🍒 رمان نرگس و لاله 🍒
#پارت_36
مامان با حالت شوخی صورتش را عقب کشید و گفت : سرت رو برار ، دماغت رو پاک کن . اه اه حالم رو بهم زدی آرایشم رو بهم ریختی خرس گنده😂
لاله خنده اش گرفت و هی صورتش رو جلو میاورد تا مادرش را ببوسد😆
دستهایش را دور گردن مادرش حلقه کرده بود ، مامان هم سعی میکرد نگذارد لاله صورتش را به صورت او بزند🥲 این حرکت باعث خنده و بازی هردوی آنها شده بود😅 لاله در چشم های مادر نگاه کرد و گفت : مامان ازم دلخور نیستی ؟
مامان مکثی کرد و گفت : اگر آب دماغت رو پاک کنی ، فعلا نه🙂😂
لاله خنده کنان از توی کیفش دستمال درآورد و درحالی که دماغش رو پاک میکرد گفت : آخ جووون ! فدای بهترین مامان دنیا بشم😝
و مامان خندید🥲😂
آن شب مهمانی تمام شد . در راه برگشت ، بابا که میدانست به لاله و مادرش خوش نگذشته سعی کرد درباره ی مهمانی حرفی نزند🙃🤫
کمی راجع به برنامه ی کاری صحبت کرد و بقیه مسیر به سکوت گذشت...🚘
ادامه دارد ...
کپی ممنوع❌
برای خواندن ادامه ی #رمان 🍭 نرگس و لاله 🍭 به کانال زیر بپیوندید🥺
https://eitaa.com/Baserat_Amar_varrr