🌹•••✧﷽✧•••🌹
#داستان
#تولد_کوثر 🌹
مادر با خوشحالی نوزادش را در آغوش کشید.
پدر با لبخند به او نگاه کرد و تبریک گفت.
فرشته ها دور و برش چرخیدند.
عطر گل های بهشتی در اتاق پیچید.
مادر لبخند زد.
نوزاد، به چهره پدر و مادر نگاه کرد و خندید.
خانه پر از نور و فرشته شد.
فرشته ها نامش را "فاطمه" گذاشتند.
وقتی پدر بیرون رفت.
دوستانش تبریک گفتند و خوشحال بودند.
اما
دشمنان مسخره کردند و خندیدند.
به او اشاره کردند و گفتند:
" تو پسر نداری؟ از تو نسلی باقی نمی ماند. تو( اَبتر ) هستی."
بعد با صدای بلند خندیدند.
پدر، جوابشان را نداد و به خانه برگشت.
فرشته ها به دیدنش آمدند.
با خوشحالی گفتند:
" خدای رحمان، سلام رساند و فرمود،
بسم الله الرحمن الرحیم.
(انا اعطیناک الکوثر، فصل لربک وانحر، انّ شانئک هوالابتر)
(قطعا ما به تو خیر فراوان دادیم. پس برای پروردگارت، قربانی کن. قطعا دشمن تو خودش
اَبتر است)"
پدر خوشحال شد و برخاست.
شکرانه خیر فراوانش، شکرانه کوثرش، به فرمان خدا قربانی کرد.
خدا را شکر گفت و دخترش را بوسید.
فاطمه، بوی بهشت می داد.
او همسر امام علی(علیه السلام) است.
او مادر امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) است.
او مادر تمام ائمه ماست.
او مادر امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف )است.
او مادر همه ماست.
او در دنیا و آخرت خیر کثیر است.
و پیامبر(صل الله علیه واله )فرمود:
"فاطمه پاره تن من است"
فاطمه، کوثر است.
(فرجام پور)
🌺میلادش مبارک 🌺
⇦#رسانه_تنهامسیر ۸ تا ۱۱سال 🔰
🦋❁.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•´¨*•.¸¸.•¸¸.••.¸¸
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•❁🦋
🔙 399 🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹•••✧﷽✧•••🌹
#ولادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها_مبارک
💢 کلیپ جالب و زیبا 💢
⇦#رسانه_تنهامسیر ۸ تا ۱۱سال 🔰
🦋❁.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•´¨*•.¸¸.•¸¸.••.¸¸
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•❁🦋
🔙 400 🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹•••✧﷽✧•••🌹
📺
#کارتون_ماجراهای_کوشا(خورشید)
⇦#رسانه_تنهامسیر ۸ تا ۱۱سال 🔰
🦋❁.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•´¨*•.¸¸.•¸¸.••.¸¸
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•❁🦋
🔙 401 🔜
🌹•••✧﷽✧•••🌹
#داستان
⭐️ 🍃 سلامتی جسمی🍃⭐️
از خواب بیدار شدم. یک خمیازه اندازهی پنجرهی خانه کشیدم و بعد پنجرهی خمیازهام را بستم. اصلاً حال نداشتم بلند بشوم. دستهایم را روی زمین گذاشتم و یک آخ گفتم.
مامان گفت: «سعید، زود باش بیا صبحانهات را بخور. مدرسهات دیر میشه!»
یک چشمم باز بود و چشمِ دیگرم بسته، هنوز توی چشمهایم پر از خواب بود.
رفتم سمت روشویی تا آبی به صورتم بپاشم و آن چشم بستهام را از خواب بیدار کنم؛ اما باز هم حال نداشتم. صورت نشسته نشستم سر سفره.
مامان تندتند قاشق را در چایی تکان میداد. چای شیرین را گرفت جلویم و گفت: «بخور مامانجون!»
سرم را کشیدم عقب و گفتم: «نه نمیخورم!»
مامان، کنجد را پاشید روی نان و پنیر و گفت: «خب مامانجون یه گاز از این بزن!»
چشم چپم را که هنوز بسته و خواب بود، باز کردم و گفتم: «نه نه نه، نمیخورم!»
بلند شدم و لباسم را پوشیدم. صورت نشسته و صبحانه نخورده راه افتادم. مامان با نگاه نگران جلو در ایستاده بود و من را نگاه میکرد.
به مدرسه رسیدم. آخرِ صف ایستادم. معاون مدرسه بلند گفت: «یک که میگم دستا بالا...» اما دست من پایین بود.
او ادامه داد: «دو که میگم دست راست بالا...» اما دستهای من باز هم پایین بود. حوصلهی ورزش کردن را نداشتم. زنگ اول ریاضی داشتیم.
آقا گفت: «دو ضرب در دو چند میشود؟»
بچهها بلند داد زدند: «میشود چهار!»
یک عالمه عدد چهار جلوی چشم من رژه میرفت. سرم گیج میرفت. دلم میخواست بخوابم.
آقا داد زد: «سعید بگو ببینم دو ضرب در سه چند میشود؟»
یک خمیازه اندازهی پنجرهی کلاس کشیدم و گفتم: «میشود ۷! نه ۵! نه، نه 6!» همه خندیدند.
آقا گفت: «مگه صبحانه نخوردی؟»
با خودم کلمهی صبحانه را تکرار کردم.
گفتم: «نه آقا.»
آقا گفت: «چرا اینقدر خوابآلودهای؟ مگه سر صف ورزش نکردی؟»
سرم را پایین انداختم و گفتم: «نه آقا!»
آقای معلم یک شکلات به من داد و گفت: «فعلاً این را بخور؛ اما از جلسهی بعدی صبحانهات را خوب بخور و بیا.»
گفتم: «چشم آقا.»
آقای معلم لبخندی زد و گفت: «خب حالا، یک که میگم دستا بالا...»
خندیدم و دستم را بردم بالا.
🍏🍎🍏🍎🍏
⇦#رسانه_تنهامسیر ۸ تا ۱۱سال 🔰
🦋❁.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•´¨*•.¸¸.•¸¸.••.¸¸
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•❁🦋
🔙 402 🔜
🌹•••✧﷽✧•••🌹
#شعر
#باتو_بی_تو
با تو یا رب سبزه زارم
سبز و خرم چون بهارم
بی تو یا رب برگ زردم
باغ خشکم ، شام سردم
با تو یا رب سبزه زارم
سبز و خرم چون بهارم
بی تو یا رب برگ زردم
باغ خشکم ، شام سردم
با تو باغم باغ پرگل
شاد شادم مثل بلبل
بی تو نخلی سرد و پیرم
تک درختی در کویرم
با تو یارب آسمانم
مثل دریا بی کرانم
بی تو هیچم ناتوانم
یاری ام کن تا بمانم
( ناصر علی اکبر سلطانی)
⇦#رسانه_تنهامسیر ۸ تا ۱۱سال 🔰
🦋❁.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•´¨*•.¸¸.•¸¸.••.¸¸
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•❁🦋
🔙 403 🔜
33.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹•••✧﷽✧•••🌹
📺
#کارتون_جزیره_دانش(قسمت چهارم)
⇦#رسانه_تنهامسیر ۸ تا ۱۱سال 🔰
🦋❁.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•´¨*•.¸¸.•¸¸.••.¸¸
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•❁🦋
🔙 404 🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹•••✧﷽✧•••🌹
#کاردستی_آموزش_خلاقیت
#برش_کاغذ
گل 📄✂️🌹
💫🌼💫استاد اخوان
⇦#رسانه_تنهامسیر ۸ تا ۱۱سال 🔰
🦋❁.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•´¨*•.¸¸.•¸¸.••.¸¸
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•❁🦋
🔙 405 🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹•••✧﷽✧•••🌹
📺
#کارتون_قهرمانان_مدرسه(قسمت چهارم)
⇦#رسانه_تنهامسیر ۸ تا ۱۱سال 🔰
🦋❁.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•´¨*•.¸¸.•¸¸.••.¸¸
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•❁🦋
🔙 406 🔜
🌹•••✧﷽✧•••🌹
#داستان
#آخرین_دهقان_روستا
با نام و یاد خدا
در یک روستای زیبا و کوچک تعدادی کشاورز زندگی می کردند ؛ در همسایگی این روستا ،گرگ بدجنسی نیز با دوستانش زندگی می کردند. گرگ های بد جنس به مزارع و گله ها حمله می کردند و همه حیوانات را می کشتند. قصد آنها فقط خرابکاری بود ، می خواستند همه چیز را به هم بریزند
مردم روستا از دست گرگ و بچه های گرگ و دوستانش خسته شدند و یک به یک از روستا خارج شدن و به شهر رفتن و فقط یک نفر باقی ماند که آخرین دهقان روستا بود.
گرگ می گفت: همه باید از این روستا بروند تا اینجا مال خودمان بشود و بتوانیم آزادانه زندگی کنیم .
آخرین دهقان به بچه هایش گفت: برویم و با گرگ مذاکره کنیم ، به آنها بگوییم ما غذای شما را می دهیم و شما هیچ گاه به گوسفند ها و مرغ و خروس و کشاورزی ما حمله نکنید.
رئیس گرگها بسیار بدجنس و فریب کار بود ، گفت: من تعهد می دهم که در ازای غذای روزانه به شما کاری نداشته باشم . وقتی دهقان این را شنید که گرگ ها عهد و پیمان بسته اند خیلی خوشحال شد و هر روز غذای گرگ ها را می برد به این امید که آنها به فکر حمله وخرابکاری نیفتند . روزها به همین منوال می گذشت و گرگ ها منتظر فرصت بودند که تمام اموال و دارایی دهقان را نابود کنند .
یک روز دهقان برای خرید مایحتاج زندگی قصد شهر کرد ، به همسر و بچه هایش هم گفت: بیایید با هم به شهر برویم ، چون از گرگ ها قول گرفتیم و کاری به ما ندارند . و ما هم که غذای آنها را داده ایم ، پس مشکلی وجود ندارد. دهقان گوسفند ها و گاو ها را در صحرا رها کرد و رفت .
گرگ ها منتظر این فرصت بودند ، وقتی دیدند دهقان با خانواده به شهر می رود او را تعقیب کردند که کامل دور شود ؛ وقتی مطمئن شدند که دهقان بر نمی گردد ، به گله حمله کردند و همه گوسفند ها، گاوها، مرغ و خروس ها، همه را کشتند و هیچ کدام را زنده نگه نداشتند ؛ بعد از آن وارد کشاورزی دهقان شدند و حاصل یک سال تلاش دهقان را نابود کردند و هیچ چیزی را باقی نگذاشتند و به قول و تعهدی که داده بودند ، عمل نکردند. .
غروب شد و دهقان با خانواده به ده برگشت، دیدند همه چیز نابود شده و حتی چیزی ندارند که بخورند ؛ دهقان خیلی ناراحت شد ؛ و از اینکه به گرگ ها اعتماد کرده بود خیلی پشیمان شد ، دهقان مجبور بود از روستا برود، چون هیچ غذایی نداشتند . دهقان هم پس از چند روز به شهر رفت و برای همیشه از آن جا کوچ کرد، چون همه چیز را از دست داده بود و غذایی برای خوردن نداشتند .
گرگ ها خیلی خوشحال شدند که روستا تخلیه شده و خودشان صاحب آنجا شدند ، چند روز گذشت گله ای که کشته بودند و غذاهای باقی مانده از آخرین دهقان به اتمام رسید و حالا هیچ غذایی نداشتند که بخورند . همه پیش گرگ بزرگ رفتند و گفتند که غذا تمام شده و هیچ غذایی نیست ، شما در طی این سالها همه روستاییان را ترساندید و همه از اینجا رفتند و حالا ما هیچ غذایی نداریم که بخوریم ، شما گفتی که صاحب همه چیز میشویم ولی الان هیچی نداریم که بخوریم. چند روز گذشت و گذشت ، گرگ ها گرسنه و گرسنه تر می شدند، گرگ رئیس هم نمی دانست چی کار بکند و حسرت می خورد و فکر می کرد که باید چه کار کند تا شکم اینها را پر کند (گرگ ها خیلی خطرناک هستند و وقتی گرسنه باشند به همدیگر حمله می کنند و یکدیگر را می خورند)
گرگ بزرگ پس از کلی فکر کردن گفت: من می روم به شهر تا به دهقان بگویم برگردد ، قصد شهر کرد ، او نمیدانست شهر با روستا فرق دارد و اگر مردم گرگ ببینند دنبالش می کنند و او را می کشند . گرگ به ورودی شهر که رسید مردم او را دیدند ، همه مردم دنبالش کردن و نزدیک بود او را بکشند به زور توانست فرار کند ، او هیچ وقت نمی توانست دهقان را دوباره پیدا کند و ناامیدانه به روستا برگشت، دوستانش خیلی گرسنه و منتظر غذا بودند وقتی دیدند رئیس بدون غذا برگشته به سمتش حمله کردند و او را کشتند چون او باعث شده بود همه از آن روستا بروند و هیچ کس در روستا نباشد .
این سرانجام گرگی است که دروغ می گوید و به عهد و پیمان خود وفادار نیست . گرگ بد جنس سر انجام خوراک دوستانش شد که برایشان اینقدر تلاش کرده بود.
بچه ها دیدید که سر انجام بدعهدی و بد قولی چی شد ، پس ما درس میگیریم هیچ وقت با آدم هایی که مانند گرگ هستند عهد و پیمانی نبندیم چون آنها منتظر فرصت هستند تا به ما آسیب برسانند و هیچ وقت به عهد خود وفا نمی کنند .
آدم های ظالم هم نتیجه بد عهدی و ظلم خود را می بینند و سر انجام توسط دوستان خودشان از بین می روند.
🍂با تشکر از نویسنده محترم قصه های تربیتی
آقای الیاس احمدی از بندرعباس
⇦#رسانه_تنهامسیر ۸ تا ۱۱سال 🔰
🦋❁.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•´¨*•.¸¸.•¸¸.••.¸¸
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•❁🦋
🔙 407🔜
🌹•••✧﷽✧•••🌹
#شعر
🌹🌸🌹
#آموزه_قرآنی
✨الم يعلم بان الله يري✨
وقتي كه بچه بودم
بابا مي گفت خداجون
كارهاي آدمها رو
مي بينه از آسمون
تو عالم بچگي
من فكر مي كردم خدا
با دوربين بزرگي
نگاه ميكنه به ما
بعدش همه كارها رو
با مداد خال خالي
مي نويسه تو دفتر
چه بد باشه چه عالي
اما حالا مي دونم
خدا همين نزديكاست
تو وسط قلبمون
نزديكتر از ما به ماست
❤️💗❤️
(حسین همتی)
⇦#رسانه_تنهامسیر ۸ تا ۱۱سال 🔰
🦋❁.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•´¨*•.¸¸.•¸¸.••.¸¸
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•❁🦋
🔙 408 🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹•••✧﷽✧•••🌹
#کلیپ
#کودک_انتخابات
#بسیار_زیبا ✧•••✧
⇦#رسانه_تنهامسیر ۸ تا ۱۱سال 🔰
🦋❁.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•´¨*•.¸¸.•¸¸.••.¸¸
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•❁🦋
🔙 409 🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹•••✧﷽✧•••🌹
📺
#کارتون_مثل_نامه (قسمت چهارم)
⇦#رسانه_تنهامسیر ۸ تا ۱۱سال 🔰
🦋❁.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•´¨*•.¸¸.•¸¸.••.¸¸
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•❁🦋
🔙 410🔜
41.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹•••✧﷽✧•••🌹
📺
#سفرهای_علمی (قسمت چهارم)
⇦#رسانه_تنهامسیر ۸ تا ۱۱سال 🔰
🦋❁.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•´¨*•.¸¸.•¸¸.••.¸¸
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•❁🦋
🔙 411 🔜
VID_20200220_103021_649_a01.mp3
3.34M
🌹•••✧﷽✧•••🌹
#صوتی
#انتخابات
#در_کنار_هم
😍شنیدنی
حتما بشنوید👌
⇦#رسانه_تنهامسیر ۸ تا ۱۱سال 🔰
🦋❁.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•´¨*•.¸¸.•¸¸.••.¸¸
http://eitaa.com/joinchat/992215059Caff98da854
.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•❁🦋
🔙 412 🔜