eitaa logo
~حیدࢪیون🍃
2.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
126 فایل
۞﷽۞ یک روز میاید که به گرد کعبه کوریّ عدو ” علی علی ” میگوییم💚 sharaet📚⇨ @sharaet1400 شرایط nashenasi🕶⇨ @HEYDARIYON3134 ناشناسی refigh🤞⇨ @dokhtaranzeinabi00 @tamar_seyedALI رفیق 🌴¹⁴⁰⁰/ ⁵ /²⁸ پایان↻شهادت ان‌‌شاءالله
مشاهده در ایتا
دانلود
﴾﷽﴿ ❣دستنوشته‌ایی از شهید مدافع حرم نوید صفری❣ زیارت عالی و پر فیض زیارت عاشورا را بخوانید از طرف من و به ارباب ابراز ارادت کنید ، اه که تمام حسرتم این است که چقدر دیر فهمیدم زیارت عاشورا چیست و حیف که فقط روزی یکمرتبه هم روزی ام نشد😔 و بدانید هر که چعل روز عاشورا بخواند و ثواب ان را هدیه بفرستد ، حتما تمام تلاش خود را برای اذن خدا خواهم کرد تا حاجت اورا بگیرم و اگر نه در آخرت برای او جبران کنم ، حتی یک عاشورا قیامت می کند با روضه ارباب از زبان مادرش و خواهرش * ان شالله شرمنده شما نباشم • ⁹⁴/⁹/²²= ساعت~۲۱:۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
~حیدࢪیون🍃
#رایحہ_ے_محراب #قسمت_نهم #عطر_مریم #بخش_اول . نفسم را با حرص بیرون دادم. ریحانہ گنگ نگاهم ڪرد:چیزے ش
. سارافون مخملے یشمے رنگے از ڪمد بیرون ڪشید،با دقت بہ سارافون نگاہ ڪرد. جلوے لباس بستہ بود و قدش تا نزدیڪ مچ پاهایم مے رسید. پایین دامنش دور تا دور گیپور شیرے رنگے دوختہ شدہ بود. با رضایت سارافون را روے صندلے گذاشت و دوبارہ مشغول گشتن در ڪمد شد! _داشتم میگفتم،خیلے هم دین دار و نجیبہ. روسرے و چادرش ڪیپہ ڪیپہ! در خورِ محرابہ! ماہ گل میگفت پرستارے میخونہ،دوتا برادر بزرگتر از خودش دارہ. دختر یڪے یہ دونہ ے حاج فتاح و الهام خانمہ! ماہ گل از ادب و متانتش خیلے تعریف میڪرد. انقد تعریف ڪرد ڪہ تہ دلم آرزو ڪردم ڪاش پسر داشتم و عروس خودم میشد. البتہ محراب برام حڪم پسرمو دارہ. انگار عروس خودم میخواد بشہ! لبخند ڪم رنگے زدم:خوش بہ حال الناز ڪہ دوتا مادرشوهر دارہ! دوتاشونم خیلے خاطرخواهشن! شومیز سفید رنگے هم از ڪمد در آورد و جلوے صورتم گرفت. سادہ بود،فقط در سر آستین هایش گیپور مشابہ بہ گیپور دور دامن سارافون ڪار شدہ بود. ابرو بالا انداختم:مامان! این سارافون گرم نیس؟! سریع شومیز را ڪنار پایم روے تخت گذاشت و سارافون را از روے صندلے برداشت. _دس بزن ببین چقد نازڪ و نرمہ! اینو حاج بابات از چین آوردہ بود. رو دستش مخمل نیس! نفس عمیقے ڪشیدم:نمیشہ من نیام؟ با این وضعیت واقعا حوصلہ ندارم! شانہ بالا انداخت:من ڪہ میگم بیا. بچہ م ریحانہ خیلے ذوق دارہ. تو نیاے ریحانہ ام نمیاد ڪہ تنها نمونے. پوفے ڪردم و گفتم:چشم! •♡• مامان فهیم از ساعت سہ چهار بعد از ظهر بہ ڪمڪ خالہ ماہ گل رفت. حاج بابا هم ڪمے زودتر بہ خانہ آمد و بعد از تعویض لباس هایش راهے خانہ ے عموباقر شد. ریحانہ هم در تاب و تب بود تا برود و سر بہ سر محراب بگذارد،انگار مراسم عقدے چیزے بود ڪہ انقدر در هول و ولا بودند. شومیز و سارافون را بہ تن و روسرے سادہ اے ڪہ ڪمے تیرہ تر از رنگ سارافونم بود سر ڪردم‌. رنگ و رویم ڪمے پریدہ بود،از آن شب استرس بہ جانم چسبیدہ بود و رهایم نمے ڪرد! با ڪمڪ ریحانہ و عصا یڪے دو ساعت قبل از اذان،از خانہ خارج شدیم. در را ڪہ زدیم عمو باقر در را باز ڪرد تا چشمش بہ من افتاد سرے تڪان داد:چہ ڪردے با خودت دختر؟! الان خلیل گفت چے شده‌. لبخند پر رنگے زدم:سلام عمو! نماز و روزہ تون قبول باشہ. لبخندم را پر رنگ تر ڪردم:اتفاقہ پیش میاد! خندہ اش گرفت:سلام بہ روے ماهت عمو! از توام قبول باشہ. از جلوے در ڪنار رفت تا من و ریحانہ وارد بشویم. وارد حیاط ڪہ شدیم،دیدم حاج بابا در ایوان نشستہ و با دقت برگہ اے را مطالعہ میڪند. سر ڪہ بلند ڪرد متعجب بہ من و ریحانہ خیرہ شد. _چرا بے خبر اومدین؟! خبرم مے ڪردین بیام ڪمڪ. ریحانہ گفت:ماشالا رایحہ انقد انرژے و قوت دارہ ڪہ با این وضعم خودش خودشو میگردونہ! هر دو عصایم را زیر بغلم گذاشتم،خواستم از پلہ ے اول بالا بروم ڪہ حاج بابا سریع بلند شد و ڪنارم آمد. دستش را دور شانہ ام گذاشت و گفت:آروم برو بابا! دو پلہ ڪہ بالا رفتم گفتم:فڪ ڪنم بدون این عصاها راحت تر راہ برم! نمیذارین ڪہ! با ڪمڪ حاج بابا پلہ ها را رد ڪردم و وارد راهرو شدم،صداے خندہ ے مامان فهیم و خالہ ماہ گل از آشپزخانہ مے آمد. همراہ ریحانہ بہ سمت آشپزخانہ حرڪت ڪردیم،مامان و خالہ ماہ گل ڪنار ڪابینت ایستادہ بودند و داخل خرما گردو میگذاشتند. محراب هم گوشہ ے دیگرے ایستادہ بود و داخل ظرفے زولبیا و بامیہ مے چید. لبخند را دوبارہ مهمان لب هایم ڪردم. _سلام! خداقوت! همہ ے نگاہ ها بہ سمت من برگشت. نگاهِ خالہ ماہ گل و محراب رنگ بهت گرفت. متعجب از نوع نگاہ هایشان پرسیدم:چیزے شدہ؟! خالہ ماہ گل نگران بہ سمتم آمد:پات چے شدہ رایحہ؟ گیج بہ مادرم نگاہ ڪردم و پرسیدم:مگہ شما نمے دونین؟! خالہ ماہ گل هم نگاهے بہ مادرم انداخت:چیو؟! ریحانہ خندید و بہ شوخے گفت:این ڪہ رایحہ جدیدا بہ جاے در از رو دیوار تردد میڪنہ! آرام خندیدم،مامان سریع گفت:این یڪے دوروزہ انقد استرس اون روز نحسو ڪشیدم و بس نشستم خونہ یادم رف بهت بگم ماہ گل. امروزم ڪہ از خوشحالے فراموشم شد! خالہ ماہ گل مهربان گونہ هایم را بوسید و پرسید:خوبے فدات شم؟! ریحانہ چے میگہ؟! خندیدم:حقیقتو! اخمے تصنعے میان ابروهایش جاے داد:یعنے از رو دیوار افتادے؟! لبم را گزیدم:بعلہ! پشت بند من مامان گفت: اون روز ڪہ ماموراے ساواڪ اومدن خونہ رو گشتن و همراهم اومدے،رایحہ خونہ نبود. خالہ ماہ گل سریع گفت:آرہ ها! من ڪہ انقدر هول شدہ بودم دقت نڪردم رایحہ نیس! مامان نگاہ معنادارے بہ من انداخت و ادامہ داد:وقتے خونہ ے شما بودم و ریحانہ اومد دنبالم گفت رایحہ رفتہ خونہ ے عمہ مهلا و سپردہ حواسمون باشہ حرفے از ازش نزنیم. ✍🏻نویسنده:لیلے سلطانے 🖤⃝⃡🖇️• ❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎ @Banoyi_dameshgh ❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎
🌸دعای منتظران درعصرغیبت🌸 اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى .🕊 🌹دعای سلامتی امام زمان🌹 بسم الله الرحمن الرحیم اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً🕊 ❣دعای فرج❣ بسم الله الرحمن الرحیم اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء ُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ🕊✨
~حیدࢪیون🍃
●➼‌┅═❧═┅┅───┄ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت قسمت دهم👇 🌷تازه فهمیدم که «فمن یعمل مثقال
●➼‌┅═❧═┅┅───┄ ﷽ 💢 قسمت یازدهم👇 🌷خوب به یاد داشتم که به چه چیزی اشاره دارد. من خیلی اهل شوخی و خنده و سرکار گذاشتن رفقا بودم. با خودم گفتم: اگه اینطور باشه که خیلی اوضاع من خرابه! رفتم صفحه بعد، روز بعد هم کلی اعمال خوب داشتم. اما کارهای خوب من پاک نشد. 🍁با اینکه آن روز هم شوخی کرده بودم، اما در این شوخی ها، با رفقا گفتیم و خندیدیم اما به کسی اهانت نکردیم. غیبت نکرده بودم هیچ گناهی همراه با شوخی های من نبود. برای همین، شوخی ها و خنده های من، به عنوان کار خوب ثبت شده بود. 🌷با خودم گفتم: خداراشکر. خوشحال شدم و رفتم صفحه بعد، با تعجب دیدم که ثواب حج در نامه عمل من ثبت شده! به آقایی که پشت میز نشسته بود با لبخندی از سر تعجب گفتم: حج؟ من این اواخر مکه رفتم، در سنین نوجوانی کی مکه رفتم که خبر ندارم!؟ 🍁گفت: ثواب حج ثبت شده، برخی اعمال باعث می شود که ثواب چندین حج در نامه عمل شما ثبت شود. مثل اینکه از سر مهربانی به پدر و مادر نگاه کنی، یا مثلاً زیارت با معرفت امام رضا علیه السلام و... 🌷اما دوباره مشاهده کردم که یکی یکی از اعمال خوب من در حال پاک شدن است! دیگر نیاز به سوال نبود. خودم مشاهده کردم که آخر شب با رفقا جمع شده بودیم و مشغول اذیت کردن یکی از دوستان بودیم. یاد آیه ۶۵ سوره زمر افتادم که می فرمود: «برخی اعمال باعث حبط( نابودی) اعمال (خوب انسان) میشود.» 🍁به دو نفری که در کنارم بودند گفتم: شما یک کاری بکنید!؟ همینطور اعمال خوب من نابود می شود و ... سری به نشانه ناامیدی و این که نمی‌توانند کاری انجام دهند برایم تکان دادند. همینطور ورق می‌زدم و اعمال خوبی را می‌دیدم که خیلی برایش زحمت کشیده بودم، اما یکی یکی محو می‌شد. 🌷فشار روحی شدیدی داشتم. کم مانده بود دق کنم. نابودی همه ثروت معنوی ام را به چشم می دیدم. اما نمی دانستم چه کنم! هر چه شوخی کرده بودم اینجا جدی جدی ثبت شده بود. اعمال خوب من، از پرونده ام خارج می شد و به پرونده دیگران منتقل می شد. التماس دعای فرج 🍃🌹 👈 .... 🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤 🕊 @Banoyi_dameshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ~حیدࢪیون🍃
✍حاج قاسم سلیمانی: خدا را قسم میدهم به محمد و آل محمد؛ کشور ما را و رهبر ما را و ملت ما را و سرزمین ما را در کنف عنایت خود حفظ بفرماید. 🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ~حیدࢪیون🍃
رفاقت با امام زمان... خیلی سخت نیست! توی اتاقتون یه پشتی بزارین.. آقا رو دعوت کنین.. یه خلوت نیمه شب کافیه.. آقا خیلی وقته چشم انتظارمونه! 🚛⃟🌵¦⇢ 🚛⃟🌵¦⇢ ــ ــ ــ ـــــــ۞ـــــــ ــ ــ ــ ⇢ @Banoyi_dameshgh
هدایت شده از ~حیدࢪیون🍃
^^ قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً ۰۱۱۝ 🌿 شبتون‌حسینۍ✨ دعاۍفرج‌آقا‌جانمون‌فراموش‌نشھ🌼🧡
بِه‌تَ‍‌وَڪُ‍‌ل‌اسـم‌ِاَعظَمت.... ‌ « ‍‌س‍‌‌م‌الله‌ال‍‌رح‍‌م‍‌ن‌رح‍ــــــی‍‍‌م‍‍‌‌‍‍‌シ🖤! »
ال‍‌س‍‌لام‌ع‍‌ل‍‌ی‍‌ك‌یااباصال‍‌‌‍‌‌ـ‍ـ‍ح‌م‍‌ھ‍‌دۍ ...