eitaa logo
بصائر
1.1هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
5.2هزار ویدیو
59 فایل
بیانات #مقام_معظم_رهبری 💠شناخت زمان، شناخت نیاز، شناخت اولویّت، شناخت #دشمن، شناخت دوست، شناخت وسیله‌اى که در مقابل دشمن باید به کار برد؛ این شناخت‌ها؛ #بصیرت است. ۱۳۹۳/۹/۶ مسئول تبادلات 👇 @ALEE313
مشاهده در ایتا
دانلود
900516_710423.mp3
2.84M
چقدر دلسوزانه و پدرانه آسیب‌شناسی و تکلیف را بیان می‌کند؛ تکلیفی که حتماً ما را به نتیجه مطلوب می‌رساند 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رئیسی: اگر پول نفت را نمی‌گیریم پس چطور کسریِ ۴۸۰ هزار میلیارد تومانی بودجه را جبران کردیم؟ 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
🔴 واکنش المیرا شریفی مقدم، گوینده و مجری صدا و سیما به افزایش وام خرید مسکن! 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
❇️قسمت1⃣4⃣ فاطمه بااسترس به شانه ام میزند _ بردار گوشیو الان قطع میشه… بی معطلی گوشی را برمیدارم _ بله؟؟؟.. صدای باد و خش خش فقط… یکبار دیگرنفسم را بیرون میدهم _ الو…بله بفرمایید… و صدای تو!…ضعیف و بریده بریده.. _ الو!..ریحا…خودتی!!.. اشک به چشمانم میدود. زهراخانوم درحالیکه دستهایش را بادامنش خشک میکند کنارم می آید و لب میزند _ کیه؟… سعی میکنم گریه نکنم _ علی ؟….خوبی؟؟؟…. اسم علی راکه میگویم مادر و خواهرت مثل اسفند روی اتیش میشوند _ دعا دعا میکردم وقتی زنگ میزنم اونجا باشی… صدا قطع میشود _ علی!!!؟…الو… و دوباره… _ نمیتونم خیلی حرف بزنم…به همه بگو حال من خوبه!.. سرم را تکان میدهم… _ ریحانه…ریحانه؟… بغض راه صحبتم را بسته…بزور میگویم _ جان ریحانه…؟ و سکوت پشت خط تو! _ محکم باشیا!!… هرچی شدراضی نیستم گریه کنی… بازهم بغض من و صدای ضعیف تو! _ تاکسی پیشم نیست…میخواستم بگم… دوست دارم!… دهانم خشک و صدایت کامل قطع میشود و بعد هم…بوق اشغال! دستهایم میلرزد و تلفن رها میشود… برمیگردم و خودم را دراغوش مادرت میندازم صدای هق هق من و ….لرزش شانه های مادرت! حتی وقت نشد جوابت را بدهم.کاش میشد فریاد بزنم و صدای تامرزها بیاید اینکه دوستت دارم و دلم برایت تنگ شده…اینکه دیگر طاقت ندارم… اینکه انقدر خوبی که نمیشود لحظه ای ازتو جدا بود…اینکه اینجاهمه چیز خوب است! فقط یکم هوای نفس نیست همین!! زهراخانوم همانطور که کتفم را میمالد تاارام شوم میپرسد _ چی میگفت؟.. بغض در لحن مادرانه اش پیچیده…. اب دهانم را بزور قورت میدهم _ ببخشید تلفن رو ندادم… میگفت نمیشه زیاد حرف زد… حالش خوب بود… خواست اینو بهمه بگم! زیر لب خدایاشکری میگوید.و به صورتم نگاه میکند _ حالش خوبه توچرا اینجوری گریه میکنی؟ به یک قطره روی مژه اش اشاره میکنم _ بهمون دلیلی که پلک شماخیسه.. سرش را تکان میدهد و ازجا بلند میشودو سمت حیاط میرود _ میرم گلهارو آب بدم.. دوست ندارد بی تابی مادرانه اش را ببینم.فاطمه زانوهایش را بغل کرده و خیره به دیوار رو به رویش اشک میریزد دستم را روی شانه اش میگذارم… _ اروم باش ابجی..بیا بریم پشت بوم هوا بخوریم.. شانه اش را اززیر دستم بیرون میکشد _ من نمیام…تو برو.. _ نه تو نیای نمیرم!… سرش را روی زانو میگذارد _ میخوام تنها باشم ریحانه.. نمیخواهم اذیتش کنم. شاید بهتر است تنها باشد! بلند میشوم و همانطور که سمت حیاط میروم میگویم _ باشه عزیزم! من میرم…توام خواسی بیا زهراخانوم بادیدنم میگوید _ بیا بشین رو تخت میوه بیارم بخور… لبخند میزنم!میخواهد حواسم راپرت کند _ نه مادرجون! اگر اشکال نداره من برم پشت بوم… _ پشت بوم؟ _ اره دلم گرفته…البته اگر ایرادی نداره… _ نه عزیزم.! اگر اینجوری اروم میشی برو.. تشکر میکنم .نگاهم به شاخه گلهای چیده شده می افتد. _ مامان اینا چین؟ _ اینا یکم پژمرده شده بودن…کندم به بقیه اسیب نزنن… _ میشه یکی بردارم؟ _ اره گلم…بردار خم میشوم و یک شاخه گل رزبرمیدارم و از نرد بام بالا میروم..نزدیک غروب کامل و بقول بعضی ها خورشید لب تیغ است.نسیم روسری ام را به بازی میگیرد.. همانجایی که لحظه اخر رفتنت را تماشا کردم می ایستم.چه جاذبه ای دارد…انگار درخیابان ایستاده ای و نگاهم میکنی…باهمان لباس رزم و ساک دستی ات. دلم نگاهت را میطلبد! شاخه گل را بالا میگیرم تا بوکنم که نگاهم به حلقه ام می افتد.همان عقیق سرخ و براق.بی اختیار لبخند میزنم.ازانگشتم درمی آورم و لبهایم راروی سنگش میگذارم.لبهایم میلرزد…خدایا فاصله تکرار بغضم چقد کوتاه شده…یکبار دیگر به انگشتر نگاه میکنم که یک دفعه چشمم به چیزی که روی رینگ نقره ای رنگش حک شده می افتد.چشمهایم را تنگ میکنم … علی_ریحانه… پس چرا تابحال ندیده بودم!! ... 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
🍃یار شیرینم شیرین نه طعم عسل است، نه مزۀ قند. شیرین طعم سخن توست، وقتی از خدا می‌گویی و مزۀ نگاه توست، وقتی که به چشمانم خیره می‌شوی. شیرین، لب توست وقتی که برای بوسه روی گونه‌ام می‌گذاری و عشق توست وقتی که در دلم خانه می‌کند. از طعم سخن و نگاه و لب و عشق تو محروم بوده کسی که قند و عسل را شیرین می‌خواند. آقا! دلم شیرینی می‌خواهد، مرا به سخنی یا نگاهی مهمان کن. گونه‌ام را اگر مزین به بوسه‌ای کنی یا دلم را خانۀ عشقت، دیگر از خدا هیچ نمی‌خواهم. شبت بخیر یار شیرینم! بهانه بودن 🖌محسن عباسی ولدی 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بصائر
🔴 تجدید بیعت روزانه با امام زمان (عج) 🔵 دعای عهد 🌹 بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمْ ‌🌹 🔹 اَلل
مرا عهدیست با جانان...❣ اول هر صبح قرار دعای ❤️ قرار عاشقی❣ ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎
شوق دیدار تـ❤️ـو ... سر رفت ز پیمانه ما کی قدم می‌نهی ... ای شـ❤️ـاه به ویرانه ما ما هنوز ای نفستـ❤️ـ گرم ... پر از تاب و تبیم سر و سامان بده ... بر این دلـ💔ـ دیوانه ما سلام آرزوی دیده های مشتاق .... 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
علیه السلام ❇️هرکس با مسلمانی فقیر روبه‌رو شود و به او سلامی متفاوت با سلامی کند که به ثروتمند می‌کند، روزقیامت خداوند (عزّوجلّ) را دیدار کند در حالیکه خدا از او در خشم است. منتخب میزان الحکمه-ح 5075 📙 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍ حساسیت بالای اسلام پیرامون حفظ شخصیت افراد، از اصول مبنایی است و چگونگیِ سلام کردن، مثالی جزئی از روابط است🔸برایمان انسانیّت و سپس تقوای آدم‌ها ملاک باشد نه ابعادِ دیگر آنان!🔸نوع احوالپرسی خودمان، در مواجهه با یک "ثروتمندِ خوش‌پوش" و "فقیرِ ژنده‌پوش"، متفاوت نیست؟ 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
💦نمی از دریا «أَقَلُّ مَا يَلْزَمُكُمْ لِلّهِ أَلاَّ تَسْتَعِينُوا بِنِعَمِهِ عَلَى مَعَاصِيهِ» كمترين حقى كه خدا بر شما دارد اين است كه با استمداد از نعمتهايش او را معصيت نكنيد. 📘حکمت ۳۳۰ علیه‌السلام فقط 5️⃣1️⃣ روز تا بزرگترین عید❕✨ 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_5199348612.mp3
2.53M
🔊 ( ) 📝 موضوع: 📌 قسمت پنجم 👤 استاد دکتر 📜 ✅ کانال "مهدیاران" 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسیبهای که تک فرزندهادرزندگی میبینند....... 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
💢 | نماز اوّل وقت ⁉️ سؤال: اینکه حضرت آقای قاضی فرمودند: «هرکس نماز اوّل وقت بخواند، به مقامات عالیه می‌رسد»، آیا نماز با حضور قلب مراد ایشان بوده یا نه؟ ✅ حضرت آیت‌الله بهجت: «نه! مطلق نماز را کسی مقیّد باشد در اوّل وقت، به نماز عالی می‌رسد. تکویناً؛ شیئاً فشیئاً؛
🔺 یعنی عکس بالا ❌به وسیله‌ی ربات‌ها و لشکر سایبری منافقین [که هر فردی صدها اکانت فعال دارد] و همچنین توئیت های بی محتوای ، یک هشتگ را ترند میکنی و به هم‌فکران خود القا میکنی که شما زیاد هستید! 😏در انقلاب هشتگی اگر رایانه های لشکر سایبری در تیرانا از بین برود و خودشان دستگیر شوند ، یا دیگر نشود هزینه‌ی سرسام آور ربات‌ها هشتگ‌زن را تامین کرد ، انقلاب هم زمین‌گیر میشود! ❌فریب هشتگ بازی دشمنان را نخوریم! از کف روی آب هم سست‌تر است! ✍میلاد خورسندی 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
🔴 در سازمان تبلیغات چه خبره؟! 🔹 تنها یک روز پس از استوری تأسف بار سرلک در حمایت از علی کریمی ملعون و هتاک و از رئوس اغتشاشات اخیر ، سازمان تبلیغات اسلامی در همایشی که از چند نفر تقدیر شد، از سرلک به بخاطر آنچه گفته می شود تلاش برای گفتگو و تبیین رسانه‌ای خصوصا بعد از اتفاقات ۱۴۰۱ تقدیر کرد ...... 🔹 این همه افراد وسط اغتشاشات درگیر بودند و در حال تبیین بودند اون وقت رفتید از کسی که رسماً از علی کریمی حمایت کرده تقدیر می کنید؟! 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فرق اصلی دولت آقای رئیسی با دولت روحانی این هست که دولت روحانی برای کاهش تورم و به قول خودتون رسوندن تورم از 33 درصد به تورم یک رقمی کلی بدهی ایجاد کرد و قرض گرفت و چاپ پول کرد! این فنری که دولت روحانی به زور فشرده نگهش داشته بود در سال 97 از دستشون در میره و... حالا این فنر رها شده علاوه براینکه جلوی خودش باید توسط دولت آقای رئیسی گرفته بشه باید اون چیزی که دنبالش هم هست یعنی اون بدهی های ایجاد شده هم پرداخت بشه! یعنی درواقع دولت آقای رئیسی هم دارن تاوان کنترل تورم اون زمان رو میدن هم دارن تورم فعلی رو کنترل میکنن! تفاوت اینجاس آقایون 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
ایران به ریاست گروه آسیا_اقیانوسیه سازمان ملل منصوب شد یکی رئیسی را از برق بکشد! تبریک به من؛ تبریک به تو؛ تبریک به ما. فیلیپین در نقش هماهنگ کننده، ایران را کاندید ریاست گروه آسیا_اقیانوسیه سازمان بین المللی کار قرار داد؛ سایر کشورها به این کاندیداتوری رای مثبت دادند. یعنی زین پس ایران: 👈۱- چهار گروه آسیا_اقیانوسیه، اروپا،...آمریکای لاتین_کارائیب و آفریقا را سازماندهی میکند. 👈۲-در مجامع تصمیم‌گیری ایفای نقش میکند. 👈۳- جلسات گروه غربالگری، جلسات هیئت مدیره و نشست‌های تخصصی کنفرانس بین‌المللی کار را برعهده دارد. 👈۴-ارتباط بین کشورهای عضو را رصد و هماهنگ میکند. 📌رئیسی❤️ سازمان های بین المللی را یکی پس از دیگری تسخیر میکند🥇 اما دست و پا میزند برای تسخیر صندوق رای! جهان هر کس به وسعت تفکر اوست. آره حاجی فرق میکنه کی رئیس‌جمهور باشه😉 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
♻️ تجربه شکست؛ از دیپلمای التماسی تا امنیت اخلاقی التماسی❗️ 🔻در عرصه سیاست خارجی برای ما اثبات شده است که اساساً با ، کشور دچار بحران خواهد شد و این، دیپلماسی فعال مبتنی بر مبانی دینی و اصول انقلاب اسلامی است که می تواند اقتدار و قدرت ما را تضمین کند. 👈 جامعه هم از طریق نصیحت یا به ولنگاران به دست نخواهد آمد! ⏪ برای داشتن امنیت اخلاقی، علاوه بر اقدامات فرهنگی، به اعمال اقتدار از سوی حاکمیت و ایجاد هزینه های بازدارنده برای ولنگاران و هنجارشکنان نیاز است. 🔴 بیداری_ملت 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلاس درس علوم استراتژیک دکتر حسن عباسی 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 احترام خدا برای عروسی! 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
🍃یار شیرینم شیرین نه طعم عسل است، نه مزۀ قند. شیرین طعم سخن توست، وقتی از خدا می‌گویی و مزۀ نگاه توست، وقتی که به چشمانم خیره می‌شوی. شیرین، لب توست وقتی که برای بوسه روی گونه‌ام می‌گذاری و عشق توست وقتی که در دلم خانه می‌کند. از طعم سخن و نگاه و لب و عشق تو محروم بوده کسی که قند و عسل را شیرین می‌خواند. آقا! دلم شیرینی می‌خواهد، مرا به سخنی یا نگاهی مهمان کن. گونه‌ام را اگر مزین به بوسه‌ای کنی یا دلم را خانۀ عشقت، دیگر از خدا هیچ نمی‌خواهم. شبت بخیر یار شیرینم! 🖊محسن_عباسی_ولدی 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
❇️قسمت2⃣4⃣ ازاول صبح یک حس وادارم میکرد که امروز به خانه تان بیایم.حواسم به مسیر نیست و فقط راه میروم.مثل کسی که ازحفظ نمازش را میخواند بی انکه به معنایش دقت کند…سر یک چهارراه پشت چراغ قرمز عابر پیاده می ایستم.همان لحظه دخترکی نیمه کثیف بالباس کهنه سمتم میدود _ خاله یدونه گل میخری؟ و دسته ی بزرگی از گل های سرخ که نصفش پژمرده شده سمتم میگیرد لبخند تلخی میزنم.سرم را تکان میدهم _ نه خاله جون مرسی. کمی دیگر اصرار میکند و من باکلافگی ردش میکنم.ناامید میشود و سمت مابقی افراد عجول خیابان میرود. چراغ سبز میشود اما قبل از حرکت بی اراده صدایش میکنم _ آی کوچولو… باخوشحالی سمتما برمیگردد.. _ یه گل بده بهم. یک شاخه گل بلند و تازه را سمتم میگیرد.کیفم راباز میکنم و اسکناس ده تومنی بیرون می اورم.نگاهم به لقمه ام می افتد.ان راهم کنار پول میگذارم و دستش میدهم.چشمهای معصومش برق میزند.لبانش را کودکانه جمع میکند.. _اممم…مرسی خاله جون! و بعد میدود سمت دیگر خیابان. من هم پشت سرش از خط عابر پیاده عبور میکنم.نگاهم دنبالش کشیده میشود.سمت پسر بچه ای تقریبا هم سن و سال خودش میدود و لقمه را بااو تقسیم میکند.لبخند میزنم. چقدر دنیایشان باما فرق دارد! فاطمه مرادلسوزانه به اغوش میکشد.و درحالیکه سرم راروی شانه اش قرارداده زمزمه میکند _ امروز فردا حتمن زنگ میزنه.مام دلتنگیم… بغضم را فرو میبرم و دستم را دورش محکم ترحلقه میکنم. ” بوی علی رو میدی…” این را دردلم میگویم و میشکنم. فاطمه سرم را میبوسد و مراازخودش جدا میکند _ خوبه دیگه بسه… بیا بریم پایین به مامان برا شام کمک کنیم بزور لبخند میزنم و سرم را به نشانه باشه تکان میدهم. سمت دراتاق میرود که میگویم _ تو برو …من لباس مناسب تنم نیست..میپوشم میام _ اخه سجاد نیستا! _ میدونم! ولی بلاخره که میاد… شانه بالا میندازد و بیرون میرود. احساس سنگینی در وجودم ،بی تابی در قلبم و خستگی در جسمم میکنم. سردرگم نمیدانم باید چطور مابقی روزهارا بدون تو سپری کنم. روسری سفیدم را برمیدارم و روی سرم میندازم…همان روسری که روز عقد سرم بود و چادری که اصرار داشتی باان رو بگیرم. لبخند کمرنگی لبهایم را میپوشاند.احساس میکنم دیوانه شده ام … باچادر دراتاقی ک هیچ کس نیست رو میگیرم و ازاتاق خارج میشوم.یک لحظه صدایت میپیچد _ حقا که تو ریحانه منی! سر میگردانم….هیچ کس نیست…! وجودم میلرزد…سمت راه پله اولین قدم راکه برمیدارم باز صدایت را میشنوم _ ریحانه؟…ریحانه ی من مدافع‌حرم‌و‌چادر‌خانم‌زینب: ریحانه ی من…؟ اینبار حتم دارم خودت هستی.توهم و خیال نیست! اما کجا..؟ به دور خودم میچرخم و یکدفعه نگاهم روی دراتاقت خشک میشود. اززیر در…درست بین فاصله ای که تا زمین دارد سایه ی کسی را میبنم که پشت در ،داخل اتاقت ایستاده…! احساس ترس و تردید..!بااحتیاط یک قدم به جلو برمیدارم… باز هم صدای تو _ بیا!… اب دهانم را بزور از حلق خشکیده ام پایین میدهم.باحالتی امیخته از درماندگی و التماس زیر لب زمزمه میکنم _ خدایا…چرااینجوری شدم! بسه! سایه حرکت میکند.مردد به سمت اتاقت حرکت میکنم.دست راستم را دراز میکنم و دستگیره را به طرف پایین ارام فشارمیدهم.در باصدای تق کوچک و بعد جیر کشیده ای بازمیشود. هوای خنک به صورتم میخورد.طعم تلخ و خنک عطرت درفضا پیچیده. دستم راروی سینه ام میگذارم و پیرهنم را درمشتم جمع میکنم. چه خیال شیرینی است خیال تو!…سمت پنجره اتاقت می ایم … یاد بوسه ای که روی پیشانی ام نشست.چشمانم را میبندم و باتمام وجود تجسم میکنم لمس زبری چهره مردانه ات را… تبسمی تلخ…سرم میسوزد از یاد تو! یکدفعه دستی روی شانه ام قرار میگیرد و کسی از پشت بقدری نزدیکم میشود که لمس گردنم توسط نفسهایش را احساس میکنم.دست ازروی شانه ام به دورم حلقه میشود. قلبم دیوانه وار میتپد. صدای تو که لرزش خفیفی بم ترش کرده درگوشم میپیچد _ دل بکن ریحانه…ازمن دل بکن! بغضم میترکد.تکانی میخورم وبا دودستم صورتم را میپوشانم.بازانو روی زمین می افتم و درحالیکه هق میزنم اسمت را پشت هم تکرار میکنم.همان لحظه صدای زنگ تلفن همراهم از اتاق فاطمه را میشنوم. بیخیال گوشهایم را محکم میگیرم. ... 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝