~حیدࢪیون🍃
🍃 📖🍃 .رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق قسمٺ #نود فقط نگاهم میکرد مردمک چشمانش به لرزه افتاده... و نم
🍃
📖🍃
.رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
قسمٺ #نود_یک
شربت شیرین ماندن در🔥 #سوریه به کام
دلم تلخ شد...
تا رسیدن به بیمارستان با موبایلش مدام پیام رد و بدل میکرد و هر چه پاپیچش میشدم...
فقط با شیطنت🔥 از پاسخ سوالم طفره میرفت تا پشت در اتاق مصطفی که هالهای از اخم خندهاش را برد...
دلنگران نگاهم کرد و به التماس افتاد :
«همینجا پشت در اتاق بمون!» و خودش داخل رفت.
نمیدانستم چه خبری شنیده که با چند دقیقه آشنایی، مصطفی🔥 مَحرم است و خواهرش نامحرم و دیگر میترسد تنهایم بگذارد. همین که میتوانستم در 🔥#سوریه بمانم...
قلبم قرار گرفته و آشوب جانم حس مصطفی بود که نمیدانستم برادرم در گوشش چه میخواند...🔥
در خلوت راهروی بیمارستان خاطره خبر دیروز، خانه خیالم را به هم زد و دوباره در 🔥#عزای پدر و مادرم به گریه افتادم...
که ابوالفضل در را باز کرد، چشمان خیسم زبانش را بست و با دست اشاره کرد داخل شوم...
ادامه دارد....
نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
#کپی_فقط_باذکرنام_نویسنده
꧁•♡حیدࢪیون♡•꧂