رخت ها رو جمع کردم توی حیاط تا وقتی برگشتم بشویم.
وقتی برگشتم ، دیدم #علی از جبهه برگشته و گوشه حیات نشسته و رخت ها هم روی طناب پهن شده!
رفتم پیشش گفتم:
الهی بمیرم! مادر ،تو با یه دست چطوری این همه لباس رو شستی؟!😳
گفت: (مادر جون اگه دو تا دست هم نداشتم،باز وجدانم قبول نمی کرد من خونه باشم و شما زحمت بکشی)🌸
راوی : مادر شهید
#شهیدعلیماهانی
#احترامبهپدرومادر
(✿ฺ @Banoyi_dameshgh ✿ฺ)
#خودسازیباشهدا🌹
رَختهارو جمعکردمتویحیاط،
تاوقتےبرگشتمبشویم..
.
وقتےبرگشتم،دیدمعلےاز
جبهہبرگشتہوگوشـہحیاتنشستہ
ورختهاهمرویطنابپهنشده..!🌞
.
رفتمپیششگفتم:
«الهےبمیرم! مادر،توبایہدست
چطورۍاینهمہلباسروشستے😳؟!»
.
گفت:«مادرجون،
اگہدوتادستهمنداشتم🙆🏻♂،
بازوجدانمقبولنمےکردمن
خونہباشموتۅزَحمتبکشے..:)♥️»
#شهیدعلیماهانی🌱