eitaa logo
~حیدࢪیون🍃
2.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
126 فایل
۞﷽۞ یک روز میاید که به گرد کعبه کوریّ عدو ” علی علی ” میگوییم💚 sharaet📚⇨ @sharaet1400 شرایط nashenasi🕶⇨ @HEYDARIYON3134 ناشناسی refigh🤞⇨ @dokhtaranzeinabi00 @tamar_seyedALI رفیق 🌴¹⁴⁰⁰/ ⁵ /²⁸ پایان↻شهادت ان‌‌شاءالله
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شدن...👇🏻🌹 در جریان عملیات خیبر، هم چنان که نیرو های ایرانی در برابر ارتش عراق مقاومت می کردند زمانی که شهید همت برای بررسی شرایط جبهه جلو رفته بود بر اثر اصابت گلولهٔ توپ در نزدیکی اش همراه با سید حمید میرافضلی، در غروب ۱۷ اسفند ماه ۱۳۶۲ در محل تقاطع جاده های جزایر مجنون شمالی و جنوبی سر از بدنشان جدا شد و به درجه رفیع شهادت نائل شدند.
محل دفن شهید همت:👇🏻🍀 شهید همت قرار بود در قطعه ۲۴ بهشت زهرا دفن شود، ولی به اصرار خانواده اش در زادگاهش و در کنار امامزاده شاهرضا دفن شد. با این حال در (قطعه ۲۴ ردیف ۷۷ شماره ۵۲۴) بهشت زهرا و در کنار مصطفی چمران، عباس کریمی و رضا چراغی سنگ مزاری برای او نصب کرده اند و بسیاری تصور می کنند که او در بهشت زهرا به خاک سپرده شده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀فرازےاز_وصیت نامہ ✍دراین موقعیت زمانی و مكانی جنگ ما جنگ اسلام و كفر است و هر لحظه مسامحه و غفلت خیانت به پیامبر اكرم «ص» و امام زمان «عج» و پشت پا زدن به خون شهداست و ملت ما باید خود را آماده هرگونه فداكاری بكند.در چنین میدان وسیع و این هدف رفیع انسانی و الهی جان دادن و فداكاری امری بسیار ساده و پیش پا افتاده است و خدا كند كه ما توفیق شهادت متعالی در راه اسلام را با خلوص نیت پیدا كنیم... 🌷شهیدوالامقام حسن باقری
🕊 خورشید تابان زندگۍام! با تو هر روز من بہ خیࢪ است... سلآم عزیزدردانھ‌ے حضرت مادر ۜ . ‌• ˹حیدریون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عاشقان....🌹 وقت نماز است❤️ مارو از دعاهای پرخیرتون با نصیب کنید 🤲🏻🙏 نمازهامون رو اول وقت بخونیم مثل تمامی شهدای عزیز☝️ قبول باشه التماس دعای فرج🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تہ قلبت امید ریشہ بزنہ..! انہ الله معنا فی کل مکان و فی کل لحظه..!❤️ @banoyi_dameshgh
تاحالابه‌مردنتون‌فڪرڪردین زبونم‌لال .. ولی‌خب‌چنـد‌دقیـقہ‌فڪر‌ڪنیم ؛ خُـب‌‌چے‌داریـم ؟ اعمالمون‌طورےهست‌‌که‌شرمنده‌نشیم ؟ مشتی‌هیچڪس‌نمیـدونہ ‌۱۰دقیقہ‌بعـدزنده‌س‌یـا‌نھ‌! حالا‌ڪہ‌هستیم‌خـوب‌باشیـم! دیگھ‌دروغ‌نگیـم.. دیگہ‌دل‌نشڪنیم.. یامثلا 💔:)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
~حیدࢪیون🍃
🎀قسمت چهل و پنجم↯ با شنیدن سہ ڪلمہ ے آخر ضربان قلبم باال رفت صداش رو مے شنیدم! صداے قلبم رو بعد ا
🥐ادامه قسمت چهل و پنجم↯ یعنے خوشحال بود،خیلے خوشحال! عاطفہ گفت:منظورم چادر سفیدہ! آروم گفتم:جیران خانم میارہ! صداے هشدار پیام موبایلم بلند شد ،با عجلہ موبایلم رو از توے ڪیفم درآوردم. رمز رو زدم و وارد صندوق پیام ها شدم. حنانہ بود. "عروس خانم ڪجایے داداشم رماتیسم گرفت از بس این ڪوچہ رو باال پایین ڪرد" بے اختیار لبخندے روے لبم نشست،عاطفہ با شیطنت گفت:یارہ؟ سرم رو بلند ڪردم و گفتم:نہ خواهر یارہ! مادرم برگشت سمت ما و گفت:هانے،بهارم دعوت ڪردے؟ سرم رو تڪون دادم:آرہ میاد حسینیہ! یڪ ساعت بعد رسیدیم سر خیابون دانشگاہ،پدرم خیابون رو رد ڪرد و وارد ڪوچہ ے حسینیہ شد. لبم رو بہ دندون گرفتم و شروع ڪردم بہ جویدن. نزدیڪ حسینیہ رسیدیم،سهیلے دست بہ سینہ جلوے حسینیہ قدم مے زد. سرش رو بلند ڪرد،نگاهش افتاد بہ ما. ایستاد،پدرم براش بوق زد،با لبخند سرش رو تڪون داد. پدرم ماشین رو پارڪ ڪرد و پیادہ شد. سهیلے و پدرم مشغول صحبت شدن. ڪت و شلوار آبے نفتے با پیرهن سفید پوشیدہ بود. موها و ریش هاش مرتب تر از همیشہ بود! استادم داشت داماد مے شد! داما د من! مادرم چادرش رو مرتب ڪرد و پیادہ شد،عاطفہ چشمڪے بہ شهریار زد و گفت:مام بریم. دستگیرہ ے در رو گرفتم و گفتم:باهم بریم! شهریار در رو باز ڪرد و پیادہ شد. عاطفہ هم پشت سرش! نگاهم بہ شهریار و عاطفہ بود ڪہ چند تقہ بہ شیشہ ے پنجرہ ے ڪنارم باعث شد ڪہ سرم رو برگردونم. پدرم بود،در رو باز ڪردم و پیادہ شدم. پدرم دستم رو گرفت،باهم قدم برمے داشتیم،چند قدم با سهیلے فاصلہ داشتیم. با دیدن من نگاهش رو دوخت بہ گوشہ ے چادرم و گفت:سالم! آروم جوابش رو دادم. دیگہ نایستادم و وارد حسینیہ شدم. با لبخند بہ حسینیہ نگاہ ڪردم، برعڪس دفعہ ے اولے ڪہ اومدم سیاہ پوش نبود! ماہ شعبان بود و حسینیہ هم رنگ ماہ گل بارون و با پرچم هاے رنگ! چیزے ڪہ قشنگترش مے ڪرد سفرہ ے عقد سفید و نقرہ اے بود ڪہ وسط حسینیہ مے درخشید! مادرم و عاطفہ همراہ جیران خانم و حنانہ ڪنار سفرہ ے عقد نشستہ بودن. خانم محمدے با لبخند بہ سمتم اومد و روبوسے ڪرد. حنانہ و جیران خانم هم اومدن ڪنارمون. جیران خانم گونہ هام رو بوسید و تبریڪ گفت. حنانہ با شیطنت گفت:مامان خانم من ڪہ گفتہ بودم عروستو دیدم. چشم غرہ اے بہ حنانہ رفتم،جیران خانم بستہ ے سفیدے بہ سمتم گرفت و گفت:هانیہ جان برو چادرتو عوض ڪن! تشڪر ڪردم و بستہ رو ازش گرفتم،همراہ حنانہ رفتیم گوشہ ے حسینیہ،چادر مشڪے م رو درآوردم و دادم بہ حنانہ. بستہ رو باز ڪردم،چادر سفید تورے با اڪلیل هاے نقرہ اے! هم خونے جالبے با سفرہ ے عقد داشت. شال سفید رنگم رو مرتب ڪردم،چادر رو سر ڪردم. رو بہ حنانہ گفتم:چطورہ؟ با ذوق نگاهم ڪرد و گفت:عالے! 🍞🍞🍞🍞🍞🍞🍞🍞🍞 نویسنده: خانم لیلی سلطانی @Banoyi_dameshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
↻🎻🍊••|| گفت:من‌ازنمازخواندن‌لذت‌نمی‌برم!!! آیاذکر؎هست‌کہ....... آیت‌الله شاه‌آبادی↯ بلافاصلہ‌گفت: شماموسیقی‌حرام‌گوش میکنی؟! طرف‌یکباره‌جاخورد!: وحرف‌ایشان‌راتاییدکرد.: آیت‌الله‌شاه‌آبادی↯ بلافاصله‌می‌گوید: ذکࢪلازم‌نیست!!! موسیقی‌حرام‌راترک‌کنید : صدا؎حرام، انسان‌را به‌گناهان‌علاقه‌مند، و‌در‌نتیجه‌‌از‌نماز‌دور وبی‌علاقہ‌کرده‌ و راه حضور شیطان رافراهم می کند💔 🍊⃟🎻¦⇢ ✌️🏻 🍊⃟🎻¦⇢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عاشقان....🌹 وقت نماز است❤️ مارو از دعاهای پرخیرتون با نصیب کنید 🤲🏻🙏 از ته دلتون برامون دعا کنید💔🙏 نمازهامون رو اول وقت بخونیم مثل تمامی شهدای عزیز☝️ قبول باشه انشالله التماس دعای فرج🌹
~حیدࢪیون🍃
‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌«تح‌ـیُّل‌اَنَّ‌اللّٰـھ‌‌لـعَظمتھ‌یُـح‌ـبُّڪْ» تَصَـور‌ڪن‌خدآبـٰآایـن‌هَـمہ‌عَظِـمتَش‌ دوسـتَـت‌دآرد....𐇵!•• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔗⃟🕰¦⇢ 🔗⃟🕰¦⇢ ــ ــ ــ ـــــــ۞ـــــــ ــ ــ ــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
~حیدࢪیون🍃
🥐ادامه قسمت چهل و پنجم↯ یعنے خوشحال بود،خیلے خوشحال! عاطفہ گفت:منظورم چادر سفیدہ! آروم گفتم:جیران
🍇ادامه قسمت چهل و پنجم↯ حنانہ دو سال از من ڪوچیڪتر بود اما روحیہ ے شیطونش بہ یہ دختر نوزدہ سالہ نمیخورد! دوربینش رو گرفت سمتم و گفت:وایسا! با خندہ گفتم:تڪے؟ نگاهش رو از دوربین گرفت و گفت:چہ هولے تو! خوبہ چند دیقہ دیگہ محرم میشید! چند دیقہ دیگہ عڪس دونفرہ بخواہ. بشگونے از دستش گرفتم و گفتم:بچہ پررو!خواهر شوهر بازے درنیار. حنانہ بے توجہ بہ بشگونے ڪہ ازش گرفتم سریع دوربین رو باال گرفت و عڪس گرفت! با لبخند گفت:بفرمایید اینم اولین عڪس دونفرہ! با تعجب گفتم:وا! با چشم و ابرو بہ پشت سرم اشارہ ڪرد. سرم رو برگردوندم،سهیلے چند قدمیم ایستادہ بود. جا خوردم مثل خنگ ها گفتم:واااا! سریع دستم رو گذاشتم روے دهنم! حنانہ شروع ڪرد بہ خندیدن. سهیلے لبش رو بہ دندون گرفتہ بود،مشخص بود خودش رو نگہ داشتہ نخندہ! خجالت زدہ خواستم برم پیش بقیہ ڪہ حنانہ گفت:هانے خوبے رنگ بہ رو ندارے! آروم گفتم:خوبم یڪم فشارم افتادہ. سهیلے سریع دستش رو داخل جیب شلوارش ڪرد و شڪالتے بہ سمتم گرفت. حنانہ نگاهے بهمون انداخت و گفت:خب من برم! و چشمڪے نثارم ڪرد. نگاهم رو دوختم بہ دست سهیلے. آروم گفت:براے فشارتون! چند لحظہ بعد ادامہ داد:شیرینے اول زندگے! گونہ هام سرخ شد،آب دهنم رو قورت دادم و شڪالت رو ازش گرفتم. زیر لب گفتم:ممنون! سالم زن داداش! سرم رو بلند ڪردم،امیررضا سر بہ زیر چند مترے مون ایستادہ بود. چادر رو روے صورتم گرفتم و گفتم:سالم! سهیلے با لبخند نگاهش ڪرد،سریع رفت ڪنار سفرہ ے عقد. با عجلہ گفتم:منم برم پیش خانما دیگہ! بدون اینڪہ منتظر جوابے ازش باشم رفتم بہ سمت بقیہ. بهار هم رسید،محڪم بغلم ڪرد زیر گوشم زمزمہ ڪرد:هانے این برادر شوهرت چند سالشہ؟ آروم گفتم:از ما ڪوچیڪترہ! از خودش جدام ڪرد و زیر لب گفت:خاڪ تو سرت! صداے یاہللا گفتن مردے باعث شد همہ بلند بشن. روحانے مسنے وارد شد،پشت سرش هم پدرم و پدر سهیلے. سهیلے بہ سمت مرد رفت و باهاش دست داد. با اشارہ ے مادرم،نشستم روے صندلے. بهار و حنانہ هم سریع بلند شدن و تور سفید رنگے رو از دو طرف باالے سرم گرفتن. جیران خانم دو تا ڪلہ قند ڪوچیڪ تزیین شدہ سمت عاطفہ گرفت و گفت:عاطفہ جون شما زحمتش رو میڪشے؟ عاطفہ با گفتن:با ڪمال میل،ڪلہ قندها رو از جیران خانم گرفت و پشت سرم ایستاد. چادرم رو جلوے صورتم ڪشیدہ بودم،روحانے ڪنار سفرہ ے عقد نشست،مشغول صحبت با سهیلے بود. هنوز هم نمیتونستم بگم امیرحسین! سهیلے ڪتش رو مرتب ڪرد و روے صندلے ڪناریم نشست. استرسم بیشتر شد،انگشت هام رو بہ هم گرہ زدم. روحانے شروع ڪرد بہ صحبت ڪردن. انگشت هام رو فشار میدادم. صداے سهیلے پیچیید تو گوشم:شڪالت! 🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇 نویسنده: خانم لیلی سلطانی @Banoyi_dameshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‹› - - میـــگم‌قبول‌دارۍ! هیچڪس‌نمیتونـه‌مثـل‌خـ،♡،ـدا‌ اینقـدر‌ زیبا و‌آروم‌ آدمـو‌ببخشـه؟ تـازه‌به‌روت‌ھم‌نمیـآره. . .🕊 ڪه‌گاھـۍکۍبودۍو‌چـۍشـدۍ! هیچوقـت‌ا‌‌ز توبـه نتـرس... 🙂! ‌‌┄┅┅┄┅<❤️>┅┄┅┅┄ @Banoyi_dameshgh
🌷امام علی علیه السلام: با تنهایی دمخورتر باش تا با همنشینان بد. 📙عیون الحکم و المواعظ ص۳۹۱
『 بسیجۍبودن یعـنۍ: درمیان تمـسـخرھا،خم به ابرو نـیـاورۍ...) 』 حیدریون
😍یک و 😍✌🏻 به فرا رسیدن ایام الله فجر انقلاب اسلامی ایران🇮🇷 مسابقه با شرایط زیر برگزار میشود👇👇👇 1️⃣ویژه کودکان زیر ۱۲ سال:فرزند دلبندتون به مناسبت دهه فجر نقاشی بکشه وکنار نقاشیش اسم کانالمون رو بنویسید و برام بفرستید(اگر نقاشیشو در دستش بگیره و عکس بگیرید خیلی بهتره) یا عکس رهبرعزیزمون،شهید حاج قاسم سلیمانی و... رو در دستش بگیره و عکس بگیرید برام بفرستید. به آیدی : ارتباط با ادمین @yamahhdi_313 2️⃣ویژه بزرگ ترها:به پی وی مراجعه فرمایید و بنر اختصاصی خودتون و تحویل بگیرید و شروع به سین زنی کنید. @yamahhdi_313 ‼️به پربازدیدترین بنر و نقاشی ⚠️حتما حتما باید در کانال عضو باشید تا بنرتون باطل نشود⚠️ 🌹فرصت از امروز جمعه 8 بهمن تا دوشنبه ‌ 25 بهمن خواهد بود. 🌸 اعلام نتایج 26 بهمن ماه مصادف با میلاد امام علی (ع ) 🎊🎊جوایزی به شرح زیر دریافت می کنند : 🎁1. نفر اول : بن 200هزارتومان خرید محصولات 🎁 2. نفر دوم : بن 100هزارتومان خرید محصولات 🎁3. نفر سوم : بن 50 هزارتومان خرید محصولات 🎁4 . نفرات چهارم تا دهم : ارسال رایگان سفارشات جهت شرکت در مسابقه به آیدی زیر مراجعه فرمایید👇 @yamahhdi_313 آدرس کانال👇 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 http://eitaa.com/joinchat/3168927847Ccabe86c321 🌸🍃🌸🍃🌸🍃
هدایت شده از ~حیدࢪیون🍃
رفاقت با امام زمان... خیلی سخت نیست! توی اتاقتون یه پشتی بزارین.. آقا رو دعوت کنین.. یه خلوت نیمه شب کافیه.. آقا خیلی وقته چشم انتظارمونه! 🚛⃟🌵¦⇢ 🚛⃟🌵¦⇢ ــ ــ ــ ـــــــ۞ـــــــ ــ ــ ــ ⇢ @Banoyi_dameshgh
هدایت شده از ~حیدࢪیون🍃
^^ قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً ۰۱۱۝ 🌿 شبتون‌حسینۍ✨ دعاۍفرج‌آقا‌جانمون‌فراموش‌نشھ🌼🧡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا