eitaa logo
~حیدࢪیون🍃
2.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
126 فایل
۞﷽۞ یک روز میاید که به گرد کعبه کوریّ عدو ” علی علی ” میگوییم💚 sharaet📚⇨ @sharaet1400 شرایط nashenasi🕶⇨ @HEYDARIYON3134 ناشناسی refigh🤞⇨ @dokhtaranzeinabi00 @tamar_seyedALI رفیق 🌴¹⁴⁰⁰/ ⁵ /²⁸ پایان↻شهادت ان‌‌شاءالله
مشاهده در ایتا
دانلود
13.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 تعریف حجاب چیست؟ ♨️ منظور از عرف در تعریف حجاب چیست؟ 🎙 دکتر پاسخ میدهد
‌••• اگر علاقه‌مند باشي و براي شما شهادت نوشته باشند، هر نگاهِ حرامي که شما داشته باشید، شش ماه شهادت شما را به عقب مي‌اندازد ... 🌿 •••
- بہ‌قول‌‌حاج‌آقا‌پناهیان : اگہ‌خدامیخواسٺ‌ما‌روببرھ‌جهنم‌ یہ‌همچین‌امام‌رضایۍروبہ‌ما‌میداد؟!(:
~حیدࢪیون🍃
- بہ‌قول‌‌حاج‌آقا‌پناهیان : اگہ‌خدامیخواسٺ‌ما‌روببرھ‌جهنم‌ یہ‌همچین‌امام‌رضایۍروبہ‌ما‌میداد؟!(:
جنون‌یعنـے،ڪسـےدرڪوچہ‌هـٰاۍِ شھرخودسرمیڪند امـٰا . . . دلش‌درڪوچہ‌هـٰاۍدورمشھدمانده آواره💔🚶🏾‍♂.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
~حیدࢪیون🍃
🍃 📖🍃 🔖| ✨بسم الله القاصمـ الجبارین 🔖| رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق قسمٺ #دوم به صفحه گوشی نگاه کر
🍃 📖🍃 🔖| ✨بسم الله القاصمـ الجبارین 🔖| رمـــــان قسمٺ سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت : _آره خب!کلی شیشه شکستیم! کلی کلاسها رو تعطیل کردیم! کلی با حراست و بسیجیها درافتادیم! سپس با کف دست روی پیشانی اش کوبید و با حالتی هیجان زده ادامه داد : _از همه مهمتر! این پسر سوریه ای یه دختر شرّ ایرانی شد! و از خاطرات خیال‌انگیز آن روزها چشمانش درخشید و به رویم خندید : _نازنین! نمیدونی وقتی میدیدم بین اونهمه پسر میری رو صندلی و شعار میدی، چه حالی میشدم! برا من که عاشق مبارزه بودم، به دست اوردن یه همچین دختری رؤیا بود! در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم و برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید و دلبرانه زبان ریختم : _خب تشنمه! و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد : _منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم! تیزی صدایش خماری عشق را از سرم بُرد، دستم را رها نمیکرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابر چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد : _نازنین! تو یه بار به خاطر آرمانت قید خونواده ات رو زدی! و این منصفانه نبود که... بین حرفش پریدم : _من به خاطر تو کردم! مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد : _! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟ از طعنه تلخش دلم گرفت و او بی توجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد : _ هم به خاطر من گذاشتی کنار؟ نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد •♡حیدࢪیون♡•
شهیدی که در سالروز شهادت امام هادی متولد شد اسمش را هادی گذاشتن وبه حدی به امام هادی علاقه داشت در سامراهم به شهادت رسید.او علاقه فراوانی به شهید ابراهیم هادی داشت و همیشه جلوی موتورش عکس بزرگی از شهید هادی میزد ودر خصلت ها خودرا به ابراهیم نزدیک کرد ودر نهایت چند روز مانده تا سالگرد شهید هادی در سامرا با انفجار مهیبی به شهادت رسید. اینجوریه که اگه به یه چیزی ایمان داشته باشی بهش میرسی مومن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•●👒🐢●• . . گَشتم‌بِہ‌هرڪُجاڪِہ‌ڪُنم‌وصف‌این‌ڪَلام تَفسیرِ؏ـشق‌نٰام‌سیِدعلےگَشت‌والسَّلام...!:)♥️✨ . . •●📗●• •●📗●•
رفقا روز پدر هم عیدی اقا بهتون میدیم هم ان‌شاءالله شیرینی ۲کا شدنمون زیادمون کنید تا ان‌شاءالله ببینیم تا اون موقع 2/1میشیم دیگه 😉