. إن‌شا‌ء‌الله شما برنده‌ی بعدی ما باشید😍👌 #مسابقه @Bandeyeamin_man
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▬▬▬▬✧❁﷽❁✧▬▬▬▬ 🥀شهید دانش‌آموز بهنام محمدی🥀 تولد: خرمشهر ۱۳۴۵/۱۱/۱۲ شهادت: ۱۳۵۹/۰۷/۲۸ مزار: تکه شهدای کلگه شهرستان مسجد سلیمان ضایعه حمله عراقی ها به خرمشهر در شهریور ماه ۱۳۵۹ قوت گرفته بود. خیلی‌ها در حال خارج شدن از شهر بودند. کسی حتی در تصورش نمی‌گنجید که خرمشهر به دست عراقی‌ها بیفتد ولی واقعاً جنگ شروع شده بود. بهنام در زمان شروع جنگ تحمیلی سیزده سال و هشت ماه داشت. وقتی که دوازده ساله بود به مادرش گفته بود:" می‌خواهم کاری کنم تا سرتاسر ایران در آینده از من یاد کنند و یک قهرمان ملی باشم." در این زمان تصمیم گرفت بماند و با جنگیدن به مردم کمک کند. او در زمان بمباران، میدوید و به مجروحین کمک می‌کرد. وی با همان جسم کوچک و روح بزرگ و دل دریایی‌اش به قلب دشمن میزد و خود را با وجود مخالفت فرماندهان، به صف اول نبرد می‌رساند تا به دفاع از شهر و دیار خود بپردازد.  بهنام چندین مرتبه توسط دشمن به اسیری گرفته شد؛ ولی هر بار با روشی متفاوت از دست دشمن فرار می‌کرد. برای این که عراقی‌ها را فریب بدهد گریه می‌کرد و می‌گفت:" من به دنبال مادرم می گردم او را گمش کردم." در واقع او با استفاده از توان و جسارتش موفق شد از موقعیت دشمن، اطلاعات ارزشمندی را کسب کند و در اختیار فرماندهان جنگ قرار دهد. و سرانجام بر اثر برخورد ترکش خمپاره در اولین سال جنگ تحمیلی در خرمشهر، شهید شد. @Bandeyeamin_man ┗┈•┈•┈•✦ 🌺 ✦•┈•┈•┈┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
━━.•﷽.•🎀•.━━━━━━━━━━ سلام به دوستان عزیزم😍 عارفه خانم، ده سال و نیمه✋ شیرین عسل خونه ما چند وقتی میشه که یاد گرفته و میومد سروقت دفتر و کتاب من، وقتی که داشتم درس می‌خوندم و می‌نوشتم☺️ چند بار هم کتاب و دفترم رو پاره کرد😢 یکی دو بارم مجبور شدم تکالیفم رو دوباره بنویسم☹️ چون یا خط خطی شده بود😐 یا پاره😩 با اینکه مامان جان حواسش بهش هست ولی خب دیگه این وروجک یه لحظه غفلت هم براش یه لحظه‌است😄 خلاصه که با مامان یه طرحی ریختیم که چه کار کنیم که پادشاه کوچولو خونمون رو نه دعوا کنیم و نه با گرفتن دفتر کتابم ازش گریه ‌اش بندازم🤓 می‌دونید که رفتار درست با خواهر و برادر کوچکتر یا بزرگتر رو همیشه باید در نظر داشته باشیم👌 خلاصه با همفکری با مامان یه دفتر پارچه‌ای براش دوختم و در اختیارش گذاشتم😇 یه جلد خوش رنگ هم با نمد براش انتخاب کردم که براش جذاب باشه😍 وقتی دفتر رو بهش دادم شروع کرد به خط خطی کردن😘 اینجوری دیگه دفتر کتابم پاره نمیشه🙃 دفتر اثر عسلِ آبجی هم براش یادگاری میمونه❤️ بالاخره فرزند بزرگ خونه باید هوای کوچکتر از خودشو همه جوره داشته باشه دیگه، یه وقت آب تو دلش تکون نخوره، مخصوصا اگه تو دوران پادشاهی باشه همیشه باید برا همه چیز یه جایگزین تو نظرت داشته باشی😌 اینم یه نعمت بزرگ خداست که به ما بچه اولیا داده شده😍 خدایا شکرت❤️ می‌دونم که مامانای گل شما هم این مورد رو حتماً تو جدول براتون نوشتن😊👌 مهربون و دوست‌داشتنی باشید💞😘 @Bandeyeamin_man •┈•✦ 🌺 ✦•┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄━━━•●❥-🌹❀🌹-❥●•━━━┄ مهمترین عوامل مؤثر در تربیت و تعادل روحی فرزند تعادل روحی و روانی فرزندان به عوامل زیادی ربط پیدا می‌کند. اما دو تا از کلیدی‌ترین عوامل تعادل روحی فرزندان در خانواده عبارتند از اینکه: «رابطه پدر با مادر از سر محبت و رحمت باشد» و «رابطه مادر با پدر سرشار از تواضع و احترام باشد». البته هر دو خوب است به یکدیگر احترام و محبت داشته باشند ولی بر اساس اقتضائات خاص روحی زن و مرد احترام برای مرد و محبت برای زن اولویت پیدا می‌کند. وقتی بچه‌ها اینگونه روابط را می‌بینند گویی هر چیزی سر جای خودش قرار گرفته و تعادل در خانه برقرار خواهد شد. بچه‌ها وقتی در خانه تعادل روحی پیدا می‌کنند؛ که ببینند «پدر "ستون" خانه است و مادر "زیبایی" خانه». به تعبیر دیگر، پدر رئیس حقوقی خانه و مادر رئیس عاطفی خانه است. خانم باید مراقب باشد که غرور شوهرش را نشکند و به فرزندانش هم یاد بدهد که غرور پدرشان را نشکنند و به او احترام بگذارند. مرد هم باید مراقب باشد که دل همسرش را نشکند و به فرزندانش یاد بدهد که دل مادرشان را نشکنند. در این خانواده هر چه مادر دوست داشته باشد و هر چه پدر فرمان بدهد، بچه‌ها طبق آن عمل خواهند کرد و به این ترتیب تعادل در خانه برقرار خواهد شد. چون این دو رفتار مطابق فطرت و طبیعت پاک انسان است و دختر و پسر در چنین خانواده‌ای پاسخ‌های طبیعی اقتضائات روحی خود را می‌بینند و محیط خانه برای آنها آرامش‌بخش می‌شود. ❋ستاره مبین، کانال تخصصی مشاوره     ◣@Setare_mobin ◢ ࿐❁☘❒◌🌙◌❒☘❁࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❀ ⃟⃟ 🦋 ⃟ ⃟ ⃟✤════════.•﷽.•🦋•. درِ کلاس باز شد. آقای ناصری معاون مدرسه بود. _سلام آقا معلم ببخشید، با اجازتون می‌خواستم یک مطلبی را به بچه‌ها بگویم. آقای سجادی با لبخند میزش را به جلو هل داد و از جا بلند شد. _سلام، خواهش می‌کنم، بفرمایید. راحت باشید، درس ما هم تمام شد. آقای ناصری با لبخند تشکر کرد و رو به بچه ها گفت: _ بچه ها هرکسی می‌خواهد در مسابقه علمی شرکت کند، فردا روز آخر است. حتما تا فردا هزینه ثبت نام را بیاورید. ثبت نام افرادی قطعی است که هزینه را پرداخت کرده باشند. آقای ناصری دوباره با لبخند نگاهی به آقا معلم کرد. سری تکان داد و گفت: ببخشید، با اجازه و به آرامی و با دقت در را بست. صدای پچ پچ بچه ها در کلاس پیچید. علی با ناراحتی سرش را پایین انداخت. با خودش گفت: کاش بابای من پولدار بود، آنقدر پول داشت که من می‌توانستم در مسابقه شرکت کنم. در همین هنگام صدای حسن را شنید. حسن در حالی که یقه پیراهنش را روی کت سورمه‌ای‌اش مرتب می‌کرد، زیر لب غرغر کنان گفت: _ بابام اصرار دارد من شرکت کنم. کی حوصله درس خواندن دارد. من همین درس‌هایم را هم به زور می خوانم. علی ابروهایش را در هم کرد و نگاهش را از حسن دزدید. نخی که از وصله ی شلوارش رها شده بود، توجهش را جلب کرد. _ کاش من به جای تو بودم و از امکاناتی که داشتم بیشترین استفاده را می‌کردم. غرق در افکارش شد. با شنیدن صدای زنگ خانه به خودش آمد. با بی‌حوصلگی کتاب ریاضی چهارم را که روی میز بود، داخل کیفش گذاشت. در حیاط مدرسه به غیر از دو سه نفر کسی نبود. علی همانطور که با نوک پا سنگی را به جلو هل می‌داد، آرام و غمگین به طرف در مدرسه رفت. یکدفعه صدایی شنید. _علی، علی برگشت. حسین بود. با خوشحالی به طرف او می‌دوید. _صبر کن. کارت دارم. علی یه خبر خوش، بگو چی؟ علی ابروهایش را در هم کرد. _حسین اصلا حوصله شوخی ندارم. حسین دستش را به شانه علی زد و گفت: پسر مسابقه برای شاگرد اولی‌ها رایگان شده‌است. علی به چشمان حسین خیره شد. _مطمئنی؟! حسین خندید و گفت: باور کن. خودم همین الان از آقای مدیر شنیدم. داشت با آقا معلم صحبت می‌کرد. چشمان علی برق زد. کیفش را به بالا پرت کرد. _خدایا شکرت حسین را محکم بغل کرد و گفت: ممنونم ❁ف. خزائیلی @Bandeyeamin_man ❀🦋 ⃟ ⃟ ⃟✤═════════════❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄━━•●❥-🌤﷽🌤-❥●•━━┄ 💫 روز خوب شماست... روزِ بیشتر پناه گرفتن در سایه‌ی امن نگاه مهربان شما... روزِ بیشتر دل سپردن به امواج آرام و روشن یاد شما... روزِ صیقل دادن آیینه‌ی جان با نام زیبا و بهشتی شما... جمعه روزِ بیشتر چشم به‌راه بودن است.... واینک جمعه‌ی دیگری از راه رسید و من باز هم با قلبی مالامال اشتیاق دیدارت در پیچ جاده چشم به راه ایستاده‌ام... یا ایها العزیز، مسنا و اهلنا الضر... می‌ترسم از غروب‌های جمعه و دست های خالی و چشم های خیس🍃 🌤 @Bandeyeamin_man ┗┈•┈•┈•✦ 🌺 ✦•┈•┈•┈┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▬▬▬ ❁﷽❁ ▬▬▬▬▬ 🎥السلام علیک یا حجة الله فی ارضه✨ أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَجـ🌤 @Bandeyeamin_man ┗┈•┈•┈•✦ 🌺 ✦•┈•┈•┈┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▬▬✨﷽✨▬▬▬▬▬▬ وقتی امام زمانمون ظهور کنند...⁉️ @Bandeyeamin_man ┗┈•┈•┈•✦ 🌺 ✦•┈•┈•┈┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅═══•✿🦋﷽🦋✿•═══┅┄ قطار 🚂 💫 با سوت محکم با چشم پر نوردارد قطاری می آید از دور🚇 در ایستگاهش خوابیده حالا😴 از پله هایش رفتیم بالا🔺 در خانه ی او چندین اتاق است🚃🚃🚃 بر روی تختش بالشت چاق است🛌 آلوچه ای ترش مامان به من داد😣 آب از دهان من راه افتاد😋 دستان مامان نرم است و زیبا💞 بوسیدم امروز دستان او را😘 از کوه های زیبا گذشتیم😍 احساس کردیم در بین دشتیم🏕 بوی حرم را آورده باران🌧 مشهد همین جاست ممنون خداجان🌹 حس کردم امروز دنیای خود را🌎 با پنج حسم شکرت خدایا!❤️ حس های خود را آموختم زود🤗 از سوره ای که نامش علق بود💫 ✍ شاعر: بتول محمدی @Bandeyeamin_man ┄════❁❈🦋❈❁════┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
━━.•﷽.•🦋•.━━━━━━━━━━ سلام به دوستان خوبم🌹 آقا پارسا، هشت سال و نیمه😊 چند روز پیش تو مدرسه‌مون مسابقه نقاشی بود😍 موضوعش هم کرونا😣 از قبل بهمون گفتن تو خونه تمرین کنید✅ من هم تمرین کردم و این شد نتیجه نقاشیم😍🤓 "ما کرونا را شکست میدهیم"💪🏼 البته باید مینوشتم شکست دادیم😉✌️👌🏼 قطعا همش لطف خداست که کرونا داره بساطش رو جمع میکنه✅ خداروشکر❤️ ان شاالله بره و هیـــــــــچ وقــــــــــت برنگرده🤲 همه ما نوجوونا با تغذیه صحیح و تقویت بدنمون سعی می‌کنیم جلو مریضی رو بگیریم ان شاالله✅ خب امیدوارم تو مسابقه نقاشی برنده بشم😌 البته تو کلاسمون نقاشی من از همه بهتره😊 بله دیگه ما سوداوی‌ها اینیم😌💪🏼🤪 اگه هم برنده نشدم هیـــچ اشکالی نداره😊 مطمئنا یه سوداوی دیگه برنده میشه😎🤪👏 البته همه طبایع در صورت تلاش و علاقه میتونن تو هر کاری موفق بشن✅👌 مهم اینکه که تلاششون رو بکنند و برای رسیدن به موفقیت و هدف برنامه ریزی💯 پیروز و موفق باشید دوستان خوب و پرتلاشم✋🏼 @Bandeyeamin_man ┗┈•┈•┈•✦ 🌺 ✦•┈•┈•┈┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا