eitaa logo
~حیدࢪیون🍃
2.4هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
126 فایل
۞﷽۞ یک روز میاید که به گرد کعبه کوریّ عدو ” علی علی ” میگوییم💚 sharaet📚⇨ @sharaet1400 شرایط nashenasi🕶⇨ @HEYDARIYON3134 ناشناسی refigh🤞⇨ @dokhtaranzeinabi00 @tamar_seyedALI رفیق 🌴¹⁴⁰⁰/ ⁵ /²⁸ پایان↻شهادت ان‌‌شاءالله
مشاهده در ایتا
دانلود
~حیدࢪیون🍃
#Part_126 صدای مردونه‌ میگه: - سلام. با مکث میگم: - علیک، شما؟ - پژمانم، ببخشید شماره‌ی شمارو از م
با کیانا از محوطه‌ی دانشگاه خارج می‌شیم، به سمت صندلی ای می‌ریم و روی اون صندلی می‌شینیم. - کیانا غروب میای باهم بریم جایی؟ موهاش رو میده زیر روسری و میگه: - کجا؟ - دیشب آقای امامی زنگ زد و گفت می‌خواد باهم صحبت کنیم! که کیانا دستش رو توی دست هام می‌ذاره و میگه: - پنهون کار شدی جدیدا! - چیزی رو پنهون نکردم که. دیشب آخر شب زنگ زد که مطمئنم تو اون موقع هفت پادشاه که هیچ هفتاد پادشاه رو توی خواب می‌دیدی! - باشه حالا برای من داستان نباف، حالا بریم کجا؟ - توی یک پارکی قرار گذاشتیم ساعت پنج غروب! - آها، کسری خونه است ماشینش رو بر می‌دارم و بریم گشت و گذار. - باش. *** نزدیک های ساعت پنج بود که کیانا اومد دنبالم و اومدیم محل قرار... - ایش، اسرا این آقاتون هم نیومد! من برم دوتا بستنی بگیرم تا بخوریم سر و کلش پیدا میشه. - برو فقط یکم اون مغز کثیفت رو شست و شو بده. خنده ای می‌کنه و ازم دور میشه، گوشی ام رو از کیفم بر می‌دارم و مشغول گشتن در فضای مجازی میشم، که بعد چند دقیقه کیانا میاد ولی خبری از پژمان نیست!
~حیدࢪیون🍃
#‌Part_127 با کیانا از محوطه‌ی دانشگاه خارج می‌شیم، به سمت صندلی ای می‌ریم و روی اون صندلی می‌شینیم
همون لحظه زنگ گوشیم بلند میشه و همون شماره‌ی دیشب که به نام آقای امامی سیو کرده بودم روی گوشی نقش می‌بنده جواب میدم: - الو؟ - سلام اسرا خانوم کجا هستید؟ - من دقیقا همون جایی هستم که قرار گذاشتیم هم رو ببنیم. که پژمان با صدای گرفته ای میگه: - ببخشید اونجا معطلتون می‌کنم، داشتم می‌اومدم ماشین پنجر شده نمی‌تونم بیام، شرمنده. بهتر، که با لحن ملایم و ملیحی جواب میدم: - باشه، خدانگهدار. که پژمان با لحن مردونش که ناراحتی در اون موج می‌زنه میگه: - ببخشید معطل شدید،یاعلی! و گوشی رو قطع می‌کنم و داخل کیفم می‌ذارم، کیانا یکم از بستنیش می‌خوره و همراه با چشمک میگه: - چی گفت آقاتون؟ که جیغی می‌زنم و میگم: - کیانا یک بار دیگه بگی آقاتون دیگه نه من نه تو! و مشغول خوردن بستنی ام میشم. کیانا ضربه‌ی کوچیکی به دستم وارد می‌کنه و میگه: - بی جنبه، شوخی کردم! که با پرخاش میگم: - شوخیشم خوشم نمیاد. کیانا سرش رو به چپ و راست تکون میده و یک بیت شعر عاشقانه میگه: - عشق اول می کند دیوانه ات تا ز ما و من کند بیگانه ات عشق چون در سینه ات مأوا کند عقل را سرگشته و رسوا کند می‌شوی فارغ ز هر بود و نبود نیستی در بند اظهار وجود... که همون لحظه ایدی ای به ذهنم می‌رسه خودم رو بهش نزدیک می‌کنم و میگم: - من عاشقم یا شما عاشقی؟ با مکث میگه: - تو!
در شبانہ روز ده دقیقه با خدا خلوت ڪن از خطاهاے خود استغفار ڪن؛ فضاے دلت روشن مےشود اگر این ڪار را ادامہ دهے بعد چند وقت این ده دقیقہ ڪل روزت را خواهد گرفت...🌱 🌱| @tamar_seyedALi
~حیدࢪیون🍃
به احترام مادر زهرا و آمدن ایام پروفایل کانال تغییر کرد یادت نره مارو 🌹
چه انتظار عجيبي! تو بين منتظران هم، عزيز من چه غريبي! عجيب تر که چه آسان نبودنت شده عادت چه بيخيال نشستيم نه کوششي نه وفايي فقط نشسته و گفتيم: خدا کند که بيايي.. شبتون مهدوی🍁🧡
-ماهمیشہ‌فکرمیکنیم‌شھدایہ کارخاصی‌کردن‌کہ‌شھیدشدن! نہ‌رفیق . . ! اوناخیلی‌کارهارونکردن‌ کہ‌شهیدشدن:))🖐🏽🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هنوز‌مانده‌بفهمی‌که ‌انتقامش‌چیست سر‌تو‌قیمت‌یک‌کفش ;)
•🖤• . :) 🖤 بہ‌امیــدفــرج‌نــور‌چشممـــون😍 ✨الّلهُم‌صَلِّ‌علی‌محمَّدوَ آلِ‌محمَّدوعجِّل فرجهُم♥️ 🌱 التماس دعا 👋🖤 🖤➣ @Banoyi_dameshgh 〇🏴حیدࢪیون🌑⇧