╲\╭┓
╭ 🍃🌺﷽🌺🍃
┗╯\╲
🔴 جلسه 22
🔵 بخش چهارم
پايگاه تفويض و تسليم بالاتر از جايگاه متوكلان
حالا از اين مرتبه انسان اگر يك كمي لذتش را چشيد و بالاتر رفت به مقام تفويض ميرسد، به مقام تسليم ميرسد. ميگويد من كه هستم كه حالا كاري داشته باشم كه شما را وكيل بگيرم هر چه كردي كردي . اينطور نيست كه بگويد من هستم، خواستهاي دارم و چون خودم نميتوانم آن خواسته را انجام بدهم به شما توكل ميكنم، شما را وكيل ميگيرم كه خواستهٴ مرا انجام بدهيد. لذا مقام #متوكّل نسبت به كسي كه اهل #تفويض و #تسليم است خيلي پايينتر است. گرچه محبوب خداست اما آن محبتي كه نصيب اهل تفويض و تسليم ميشود نصيب اهل #توكل نميشود. هر كسي كه به مقام تسليم و تفويض رسيده است، يقيناً مقام توكل را داراست. ولي كساني كه به مقام توكل رسيدهاند هنوز به مقام تسليم نرسيدهاند. يكوقت انسان پيشنهاد ميدهد به خدا، ميگويد من خواستهاي دارم در اين خواسته به تو تكيه ميكنم تو برايم انجام بده. اين ميشود آدم متوكل. يك وقت ميگويد من #خواستهاي_ندارم هر چه #كردي، كردي. هر چه خواستي، #خواست، #خواست توست. نه اينكه من تو را براي كارهاي خودم وكيل ميگيرم. اين توكل جزء مقامات اولياي متوسط است.
دليل بر محفوظ بودن عبادت و توكل
خب حالا اگر كسي عبادت كرد، و كسي بر خداي سبحان توكل كرد، اين عبادت او و توكل او به هدر ميرود يا همه محفوظ است. فرمود همهٴ اينها محفوظ است چون «و ما ربك بغافل عما تعملون»﴿45﴾ عبادت و شئون عبادت. توكل و شئون توكل، مورد غفلت خداي سبحان نيست . پس هم انسان را وادار ميكند به اينكه خدا را عبادت كند و لا غير و بر خدا توكل كند و لا غير و هم دلگرم و مطمئن است كه خداي سبحان هم عبادتش را و هم توكلش را ميبيند و غفلت ندارد. ذاتي كه «و ما كان ربّك نَسيّاً»﴿46﴾ست اصلاً نسيان در آنجا راه ندارد غفلت و امثال ذلك را آنجا راه نيست. چون اگر خداي سبحان معاذ الله #غفلت كرد، يعني علم شده غفلت و هرگز علم غفلت نميشود كه او عين علم است و اگر او نسيان كند، يعني علم شده فراموشي و علم كه #فراموشي نميشود. انساني كه داراي علم است ممكن است نسيان و غفلت داشته باشد اما يك موجودي كه #عين علم و #عين شهود بود، اصلاً اگر او غفلت كرد، يعني علم شده غفلت. يعني علم شده نسيان. لذا در آنجا فرض ندارد اصلاً.
راه آزمودن استعانت
و اگر كسي خواست ببيند اين «اياك نعبد و اياك نستعين»﴿47﴾ چه ميگويد همان لفظ است كه مفيد حصر است يا به حق غير خدا را عبادت نميكند . حقيقتاً از غير خدا مدد نميگيرد، شئون زندگيش را به عنوان محاسبه بررسي كند. اگر در اين امور زيست خود به غير۸ خدا تكيه نكرد، معلوم ميشود يك نماز درستي خوانده است. در نماز #صادق بود. يك نمازگزار صادقي است. و اگر هر حادثهاي كه پيش آمد اول به فكر غير خداست، آنگاه كه از همهٴ راهها نا اميد شد، تازه به فكر دعا و نيايش ميافتد، اين معلوم ميشود در بين دعا و نيايش هم اگر كسي او را فريب بدهد باز دست از دعا و نيايشش هم برميدارد. او در #نيايش و #دعا هم #صادق نيست. اگر ما گفتيم «اياك نعبد و اياك نستعين»﴿48﴾ ببينيم در اين نماز صادقيم يا نه؟ آن بخش اخلاقياتي كه مرحوم سبزواري در پايان منظومه دارد كه ملاحظه فرموديد ايشان يك بحثي دارند به نام فريدهٴ في الصدق، راستي را تقسيم ميكنند ميگويند #】صدق گاهي در فعل است گاهي در قول.
«الصدق بالقول و بالقصود و الفعل كالوفاء بالعهود»﴿49﴾
آنگاه ميفرمايد:
«يكذب مستعين حق اذ قَري ثم اذا المهم جا غيراً يري»﴿50﴾
آنكه ميگويد «اياك نستعين»﴿51﴾ همين كه حادثهاي پيش آمد اول به فكر غير خداست، آنگاه كه دستش از همه جا تهي شده، از همه جا سر خورده شده، تازه به فكر دعا برميگردد، اين يك نمازگزار دروغي است. دروغگو است. «يكذب مستعين حق اذ قري» وقتي كه ميگويد «اياك نستعين»﴿52﴾ اين شخصي كه ميگويد: «اياك نستعين»﴿53﴾ «ثم اذ المهم جا غيراً يري»﴿54﴾ وقتي يك حادثهٴ مهم پيش آمد غير خدا را ميبيند، اين يك نمازگزار دروغي است. اين هرگز #صادق نيست. چون ميگويد «اياك نستعين»﴿55﴾ و در #مقام و در #فعل همين كه حادثهاي پيش آمد فوراً به غير خدا تكيه ميكند. انسان ببيند در كارها اول چيزي كه به ذهنش برق ميزند خداست يا غير خدا. اگر اولين چيزي كه در ذهنش برق زد #خدا بود، پس كل نظام را اين برق روشن ميكند، وسيلهٴ الهي ميبيند «لله جنود السموات و الارض»﴿56﴾. اگر اولين چيزي كه در ذهنش برق زد قدرت خود يا قبيلهٴ خود يا تمكن خود يا زيد و عمرو بود، اين يك برقي نيست كه مسافر را به مقصد برساند.