~حیدࢪیون🍃
#تسبیح_فیروزه_ای #پارت_بیست_و_یکم🌈 صدای در ورودی اومد هانا: واااییی بابا اومد ،نیا بیرون باشه؟ - ن
#تسبیح_فیروزه_ای
#پارت_بیست_و_دوم 🌈
نرگس: باشه حتمن الان برات پیامک میکنم ،فعلن یاعلی
- خدانگهدار
سوار تاکسی شدم یه دربست گرفتم ،رفتم سمت آدرسی که نرگس فرستاد
رسیدم دم کانون
وارد کانون شدم
یه عالم بچه بودن که از چهره اشون
مشخص بود که یه مشکلی دارن دارن
نرگس چقدر قشنگ به اون بچه ها محبت میکرد
نرگس با دیدنم اومد سمتم
با دیدن صورتم ،سمتی که جای انگشتای دست بابام بود و بوسید
نرگس: مشخصه از چهره ات که شب خوبی نداشتی
- ولی درعوضش با دیدن تو و این بچه ها الان خیلی خوبه حالم
نرگس: جدی، پس هر روز بیا اینجا
- اینجا چیکار میکنین با بچه ها ؟
نرگس: بازی ،آواز میخونیم ،و خیلی کارای دیگه
- آواز؟ چه جوری؟ مگه میتونن یاد بگیرن
نرگس: باور کن رها، ذهن این بچه ها خیلی قویه، باید بدونی چه جوری باهاشون رفتار کنی
اینجوری میتونی بهشون کمک کنی
- میشه برام بخونن ببینم
نرگس: حتمن، اتفاقن بچه ها داخل اتاق آوازن بریم اونجا
- بریم
وارد اتاق شدیم ،تعدای دخترو پسر ،قد و نیم قد ایستاده بودن
میخواستن شعر ایران و بخونن45
نرگس: سلام بچه ها ،واسه رها جون شعری که یاد گرفتین و میخونین؟
بچه ها: بهههههله
شروع کردن به خوندن ،صدای دلنشینی داشتن ،ولی یه چیزش کم بود ،یه چیزی که به بچه ها بیشتر انرژی بده واسه
خوندن
بعد از تمام شدن شعر ،شروع کردم به دست زدن ،اینقدر خوشحال بودم که نمیدونستم خوشحالیمو چه جوری ابراز کنم
نرگس: خوب از دست زدنت پیداست که خیلی خوشت اومد نه؟
-دقیقأ،عالی بود ،دست همه تون درد نکنه که به این بچه ها کمک میکنین
نرگس ،خوب بریم دفتر بشینیم صحبت کنیم
- باشه
وارد دفتر کانون شدیم
- نرگس تو اینجا چه سمتی داری ؟
نرگس: عرضم به حضورتون،اینجانب رییس این کانون هستم
- جدی؟
نرگس: نه موشکی
- دیونه ،پس چرا زودتر نگفتی،؟
نرگس: خوب اینقدر از غصه هات گفتی که پاک مغزم هنگ کرده بود سه مدت
- پس اون چند روزی که خونتون بودم،نیومدی کانون!
نرگس: به خاطر تو مرخصی گرفتم،بعدش هم که رفتیم شلمچه
صدای در اتاق اومد
نرگس: بفرمایید
در باز شد و آقا رضا وارد شد
از جام بلند شدم
- سلام
آقا رضا: علیک السلام ،ببخشید بعدن مزاحم میشم
نرگس: نه داداش بیا داخل ،چیزی شده
ادامه دارد....
نویسنده:فاطمه باقری
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓
@Banoyi_dameshgh
┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛
~حیدࢪیون🍃
💔
ایـنماھعزیـزمارویـادتشنہ
شهیـدشـدنمولامـون
مینـدازھ..💔🚶🏻♀️
(وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ)
کسانی که ایمان آورده اند
خدا را #خیلی دوست دارند..!
بقره | ۱۶۵
آینده چیست؟!
مقصد کجاست؟!
دنیا چیست؟!
عشق چیست؟!
علاقه چیست؟!
قلب چیست؟!
خدا کیست؟!
#ایمان_آورده_ایم؟!
#حیدࢪیون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🔗🥀•
« " ۈ أنَا أبحَثُ عنِّي؛ وَجَدْتُكَ🥀 یٰا ابۈالفضل..!»
« اذا " ضاق! الہۈا بېنا ۈ اجېنا اندۈر ، انفاس...😭
هۈا خفہست دنبال نفسم ابوالفضل...🥀😭
ۈ هنگامې کہ در پېِ خۈدم بۈدم
تــۈ را ېافتم، ېا ابۈالفضل؛))♥️
#جآنم_ابوالفضل
6.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقـاچـہقشنگـہازکوچیـکتابزرگـو
بـہعشـقخودتگرفتـارکردے💔🚶🏿♂
《♥️💫》
•چہگنبدۍ چہضريحۍ عجبايوانۍ✨
سلام حضرتِ ارباب ، گدا نميخواهۍ؟❤️🩹✋🏼•
#السلامعلیڪیااباعبدالله🕊
ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ
نهج البلاغه
حکمت 266 - اهمیت حفظ احادیث
وَ سَأَلَهُ رَجُلٌ أَنْ يُعَرِّفَهُ اَلْإِيمَانَ فَقَالَ عليهالسلام إِذَا كَانَ اَلْغَدُ فَأْتِنِي حَتَّى أُخْبِرَكَ عَلَى أَسْمَاعِ اَلنَّاسِ فَإِنْ نَسِيتَ مَقَالَتِي حَفِظَهَا عَلَيْكَ غَيْرُكَ فَإِنَّ اَلْكَلاَمَ كَالشَّارِدَةِ يَنْقُفُهَا هَذَا وَ يُخْطِئُهَا هَذَا
و درود خدا بر او، فرمود: (شخصى از امام پرسيد كه ايمان را تعريف كن) فردا نزد من بيا تا در جمع مردم پاسخ گويم، كه اگر تو گفتارم را فراموش كنى ديگرى آن را در خاطرش سپارد، زيرا گفتار چونان شكار رمنده است، يكى آن را به دست آورد، و ديگرى آن را از دست مىدهد
|<>| @Banoyi_dameshgh |<>|
هدایت شده از ~حیدࢪیون🍃
رفاقت با امام زمان...
خیلی سخت نیست!
توی اتاقتون یه پشتی بزارین..
آقا رو دعوت کنین..
یه خلوت نیمه شب کافیه..
آقا خیلی وقته چشم انتظارمونه!
🚛⃟🌵¦⇢ #نیمهشب
🚛⃟🌵¦⇢ #مدیر
ــ ــ ــ ـــــــ۞ـــــــ ــ ــ ــ
⇢ @Banoyi_dameshgh
هدایت شده از ~حیدࢪیون🍃
#جهٺبیدارشدنازخواببراۍنماز^^
قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً ۰۱۱
#سورهۍڪهف🌿
شبتونحسینۍ✨
دعاۍفرجآقاجانمونفراموشنشھ🌼🧡