eitaa logo
~حیدࢪیون🍃
2.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
126 فایل
۞﷽۞ یک روز میاید که به گرد کعبه کوریّ عدو ” علی علی ” میگوییم💚 sharaet📚⇨ @sharaet1400 شرایط nashenasi🕶⇨ @HEYDARIYON3134 ناشناسی refigh🤞⇨ @dokhtaranzeinabi00 @tamar_seyedALI رفیق 🌴¹⁴⁰⁰/ ⁵ /²⁸ پایان↻شهادت ان‌‌شاءالله
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش محمد حسین هست🥰✋ *محل دفن*🕊️ *شهید محمد حسین مرادی*🌹 تاریخ تولد: ۲۶ / ۶ / ۱۳۶۰ تاریخ شهادت: ۲۸ / ۸ / ۱۳۹۲ محل تولد: تهران محل شهادت: سوریه *🌹مادرش← سیدرضا حسینی که دایی محمد حسین بود، سال 66 به شهادت رسید🕊️ایشان را در امامزاده علی اکبر چیذر دفن کردیم🍃سال های بعد که پسرخاله‌ی محمد حسین فوت کرد، تابوت او را به امامزاده برده🍂و اتفاقا کنار قبر دایی اش گذاشته بودند تا مزارش برای دفن آماده شود🍂محمد حسین آن روز دست روی تابوت پسرخاله اش گذاشته و گفته بود: آقا محسن، از جای من پاشو اینجا جای من است!‼️همه این کلام را شنیدند اما کسی نفهمید که منظور پسرم از این حرف چیست⁉️چند سال بعد که محمد حسین شهید شد🕊️او را درست در کنار مزار دایی اش‼️یعنی همان جا که آن روز اشاره کرده بود، دفن کردند✨ برای همه عجیب بود که پسرم از همان زمان می دانست که شهید میشود‼️و حتی دفنش را مشخص کرده بود!‼️همرزم ← شب بود تازه از عملیات برگشته بودیم🍂محمد حسین اصرار می کرد که باید برویم حرم✨برق رفته بود اجازه ورود به حرم را نمی دادند🍂 محمدحسین اصرار کرد تا قبول کردند که فقط داخل حیاط برویم🍃هنوز حرم سیاه پوش نشده بود🥀محمد اصرار و التماس کرد تا پرچم سیاه نصب کند🏴 خودش پرچم را تعویض کرد🏴 و فردایش با اصابت تیر به پهلو و بازو🥀شهید شد*🕊️🕋 *شهید محمد حسین مرادی* *شادی روحش صلوات*💙🌹 🖤⃡⃝🖇• 🕊 ❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎ @Banoyi_dameshgh ❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎
سلام دوستان مهمون امروزمون داداش محمود هست🥰✋ *آخرین نماز...*📿 *شهید محمود کاوه*🌹 تاریخ تولد: ۱۳۴۰ تاریخ شهادت: ۱۱ / ۶ / ۱۳۶۵ محل تولد: مشهد محل شهادت: حاج عمران کردستان 🌹فرمانده تیپ ویژه شهدا اسم محمود کاوه با کردستان گره خورده است؛ با اینکه او اهل مشهد بوده اما هرجا صحبت از این فرمانده میشود همه رشادت های او را در کردستان به خاطر می آورند🌷 در عملیات اولیه *او در اثر اصابت ۱۳ ترکش نارنجک به شدت مجروح شد 🖤* و به مدت یک ماه بستری شد. هنوز خوب نشده بود که با سر و بدن باندپیچی شده به منطقه بازگشت و مجددا دستور انجام عملیاتی را برای بازپسگیری ارتفاعات ۲۵۱۹، از فرماندهان جنگ دریافت کرد🌷بخاطر مجروحاتش، چهل تیکه لقبی بود که همرزمان به او داده بودند🥀 همرزمش میگوید← فرمانده گفت: میخواهم دورکعت نماز بخوانم📿 بعد از نماز وقتی علت نماز خوندش را پرسیدم⁉️ گفت: این دورکعت نماز را به دو علت خواندم ؛ *یکی برای پیروزی برادرانی که به جلو رفته اند*✅ ، *ودیگر اینکه اگرخدامرالایق بداند همچون مولایم امام حسین (ع) که آخرین نمازش را در میدان نبرد در روز عاشورا بجای آورد ،این آخرین نمازم باشد*✅ همانطور هم شد🕊️او در ارتفاعات ۲۵۱۹ (یعنی دو هزار و پانصدو نوزده متر ارتفاع) در عملیات کربلای۲ *با آخرین نمازی که خواند بر اثر ترکش خمپاره*🖤 شربت شهادت را نوشید🕊️🕋 *سردار شهید محمود کاوه* *شادی روحش صلوات*💙🌹 🖤⃡⃝🖇• 🕊 ❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎ @Banoyi_dameshgh ❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎
روایتی عجیب از شهید "سید حسن ولی" یکی از شهدای والامقام شهر آمل ، خواهر این شهید بزرگوار میگوید : سید حسن از دو کبوتر نگهداری می کرد که علاقه بسیاری به آنها داشت ، وقتی او دو دستش را باز میکرد کبوتران یک به یک روی دستانش می نشستند ، هر  وقت شهید قرار بود به جبهه اعزام گردد این کبوتران تا بالای اتوبوسی که سید حسن قرار بود با آن روانه جبهه شود به پرواز در می آمدند و مجدداً به خانه بر می گشتند ! بعد از خبر شهادت سید حسن ، مادرش اصرار کرده بود دو کبوترش را با خود برای تحویل پیکر شهید ببرند ، بنابراین خانواده شهید وقتی داشتند برای تحویل پیکر شهید روانه بنیاد شهید می شدند دو کبوتر این شهید را هم با خود بردند ، وقتی آنها به بنیاد شهید رسیدند موقع تحویل پیکر ، مادرش با اشک دو کبوتر را بر روی سینه او قرار داد ، کبوتر سفید به محض دیدن پیکر بی جان شهید در دم جان داد و با شهید همراه گشت …😥😥😭 روحش شاد و راهش پررهرو باد. 🖤⃡⃝🖇• 🕊 ❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎ @Banoyi_dameshgh ❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎
‍ ‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش رضا هست🥰✋ *مثل کاروان اسرای اهل بیت*🕊️ *شهید رضا دامرودی*🌹 تاریخ تولد: ۲۰ / ۵ / ۱۳۶۷ تاریخ شهادت: ۲۷ / ۷ / ۱۳۹۴ محل تولد: سبزوار محل شهادت: سوریه *🌹همسرش← میخواست به سوریه برود🕊️ کارم گریه کردن و تلاش برای منصرف کردنش بود🥀تحمل دوری‌اش را نداشتم🥀رضا هم می‌گفت فقط دو ماه می‌مانم🍃ما دنبال خانه می‌گشتیم تا جابه‌جا شویم، من می‌دیدم که او از یک طرف شوق رفتن دارد🕊️و از طرف دیگر نگران مسائل زندگی و دختر کوچکمان است🥀با این حال وقتی دیدم عزم رضا برای رفتن جدی است به او گفتم برو🕊️ و مطمئن باش که مثل کوه پشت تو هستم🍃 این را که گفتم رضا گفت خیالم راحت شد و حالا با آرامش می‌روم💫 همرزم← شرایط درگیری به نحوی بود که راهی برای عقب کشیدن رضا نبود🥀بجز اینکه پیکرش را روی زمین بکشیم و آرام آرام بیایم عقب🥀رضا زنده بود و پیکرش رو سنگ و خاک کشیده می­ شد🥀چاره ­ای نبود اگر اینکار را نمی­ کردیم می­‌افتاد دست تکفیری ­ها🥀رضا در عشق به حضرت رقیه(س) سوخت🍂و پیکرش در مسیر شام روی سنگ و خار کشیده شد. مثل کاروان اسرای اهل بیت..🍂رضا زنده ماند و زخم این سنگ و خار را تحمل کرد🥀و بعد آسمانی شد🕊️این مسیری که پیکر رضا کشیده شد روی زمین، همون مسیر ورود اهل بیت به شام هست🥀او با اصابت گلوله به سرش بود که آسمانی شد*🕊️🕋 *شهید رضا دامرودی* *شادی روحش صلوات*💙🌹 🖤⃡⃝🖇• 🕊 ❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎ @Banoyi_dameshgh ❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش حسین هست🥰✋ *در آرزوی تکه تکه شدن*🕊️ *شهید حسین ایرلو*🌹 تاریخ تولد: ۱۳۴۰ تاریخ شهادت: ۲۵ / ۱۲ / ۱۳۶۳ محل تولد: شهر ری محل شهادت: شرق دجله *🌹کلام شهید← از خداوند طلب میکنم که تکه تکه شوم🥀و هر تکه از بدنم را برای یک مادر شهید گمنام ببرند تا مادران خرسند شود.»🍃همرزم← حسین با موتور اومد بالا رو تپه🏍️ غذا رو آورد بالا 🍪همه دور نقشه‌ای بودند که من توضیح می دادم غذا رو از دست حسین گرفتم گذاشتم کنار دستم🍛 حسین دستش رو گذاشت روی زانو به حالت رکوع ایستاد بالای سر حاج محمود،💫 سؤال کرد: الان عراقی‌ها کجان؟ منم گفتم: اگر صبر کنی دستت میاد🍂 یک دقیقه نکشید یک دفعه سنگر تیره و تار شد💥 تاریک بود چیزی رو نمیدیدم، بوی باروت و سوختگی می‌اومد🥀تا حرکت کردم سرم خورد به تیر آهن و محکم برگشتم سر جای خودم🥀 تلاش کردم و از وسط شهدا اومدم بیرون🥀تازه تونستم نفسی بکشم چون سنگر پر از باروت و گاز و دود بود🍂از تپه سرازیر شدم و اومدم کنار جاده.🍃43 تا ترکش از بدن حسین عبور کرده بود،🥀از نوک پا تا سرش پر از ترکش🥀گلوله مستقیم تانک خورده بود به کمرش💥هفت نفر از ده نفر همرزمان شهید شدند🥀حسین به آرزوش رسید🕊️ از او فقط یه پا مونده بود🥀او همانند مولایش حسین (ع)🥀در راه اعتلای دین خدا تکه تکه شد*🕊️🕋 *سردار شهید حسین ایرلو* *شادی روحش صلوات*💙🌹 🖤⃡⃝🖇• 🕊 ❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎ @Banoyi_dameshgh ❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش حمیدرضا هست🥰✋ *شهیدی که پس از ۲۷ سال گمنامی خودش نشانی قبرش را داد*🕊️ *شهید حمید رضا ملا حسنی*🌹 تاریخ تولد: ۵ / ۵ / ۱۳۴۴ تاریخ شهادت: ۱۲ / ۸ / ۱۳۶۲ محل تولد: تهران محل شهادت: پنجوین عراق *🌹راوی← ۲۷ سال از شهادت و مفقودی حمیدرضا گذشته بود🥀 خواهرش دیگر طاقت دوری نداشت🥀رفت کنار مزار شهید پلارک همرزم برادرش🍃او را به حضرت زهرا (س) قسم داد که خبری از حمیدرضا به او بدهد💫 گفت به حمید بگو به خواب خواهرت بیا و خبری از خودت بده،🕊️خواهرش با گریه تعریف می‌کرد: فردای آن روز خواب دیدم جمعیت زیادی در بلوار سردار جنگل در منطقه پونک تهران در حرکت هستند💫صدای حمیدرضا را شنیدم گفت خواهر این‌ها همه برای تشییع من آمده‌اند‼️و به اذن خدا همه آنها را شفاعت خواهم کرد💫 بعد اشاره به عابری کرد که توجهی به شهدا نداشت🍂گفت حتی او را هم شفاعت خواهم کرد.»🍃در همان روزها سه شهید گمنام را در بوستان نهج‌البلاغه به خاک می‌سپارند🍃یکی از بستگان در رؤیایی صادقه خواب حمید را می‌بیند که می‌گوید: «من همان شهید قبر وسطی بوستان نهج‌البلاغه هستم.»🕊️ وقتی که خانواده سر مزار حاضر می‌شوند🍂می‌بینند که روی سنگ مزار نوشته: «شهید ۱۸ ساله، محل شهادت منطقه پنجوین عملیات والفجر ۴‼️با پیگیری های زیاد خانواده، هویت اثبات شد💫 که او حمید رضاست*🕊️🕋 *شهید حمید رضا ملا حسنی* *شادی روحش صلوات*💙🌹 🖤⃡⃝🖇• 🕊 ❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎ @Banoyi_dameshgh ❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش علی هست🥰✋ *شهیدی که به جای حاج قاسم ترور شد*🕊️ *شهید علی امرایی*🌹 تاریخ تولد: ۱۲ / ۱۰ / ۱۳۶۴ تاریخ شهادت: ۱ / ۴ / ۱۳۹۴ محل تولد: تهران محل شهادت: سوریه *🌹مادرش← بعد از شهادتش متوجه شدیم که علی هشت یتیم را سرپرستی میکرده💫 ساعت 11 صبح با زبان روزه آماده مأموریت شدند🍃 علی آقا مرتباً به دوستانش می‌گفت: «من امروز به شهادت می‌رسم🕊️ و شب بعدی درمیان شما نیستم.»‼️آن روز دشمن برای ترور حاج قاسم سلیمانی کمین کرده بود🥀قرار بود که حاج قاسم ابتدا از آن معبر عبور کند💫 ولی به فاصله یک ساعت علی و شهید غفاری و حمیدی که در خودرو پر از مهمات و سلاح‌های انفجاری سوار بودند⚡زودتر از معبر مورد نظر عبور می‌کنند🥀و مورد هدف موشک قرار می‌گیرند.💥 بعد از یک ساعت که خود سردار با همراهانش به محل شهادت بچه‌ها می‌رسد🥀خیلی متأثر می‌شود و گریه می‌کند🥀حاج قاسم دست علی آقا را از روی انگشترش شناسایی کرد🥀و با وجود اصرار اطرافیان، خودش پیکرهای اِرباً اربا شده را جمع کرد🥀علی وصیت کرده بود در سوریه دفن شود 💫به همین دلیل بخش زیادی از بدن علی همانند وصیتش همانجا در خاک سوریه باقی ماند🍂 و یک دستش و قسمتی از پاره های بدنش به کشور بازگشت🥀بعداً به خواب خانواده آمد و گفت: «قرار نبود این دست هم برگردد ولی برای نشانه یک دستم برگشت.»*🕊️🕋 *شهید علی امرایی* *شادی روحش صلوات*💙🌹 🖤⃡⃝🖇• 🕊 ❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎ @Banoyi_dameshgh ❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش یوسف هست🥰✋ *پیش‌بینی شهادت...*🕊️ *سردار شهید یوسف کلاهدوز*🌹 تاریخ تولد: ۱ / ۱۰/ ۱۳۲۵ تاریخ شهادت: ۷ / ۷ / ۱۳۶۰ محل تولد: خراسان رضوی/ قوچان محل شهادت: تهران / کهریزک *🌹راوی← روزی جلوی آیینه ایستاده بود و به دندان‌هایش می‌نگریست🦷مرا صدا زد و گفت: “بیا دندان‌های مرا ببین!” گفتم: «”حالا چه وقت مزاح است🍃گفت: “شکل آنها را خوب به خاطر بسپار.”🦷از حرفش تعجب کردم و گفتم: “چرا؟” گفت: “جنگ است دیگر، اگر یک وقت اتفاقی افتاد، شاید مجبور شوید از روی دندان‌هایم مرا شناسایی کنید💫 باز هم با تعجب نگاهش کردم. آن روز گذشت. وقتی پیکر متلاشی شده و سوخته آنان را🔥 از لای آهن پاره‌های هواپیما بیرون کشیدند🥀 دندان‌ها تنها عضو آشنای آن قامت رشید بود.»🥀کمک خلبان ← ۷ مهر ماه ۱۳۶۰ بود که سیستم برق هواپیما از کار افتاد✈️ و تاریکی همه جا را فرا گرفت🍂 تنها چراغ های حرم عبدالعظیم دیده میشدند💡هواپیما به طور افقی به سمت زمین در حرکت بود✈️ به زمین که رسید به یک سمت خم شده بود🥀من با باز کردن ضامن پنجره اضطراری از پنجره بالا و از ارتفاع ۳ متری پرت شدم و با پای زخمی از هواپیما خارج شدم💫 لحظاتی بعد هواپیما با ۸۰۰۰ پوند سوخت منفجر شد💥و شهید کلاهدوز به همراه شهید محمد جهان آرا و دیگر فرماندهان🥀به شهادت رسید*🕊️🕋 *سردار شهید یوسف کلاهدوز* *شادی روحش صلوات*💙🌹 🖤⃡⃝🖇• 🕊 ❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎ @Banoyi_dameshgh ❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش علیرضا هست🥰✋ *پایان فراق ۳۲ ساله*🕊️ *شهید علیرضا کنی*🌹 تاریخ تولد: ۱۳۴۴ تاریخ شهادت: ۱۳۶۲ محل تولد: تهران محل شهادت: حاج عمران *🌹مادرش← توسط لشکر 27 محمد رسول الله(ص) تهران به‌صورت داوطلبانه به جبهه اعزام شد🕊️علیرضا سنش کم بود اما کارهایی می‌کرد که بزرگسالان هم انجام نمی‌دادند.🍃 آن موقع من هنوز خیلی از نماز شب سر در نمی‌آوردم🍂اما علیرضا نماز شب می‌خواند📿 یک‌وقت‌هایی به خانه که برمی‌گشت می‌دیدم لباس تنش نیست‼️می‌گفتم "لباست کجاست؟" می‌گفت "فلانی لباس نداشت پیراهن خودم را به او دادم"‼️ یک‌موقع‌هایی داشتیم شام می‌خوردیم، می‌گفت "شما دارید غذا می‌خورید🍲 در حالی که فلانی در فلان جا غذایی برای خوردن ندارد🥀سهم مرا بدهید به او برسانم"🍃 در ۱۶ سالگی چندین ماه محافظ آقای آیت الله مهدوی کنی بود و خیلی او را دوست داشت💫 یکبار پایش مجروح شد و تیر خورده بود🥀و او را به بیمارستان برده بودند و سپس به خانه آمد💫 اما باز هم با همان پای مجروح در حالی که خونریزی داشت به جبهه رفت🕊️و عاقبت در سن 18سالگی در منطقه حاج‌عمران و در عملیات والفجر2 سمت راست سینه اش تیر میخورد🥀شهید🕊️ و مفقودالاثر می‌شود🥀 بعد از ۳۲ سال پیکرش از طریق پلاک، یک قمقمه و وسایل شخصی احراز هویت شد💫 و به وطن بازگشت*🕊️🕋 *شهید علیرضا کنی* *شادی روحش صلوات*💙🌹 🖤⃡⃝🖇• 🕊 ❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎ @Banoyi_dameshgh ❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎
*تازه دامادی از یگان صابرین*🕊️ *شهید محمد محرابی پناه*🌹 تاریخ تولد: ۲۰ / ۶ / ۱۳۶۴ تاریخ شهادت: ۱۳ / ۶ / ۱۳۹۰ محل تولد: آران و بیدگل اصفهان محل شهادت: ارتفاعات جاسوسان *🌹همسرش← در جلسه خواستگاری محمد در مورد حجاب پرسیدند🍃من دانشگاه یزد میرفتم و راهم دور بود مانتویی بودم اما حجابم خوب بود🍃به محمد حقیقت را گفتم، خیلی خوشش آمد و گفت با مانتویی بودنم مخالفتی ندارد🍂عقدمان خیلی ساده برگزار شد🎊 بعد از عقد راهی شمال شدیم و آنجا بود که باخانواده آقا کمیل صفری تبار آشناشدیم💫 محمد نماز شب که میخواند اصلا انگار در این دنیا نبود📿 همیشه دائم الوضو بود و به من هم این موضوع را تأکید میکرد💫روز آخر بهم میگفت دلم میخواد وقتی این سری میری دانشگاه با چادر بروی🍃 ماموریت آخرش آن شب موقع خداحافظی گریه میکرد🥀پیشانی من را بوسید و طلب حلالیت کرد🥀محمد و کمیل صفری تبار با هم شهید شدند🕊️پیکرش را دیدم صورت محمد خیلی سیاه شده بود🥀چند روز آفتاب خورده بود پیکرش دود سیاه کرده بود🥀آن روز اصلا حالم خوب نبود🥀زمان زیادی با محمد زندگی نکردم🥀ولی در این زمان کم شاهد علاقه شدید ایشان به حضرت زهرا (س) بودم💚ایشان از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله (یا ترکش) قرار گرفتند🥀💥و این همان چیزی بود که محمد آرزویش را داشت*🕊️🕋 *شهید محمد محرابی پناه* *شادی روحش صلوات*💙🌹 🖤⃡⃝🖇• 🕊 ❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎ @Banoyi_dameshgh ❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎