#ایده_اتاق_خواب
#پرستار_قری
#شیطنت
ارسالی از کاربران
سلام
مدتی قبل همسرم سرد و بی عاطفه شده بود باهام حرف نمی زد. 😔حرفم که می زدم درست و حسابی گوش نمی داد. 😢سوال می پرسیدم جواب نمی داد. خیلی اذیت شدم.😭 سعی کردم خودمو سرگرم کنم. اما اوضاع عوض نشد. به خاطر همین سردی هم من از آرایش و ... افتاده بودم و متاسفانه کلا گذاشته بودم کنار. رابطه داشتیم اما خیلی معمولی و در حد بخور و نمیر😂😂
تا این که به فکرم رسید که غیر مستقیم بفهمم دردش چیه.🙃
یک روز صبح که داشت می رفت سرکار بهش گفتم شب زودتر بیا برات وقت دکتر گرفتم.😜 چهره ش رفت تو هم و گفت دکتر برای چی؟ مگه من چه مه؟
گفتم هیچی فقط یک چکاپ ساده است. 📊
گفت ساعت ⏱چند؟
گفتم 9:5 خوبه
رفت سرکار و منم از عصری تدارک یک شب ویژه رو دیدم.🏃♀
وقتی اومد بچه ها رو خوابونده بودم. 😴چای☕️ و شام خوردیم🍛. پرسید پس کی میریم دکتر؟🤔 گفتم یکم صبر کن من آماده بشم بریم.
پریدم تو اتاق و آرایش جیغ کردم یک ست خوشگل پوشیدم.💃👙💄 روی تخت یک ملحفه ی سفید کشیدم. یک شربت عسل هم آماده کردم 🍯 یک مانتو هم پوشیدم مثلا دکترم. 💉💊🌡
بعد سرمو از لای در بیرون بردم و گفتم آقای ... بفرمایید تو اتاق دکتر.
چپ چپ نگاه کرد. گفتم بفرمایید آقا. خانم دکتر منتظرن. 😜
وقتی اومد تو اتاق ماتش برده بود.😳
لبه ی تخت نشست. گفتم تو پرونده تون نوشته شما به دلیل فشار کاری دچار خستگی شدین و نیاز به ماساژ کامل دارین. 😉🛌
کم کم خنده ش گرفت.🙂 نطقش باز شد و گفت: عجب دکتر باسوادی. 😋
گفتم لطفا لباساتونو دربیارین و روی تخت دراز بکشید.😜 چشاش چهار تا شد ولی استقبال کرد.😳😋
منم دستامو روغنی کردم و شروع کردم به ماساژ گردن و دست و کمر.🖐
بعد از چند دقیقه نقشه مو عملی کردم و همین طور که ماساژ می دادم گفتم برای این که حوصله تون سرنره یکم باهم حرف بزنیم. 😌گفتم شما مجردین؟ خندید و گفت نه😅
گفتم بچه دارین گفت دوتا
جفتمون خنده مون گرفته بود.😂
گفتم اسم خانومتون چیه؟ بعد اسم منو بدون پیشوند و پسوند گفت.
گفتم شما چی صداش می زنین؟
بازم اسممو گفت.
گفتم خانومتون چی صداتون می زنه؟
گفت: عزیزم. ..... آقا. همسرجانا
گفتم دوستش دارین؟
گفت: آره🙂
گفتم: ازش راضی هستین؟
گفت: اگه مثل شما یکم آرایش کنه 💅👄💄و لباسای خوشگل بپوشه👙👗 و عشوه بیاد بیشتر دوسش دارم💃
اونجا بود که حالیم شد درد همسرکم چی بوده.
گفتم دیگه چی؟
گفت همین
گفتم چرا بهش نمیگین🤔
گفت دوبار گفتم توجه نکرده😕
گفتم من بهش می گم.☺️
بعد قری شدم و گفتم چقدر گرمم شد ببخشید دستام چربه میشه مانتوم رو دربیارین؟
با ذوق گفت: بععععععععله خانم دکتر و ادامه ی ماجرا ....😜
شب خیلی خوبی داشتیم.
ازهمه بهتر این که به ضعف خودم پی بردم.
از فردا صبحش هم اخلاقش کلا برگشت و شد همون همسر شوخ و شنگ.
🌸خانه ی بهشتی بانوان🌱
http://eitaa.com/joinchat/1574109184Ce84bbdc135