eitaa logo
خانه‌ی بهشتی بانوان منتظر ♡••࿐
4.5هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
1.8هزار ویدیو
125 فایل
❅لاحول‌ولاقوةالابالله العلی العظیم ❅ 💟خانم عزیز این کانال مخصوص تو و دلبری هاته 😉 . 👩‍🎓مدیرومشاور و ارسال چالش⬇️ @Sh2Barazandeh ❌راضی به کپی نیستیم ❌
مشاهده در ایتا
دانلود
ارسالی از کاربران سلام مدتی قبل همسرم سرد و بی عاطفه شده بود باهام حرف نمی زد. 😔حرفم که می زدم درست و حسابی گوش نمی داد. 😢سوال می پرسیدم جواب نمی داد. خیلی اذیت شدم.😭 سعی کردم خودمو سرگرم کنم. اما اوضاع عوض نشد. به خاطر همین سردی هم من از آرایش و ... افتاده بودم و متاسفانه کلا گذاشته بودم کنار. رابطه داشتیم اما خیلی معمولی و در حد بخور و نمیر😂😂 تا این که به فکرم رسید که غیر مستقیم بفهمم دردش چیه.🙃 یک روز صبح که داشت می رفت سرکار بهش گفتم شب زودتر بیا برات وقت دکتر گرفتم.😜 چهره ش رفت تو هم و گفت دکتر برای چی؟ مگه من چه مه؟ گفتم هیچی فقط یک چکاپ ساده است. 📊 گفت ساعت ⏱چند؟ گفتم 9:5 خوبه رفت سرکار و منم از عصری تدارک یک شب ویژه رو دیدم.🏃♀ وقتی اومد بچه ها رو خوابونده بودم. 😴چای☕️ و شام خوردیم🍛. پرسید پس کی میریم دکتر؟🤔 گفتم یکم صبر کن من آماده بشم بریم. پریدم تو اتاق و آرایش جیغ کردم یک ست خوشگل پوشیدم.💃👙💄 روی تخت یک ملحفه ی سفید کشیدم. یک شربت عسل هم آماده کردم 🍯 یک مانتو هم پوشیدم مثلا دکترم. 💉💊🌡 بعد سرمو از لای در بیرون بردم و گفتم آقای ... بفرمایید تو اتاق دکتر. چپ چپ نگاه کرد. گفتم بفرمایید آقا. خانم دکتر منتظرن. 😜 وقتی اومد تو اتاق ماتش برده بود.😳 لبه ی تخت نشست. گفتم تو پرونده تون نوشته شما به دلیل فشار کاری دچار خستگی شدین و نیاز به ماساژ کامل دارین. 😉🛌 کم کم خنده ش گرفت.🙂 نطقش باز شد و گفت: عجب دکتر باسوادی. 😋 گفتم لطفا لباساتونو دربیارین و روی تخت دراز بکشید.😜 چشاش چهار تا شد ولی استقبال کرد.😳😋 منم دستامو روغنی کردم و شروع کردم به ماساژ گردن و دست و کمر.🖐 بعد از چند دقیقه نقشه مو عملی کردم و همین طور که ماساژ می دادم گفتم برای این که حوصله تون سرنره یکم باهم حرف بزنیم. 😌گفتم شما مجردین؟ خندید و گفت نه😅 گفتم بچه دارین گفت دوتا جفتمون خنده مون گرفته بود.😂 گفتم اسم خانومتون چیه؟ بعد اسم منو بدون پیشوند و پسوند گفت. گفتم شما چی صداش می زنین؟ بازم اسممو گفت. گفتم خانومتون چی صداتون می زنه؟ گفت: عزیزم. ..... آقا. همسرجانا گفتم دوستش دارین؟ گفت: آره🙂 گفتم: ازش راضی هستین؟ گفت: اگه مثل شما یکم آرایش کنه 💅👄💄و لباسای خوشگل بپوشه👙👗 و عشوه بیاد بیشتر دوسش دارم💃 اونجا بود که حالیم شد درد همسرکم چی بوده. گفتم دیگه چی؟ گفت همین گفتم چرا بهش نمیگین🤔 گفت دوبار گفتم توجه نکرده😕 گفتم من بهش می گم.☺️ بعد قری شدم و گفتم چقدر گرمم شد ببخشید دستام چربه میشه مانتوم رو دربیارین؟ با ذوق گفت: بععععععععله خانم دکتر و ادامه ی ماجرا ....😜 شب خیلی خوبی داشتیم. ازهمه بهتر این که به ضعف خودم پی بردم. از فردا صبحش هم اخلاقش کلا برگشت و شد همون همسر شوخ و شنگ. 🌸خانه ی بهشتی بانوان🌱 http://eitaa.com/joinchat/1574109184Ce84bbdc135