سلااااام ملکه های بهشتی 😘😍 #چهارشنبه‌های_خاطره‌ای باز رسیدیم به یه چهارشنبه ی جذاب و دوست داشتنیه دیگه‌ با همراهان همیشگیمون😌 میخوایم که خاطرات شما قشنگ جانان رو بخونیم و کلی کیف کنیم 🧐😋 موضوع خاطره ی امروز😊😅 ❤️چه دسته گلهایی درمورد روابط همسرانه، یا سوتی‌هایی تو این مورد دادین؟! 😂🤪🤣 برامون تعریف کنین البته موارد منشوری‌رو مثل همیشه حذف کنید ممنون 😁🤩 بیاین بالا خوشگلا برامون تعریف کنیند که میخواییم کلی خوش بگذرونیم☺️♥️ امروز میخوام بترکونیدااا 🌸منتظر خاطرات شما عزیزان هستیم قطعا امروز هم خاطرات به یادموندنی و جذابتون کام هممون رو شیرین میکنه 😍😋 ♻️♻️♻️♻️ #خاطره #کپی_برای_گروههای_مشابه_همسرداری_ممنوع #مطالب_دستنویسه 🍃💞🍃 ♡••࿐ @BanovaneMontazer ࿐ ♡••࿐خوشبخت و سعادتمند باشید الهی࿐ 🏠 خانه ی بهشتی بانوان منتظر ࿐

#چالش_خاطره #خاطره_اعضا من خانه مامانم بودم خانه خودمان داشتیم هنوز می ساختیم اون زمان هم بچه نداشتیم زنگ زدم شوهرم گفتم موقعیت محیاست بیا 🙈 مهلت ندادم حرف بزنه سریع گفتم. بعد دیدم یکی پشت خط گفت ببخشید آقاتون گوشیشو جا گذاشته.😐 من از خجالت گوشی رو قطع کردم آب شدم. اوستاکار ساختمون‌مون گوشیو جواب داده بود😁 🍃💞🍃 ♡••࿐ @BanovaneMontazer ࿐ ♡••࿐خوشبخت و سعادتمند باشید الهی࿐ 🏠 خانه ی بهشتی بانوان منتظر ࿐

#چالش_خاطره 😁 #خاطره_اعضا همسایه ما پرستاره تعریف میکرد سمیناری گذاشتن براشون همسرداری که غقط خانما بودن می‌گفت بلند شدم گفتم ما که سه شیفت داریم کار میکنیم جانی دیگه برامون نمی‌ماند . مشاور گفته کجا سه شیفت شما یک شیفت میای بیمارستان که😐 گفته صبح بیمارستان عصر خانه داری و رسیدن به بچه ها شب ها هم رسیدن به شوهر 😅😂😂 🍃💞🍃 ♡••࿐ @BanovaneMontazer ࿐ ♡••࿐خوشبخت و سعادتمند باشید الهی࿐ 🏠 خانه ی بهشتی بانوان منتظر ࿐

#سوال_اعضا دوست عزیزی در خصوص این پست پرسیدن ببخشید استاد اینو متوجه نشدم خوب در زندگی مشترک منظور از تاکید زیادی روی چه مسائلی نفرت میاره؟ مثلا من به شوهرم بگم خدا چقد دوستت داره خانوم خوشگلی خانومی جذابی مهربونی نصیبت شده اینا منظوره؟ اول سلام مجدد خدمت شما و دوست عزیزمون توضیح اینکه هرچند که کلا حتی در دین ما هم تاکید شده در هیچ چیز زیاده روی نکنید و اعتدال نگه دارید اما منظور بنده در این پست تاکید روی رفتارهاست مثلا مرتب به همسرت نگو به پدرم زنگ زدی؟! قرار بود فلان کارو انجام بدی، دادی؟! و بعد جزئیات‌رو میخواییم مردا کلی نگر هستن جزئیات براشون بی‌معنیه یا هر شب سه چهار بار میگید کیسه زباله‌رو نبردیا... خب یکبار گفتی شنید. بجای ده‌بار تکرار کردن کیسه‌رو گره بزن با سطل بیار بزار جلوی در خروجی اینجوری متوجه میشه‌که باید ببره یا مثلا برای آخر هفته مهمون دارید از سر هفته هرروز یادآوری میکنیم اونم روزیی چندبار خب چه خبره😣 باز هم تاکید میکنم مطالبی که ارسال میشه کاملا علمی و براساس نظریه روانشناس‌ها و مشاوره‌هاست یا علی #مطالب_دست_نویس_ارسال_بدون_لینک_شرعا_جایز_نیست. 🍃💞🍃 ♡••࿐ @BanovaneMontazer ࿐ ♡••࿐خوشبخت و سعادتمند باشید الهی࿐ 🏠 خانه ی بهشتی بانوان منتظر ࿐

#چالش_خاطره #خاطره_اعضا تازه ازدواج کرده بودیم ، باپدر و مادر و برادر مجردم رفتیم مشهد یه روز پدر و مادر و برادرم رفتن حرم زیارت من و همسرم تنها شدیم جناب همسر اصرارداشت...🙈🙈 من هم قبول نمی کردم چون معذب بودم ؛می گفتم اگه پدر و مادرم بفهمن،روم نمیشه و.. همسرم میگفت :چرا بفهمن!نمیفهمن،طول می کشه تا بیان و...🙊 خلاصه... چشمتون روز بد نبینه... رفتم حموم،شیب کف حموم طوری بود که یه ذره آب بیشتر باز میشد از زیر در میومد بیرون وکلا مشکل داشت... آب از زیر در زد بیرون و موکت وفرش روتا ناکجا آباد خیس کرد...🙈🙈😳😬 من:🙈🙈😳😳😳 جناب همسر:😎😎😎 وقتی بابا و مامانم اومدن همه جا خیس بود بابام اصلا به روش نیاورد داداشم که دیگه نگو🙊🙊 اما مامانم تا میتونست غر زد که همه جارو خیس کردین و... 😬😬😬😬😬 🍃💞🍃 ♡••࿐ @BanovaneMontazer ࿐ ♡••࿐خوشبخت و سعادتمند باشید الهی࿐ 🏠 خانه ی بهشتی بانوان منتظر ࿐

#چالش_خاطره #خاطره_اعضا شب عروسی بعد اینکه اومدیم خونه ومهمونا رفتن، وبعد اینکه لباس عروسم و دراوردم🤗(اینم بگم همسرم بنده خدا کلی خواهش تمنا کرد یه چرخی بزنم با لباس عروس و به اصطلاح جلوش برقصم،میگفت اینهمه پول لباس و دادم لااقل یه چرخی برام بزن،منم قبول نکردم وبهونه آوردم🙃🤪🙊) وبعد اینکه نااخن مصنوعی ها مو باهزار مصیبت درآوردم🤗 وبعد اینکه با خواهش از همسرم خواستم دورکعت نمازشب زفاف بخونه😝 و خلاصه تا میتونستم لفتش دادم...😜😜 موقع خواب با لحن خیلی خیلی جدی(البته میخواستم سر به سرش بزارم😉😝)گفتم:ببین امروز خیلییی خسته شدیم!!هم من از کله سحر بیدار شدم هم تو!بیا بخوابیم!!!! بمونه برای بعد! بعد پشتم و کردم وشب بخیر گفتم و خودمو به خواب زدم😉😜 جناب همسر:😳😳😏😬😬 بیا ببینم.... 🙈🙈🙈🙈🙈 🍃💞🍃 ♡••࿐ @BanovaneMontazer ࿐ ♡••࿐خوشبخت و سعادتمند باشید الهی࿐ 🏠 خانه ی بهشتی بانوان منتظر ࿐

#چالش_خاطره #خاطره_اعضا سلام بهشتیای عزیز من ی سری با همسر جان تصمیم گرفتم خانواده همسرم برای شام دعوت کنم بعدتماس گرفتم با مادرشوهرم سلام واحوال پرسی کردیم گفتم فردا شب شام تشریف بیارید اینجا☺️ مادرشوهرم نه گذاش نه برداشت گفت چ عجب😒 منم هیچی نگفتم خدافظی کردیم تلفن قطع کردم به همسرم گفتم بیا دیدی خیلی وقته دعوت نشدن مامانت گفت چ عجب😔😣 دیدم تلفن زنگ خورد مادرشوهرم بود گفت من نفهمیدم چی گفتم توخونه پشت تلفن پدرشوهرم وخواهرشوهرم از خنده غش کردن که چی گفتم شرمند میخواستم بگم چرا زحمت میکیشی گفتم چ عجب ناراحت نشو😅🤣 منم خندیدم خدافظی کردیم.... 🍃💞🍃 ♡••࿐ @BanovaneMontazer ࿐ ♡••࿐خوشبخت و سعادتمند باشید الهی࿐ 🏠 خانه ی بهشتی بانوان منتظر ࿐

#چالش_خاطره #خاطره_اعضا سلام سلام شب عروسیمون وقتی اومدیم خونه‌مون و همه رفتن همسرم که برای بدرقه رفت منم وسط پذیرایی یهو دلم گرفت که خونه مامانم نینیستم😔 تا همسرم درو بست اومد نزدیکم، سوئیچو گذاشت روی کنسول و همونطور که کتشو در می‌آورد با خوشخالی گفت: قدم رو چشمم گذاشتی بانو...😍🤗 من ولی یهو با صدای بلند گریه کردم .... باگریه و جیغ گفتم من نمیخوام اینجا باشم.... همسرم🤯 که هنوز کتشو کامل درنیاورده بود بلافاصله پوشید سوئیچ و برداشت با استرس گفت: نوکرتم، گریه نکن بیا ببرمت خونه‌تون فقط دیگه جیغ و گریه نکن آبروم رفت الان فکر میکنن چی شده..😣😖 منم که حرف حالیم نبود 😤 با همون گریه گفتم آره میخوایی منو برگردونی کدوم دامادی همچین کاری میکنه؟! 😤😤😤 خلاصه ساعت دو شب بود دوباره رفتیم تا ۳بیرون چرخیدیمو حالم که بهتر شد برگشتیم.🤩 ولیییییی تازه ماجرا وقتی شروع شد که با کلی خواهش و التماس همسرم که خسته‌ای یکم بخواب رفتیم که بخوابیم تا همسرم خوابش عمیق شد خروپفش شروع شد دوباره گریم گرفت بنده خدا پرید از خواب ترسید 😨😰 گفتم شبیه بابام خروپف نکن، من مامان بابامو میخوام....😡😭 من😭😡 همسرم😰🤦‍♂🤭 خروپف😂🤣🤣 بچه‌ها واقعا شبیه پدرم خروپف میکرد قشنگ تا یه هفته همین داستانو داشتم ....😅 🍃💞🍃 ♡••࿐ @BanovaneMontazer ࿐ ♡••࿐خوشبخت و سعادتمند باشید الهی࿐ 🏠 خانه ی بهشتی بانوان منتظر ࿐

#پرسش_وپاسخ #موضوع نمی دونم چطوری باید با مادرشوهر پرتوقعم رفتار کنم که ازم ناراحت نشه سلام و وقت بخیر. من ۲سال و نیمه ازدواج کردم و شهرستان بدور از خانواده و غریبم. مادرشوهرم خیلی توقعات از ما داره. دوست داره هرروز بهش سر بزنیم البته عروس دیگم داره خیلی مهربونه ولی چون شاعله و بچه داره عذرش موجهه با این روزهای کوتاه و من که از مادر بیمار و تنهام دور هستمو دلم پیششه یه روز در میون بهش سرمیزنیم و یه روز دیگش به اصرار همسرم میریم ورزش و پیاده روی یعنی برنامه ما شده خونه مادرشوهر و ورزش فرصت گردش و تفریح و…نداریم. هرچی هم بیشتر میریم بیشتر توقع داره دوستداره ظهر و شبم بمونیم. همسرم میگه مادرمه چکارش کنم؟ من میگم هفته ای دوبار معقوله ولی ۳،۴بار نه؟! خداییش دارم متنفر میشم از مادرشوهرم و حس بدی دارم وقتی میرم و مادرشوهرم متوجه شده از این بابت ناراحتم بااینکه بنده خدا خیلی بامحبته ولی میگم من که دخترم۶ماه مادرمو نمیبینم این که مرده هرروز. البته منم نرم خودش تنها میره و این وجهی خوبی نداره بنظرم واقعا کلافم نمیدونم چکار کنم؟

#پاسخ_مشاور سلام به شما دوست گرامی اگر بخواین با خودتون صادق باشید شاید بتونید متوجه این نکته بشید که در کنار ناراحتی از دوری خانواده و فشار مادر همسرتون، از شرایط نابرابری که بین شما و همسرتون وجود داره خیلی شاکی هستید  و تحمل اینکه او میتونه زیاد کنار مادرش باشه اما شما نه فشارهای موجود و بیشتر کرده. شاید بپرسید چرا باید درگیر چنین مقایسه ای بین خودم و همسرم بشم؟ پاسخ اینه: ۱ -هم به این دلیل که این شرایط باعث شده این حس و در شما ایجاد کنه که همسرتون درکتون نمیکنه چون نمیتونه کامل بفهمه چه حسی دارید و چون خودش این مشکل و نداره. ۲ – شیوه ی “مقایسه گری” جزو رویکردهای تثبیت شده برای برخورد با مشکلاتتونه یعنی شما هر زمان ناامید بشید یا غمگین یا دچار بحران یا هر چیز منفی دیگه اولین ابزارتون استفاده از مقایسه است حالا یا مقایسه خودتون با دیگری یا دیگران باهمدیگه، دلیل عمیق ترش هم به کودکی شما برمیگرده و نحوه برخورد والدین در مواجهه با مشکلات شما. حالا راه حل ها چی میتونه باشه؟ اول: حتماً برای آرامش درونی خودتون و رها شدن از مقایسه گری به متخصص روانشناس مراجعه کنید تا به شما کمک بشه. دوم: شما نیاز دارید که مهارت گفت و گو و درک و پذیرش و بیاموزید تا در رابطه با همسرتون به کار بگیرید پس چه بهتر که با هم به یک زوج درمانگر مراجعه کنید. سوم: چه اتفاقی میافته که همسرتون تنها به خونه مادرش سر بزنه؟چرا صورت خوشی نداره؟ اینا سوالاتیه که باید به یک مشاور جواب بدید تا بشه راهگشا باشه ولی در همین حد به شما بگم که اگر همسرتون هنوز نتونسته مرز دوران مجردی و با متاهلیش تفکیک کنه و هنوز به این شرایط متأهلی مسلط نشده ایرادی نداره که شما مرزها رو حفظ کنید و به میزانی که اذیت نمیشید و مایلید به دیدار مادر همسرتون برید. 🍃💞🍃 ♡••࿐ @BanovaneMontazer ࿐ ♡••࿐خوشبخت و سعادتمند باشید الهی࿐ 🏠 خانه ی بهشتی بانوان منتظر ࿐

سلام این پست از طرف مخاطبامون خیلی بازخورد داشته نظر دوستانمون‌رو میزارم☺️♥️ من فکرمیکنم نمیشه گفت همسرشون بین زندگی مجردی و متاهلی تفکیک نکرده شایددلش میخوادولی اون حرمت و احترام به مادر مانع میشه جواب مادرروبده ودلشوبشکنه .گاهی وقتا این مادراهستن که به دلیل نبودهمسربه یکی از فرزندان واکثرا به فرزند کوچک که بیشترپیششون بوده وابسته میشن واونوتکیه گاه خودشون میکنم نگاهی هم باحضورهمسر ولی به دلیل کمبود دریافت محبت ازهمسر این پسر میشه بانک محبت برای مادر ومتاسفانه این مادرا درک نمیکنن این پسرالان یه مسیولیت روی دوشش هست وهمون توقعات قبل روازش دارن. واین که این خانم ازاول میدونسته میخوادازخانوادش جدابشه پس دیگه نباید هرروزبگه من مادرم نمی‌بینم توهرروز مادرتو میبینی.اینجوری اعصاب خودش وهمسرشوالکی خردوخاکشیرمیکنه.مشکلشون درک نکردن مادرهمسرشون از جداشدن پسرش هست ویا درک نکرد ن مادروپسر هردو این مشکل باید حل کنن انشالله. _____ سلام اگه اول زندگی باشه وخانم حساسیت نشون بده مطمئنن به مشکل بر میخوره ولی کم کم عادی میشه من خودم آقامون اینقدر به خانواده اش حساس هست مخصوصا مادرش جوری که حداقل روزی یکبار رو باید بهش زنگ بزنه منم دیگه برام عادی شده ولی اوایل سخت بود به آقامون میگفتم درجواب من میگفت هر کاری الان من برای پدر ومادرم بکنن بچه هام هم یاد میگیرن ____ بامردی که اینجوریه اصلا نباید اینومطرح کنی بایدمشکل یجوری باتوجه به شرایط زندگیشان حل کنن . من خودم اول زندگیم این حرف به همسرم زدم اونم صاف برگشت گفت پدرمادرتوجوونن پدرمادرم پیرن،درسته اوناالان نودوخورده ای سنشونه ولی آخرم درک نکردن که این پسر جداشده و وظایف دیگه ای هم داره

#چالش_خاطره #خاطره_اعضا ما جوری بزرگ شدیم که در حین صمیمیت با پدر و مادر اون حیا و پرده همیشه بینمون بوده مثلا هیچ وقت نشد پدرمون متوجه حمام رفتن ما بشه یا ماه رمضونا حتی اگه پریود هم بودیم باز سحر بیدار میشدیم☺️ من تازه نامزد کرده بودم جوری بود که فقط جلوی نامزدم روسری نمیذاشتم وگرنه همه لباسام پوشیده بود کاملا اواخر عقدمون بود من و همسرم تو اتاق بودیم برق هم خاموش بود چون مامانم صدا کرد شام آماده‌ست میخواستیم بریم برای شام خوردن که قبل از خروج من سر به سر همسرم گذاشتم و ایشون هم دیگه ول نکرد و شروع کرد قلقلک دادن که من افتادم رو‌زمین ایشون هم خیمه زد روم همون لحظه بابام درو باز کرد اومد تو😭😭😣😣😣 به سرعت نور بلند شدیم خیلی محترمانه بدون اینکه چیزی بگه، گفت: بیایید شام دیگه بابا جان بعدم رفت...😐 من بلافاصله شروع کردم به گریه😭 حالا همسرم میگه بابا انقدر باشخصیت برخورد کرد تو چرا اینجوری میکنی آخه آخرش مامانم فهمید با اینکه خیلی حساس بود رابطه‌ای نباشه تو دوران عقد ولی شروع کرد سر پدر بیچاره‌م که غر زدن که چرا در نزدی، مگه نمیدونستی تنهان شرمنده کردی بچه‌هامو... خدا برای هیچ کس نخواد خیلی بد بود...☺️