eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.3هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
69 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بصیـــــــــرت
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــ‌ق #هوالعشـــــــــق #عاشقانه_مذهبی #قسمت_هفتاد 0
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــ‌ق 1⃣7⃣ سجاد ڪنارم میشیند.. ـ زن داداش اجازه بده... سرم راڪنار می ڪشم.دستش را ڪ دراز می ڪند تا پارچه را ڪنار بزند التمـــــاس 🙏می ڪنم.. ـ بزارید من این ڪارو ڪنم... سجاد نگاهش را میگرداند تااجازه بالاسری ها را ببیند...اجازه دادند!! مادرت آنقدر بی تاب است ڪ گمـــــان نمیرود بخـــااهد این ڪاررا بُ ڪند...زینب و فاطمـــــه هم سعی می ڪنند اورا آرام ڪنند.. خون دررگهایم منجمد میشود..لحظـــــه ی دیدار... پایان دلتنـــــگی ها... دستهایم میلرزد..گوشه پرچم 🇮🇷را میگیرم و آهسته ڪنار میزنم.. نگاهم ڪ ب چهره ات می افتد.زمان می ایستد... دورت ڪفن پیچیده اند.. سرت بین انبوهی پارچه سفید و پنبه است... پنبه های ڪنار گونه و زیر گلویت هاله ســـــرخ ب خود گرفته... ته ریشی ڪ من باآان هفـــــتادو پنج روز زندگی ڪردم تقریبا ڪامل سوخته... لبهایت ترڪ خورده و موهایت هنوز ڪمی گرد خاڪ رویش مانده.. دست راستم را دراز می ڪند و باسر انگشتانم آهسته روی لبهایت رالمس می ڪنم... " آاخ دلمم برای لبخـــــندت تنگ شده بود"😩 آنقدر آرام خـــــاابیده ای ڪ میترسم بالمس ڪردنت شیرینی اش را بهم بزنم...دستم ڪشیده میشود سمت موهایت .. آهسته نوازش می ڪنم خـــــم میشوم...آنقدر نزدیڪ ڪ نفسهایم چندتار از موهایت را تِ ڪان میدهد ـ دیدی آخر تهش چی شد!؟... توووورفتی و من...😢 بغضم را قورت میدهم...دستم را می ڪشم روی ته ریش سوخته ات...چقدر زبر شده.! . ـ آروم بخـــــااب... سپردمت دست همـــــون بی بی ڪ بخاطرش پرپر شدی... فقـــــط... فقط یادت نره روز محشر.... بانگاهت منو شفـــــاعت ڪنی! انگار خدا حرفهارا برایم دی ڪتع ڪرده. صورتم را نزدیڪ تر می آورم ...گونه ام را روی پیشانی ات میگذارم... ـ هنوز گرمی ؏ععععععلی!!... جمله ای ڪ پشت تلفن تاڪید ڪرده بودی... "هرچی شد گریه نَ ڪن...راضی نیستم!" تلـــــخ ترین لبخند زندگی ام را میزنم ـ گریه نمی ڪنم عزیییزدلمم... ازمن راضی باش.. ازت راضی ام! + اسمـــــع و افهم.... اسمـــــع و افهم.. ݘ جمعیتی برای تشییع پِی ڪَر پاڪت آمده! سجاد در چهارچوب عمیـــــق قبر مینشیند و صورتت را ب روی خاڪ میگذارد.. خـــــم میشود و چیزی درگوشت میگوید... بعد ازقبر بیرون می آید.چشمهایش قرمز است و محاسنش خاڪی شده. برای بار آخر ب صـــورتت نگاه می ڪنم...نیم رخت بمـــــن است! لبخند میزنی..!!...برو خیالت تخت ڪ من گریه نخـــــااهم ڪرد! برو ؏ععععلی ...برو دل ڪندم ...بروووو!!😭😭😭😭 این چندروز مدام قرآن و زیارت عاشورا خـــــااندم و ب حلقه ی عقیقی ڪ تو برایم خریده ای و رویش دعا حڪ شده ،فوت ڪردم... حلقــ💍ـــه را از انگشتم بیرون می ڪشم و داخـــــل قبر میندازم... ♻️ ... 💘 ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮ڪانال بصیرتی و شهدایی خـامنـــــه اے شهــــــدا @khamenei_shohada
🔰 لوح | حضور؛ ضربه کوبنده 🔺 رهبر انقلاب: ان‌شاءاللّه دشمنان ما خودشان خواهند دید حضور عظیم مردم را در میدانها و در خیابانها و ضربه کوبنده‌ای ان‌شاءاللّه ملت ما با همین حضورشان بر سیاستهای دشمن وارد خواهند کرد. ۹۸/۱۱/۱۶
دردمن عشــ❣ــق است درمانم حسیـــ❣ــــن       دین من عشـــــــق است ایمانم حسیــــــن با الفبای جــنون بر دفـــترم       می نویسم عشـــــــق میخوانم السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام آقا جان دوباره جمعه و دیدار رویت 😔 آرزوی این دل ماست دعا کن با ظهورت ✨ حاجت ما هم روا گردد بزودی أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج🙏 🌼
🔰 اطلاع‌نگاشت | | 🔺️ رهبر انقلاب: انتخاب ما اگر یک انتخاب قوی و درست و عمومی باشد، به نظر من همه‌ی مشکلات بتدریج حل خواهد شد. این نشان‌دهنده‌ی اهمّیّت است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| همزمان با چهل و یکمین سال و فرا رسیدن چهلمین روز از ، از جدیدترین طرح دیوار نگاره میدان ولیعصر(عج) رونمایی شد. جایت امسال خالیست فرمانده
🇮🇷نگاه شهدا به شماست.. 🍂به کسی رأی بدهیم که.. خون شهدا راپایمال نکند. ایثار شهدای مدافع حرم را بی ارزش نداند. زحمت شهدای هسته ای رانابود نکند.
🌷تانک : یکی فریاد زد : آنجا را نگاه کنید ... ! یکدفعه دیدیم یک تانک عراقی از دور چرخید و دور زد و یک راست آمد طرف ما . هر کسی به سویی دوید . آماده شدیم که تانک را بزنیم . تانک، وقتی که به نزدیک رسید، ناگهان ایستاد . دریچه بالایی اش آرام باز شد . فکر کردیم راننده اش می خواهد تسلیم شود . همه، اسلحه ها را آماده کردیم . احمد، از بچه های نترس و شجاع ما بود . سرش را از داخل تانک بیرون آورد، می خندید . داد زدم : احمد ! گفت : نترسید، اون پشت بود . بعثی ها ولش کرده بودند به امان خدا ! من هم اون قدر باهاش ور رفتم تا روشن شد و آوردمش اینجا . حتماً به دردمان می خورد ! 🌷🍃🌷🍃🌷 برای نشر آثار شهدا به مابپیوندید ⇩⇩⇩⇩ 🌸یا فاطمـــة الزهرا سلام الله علیــــها(امُ الشــهداء)🌸 🌷🍃🌷🍃🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا