eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.2هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
70 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز نہ فقط #تــــولد تـو ، بلڪہ سرآغاز زندگے تمام آنانیست ڪہ بار دیـگر با #تــو متولد شدند... پس تـــولدمان مبارڪ🌹 #شهید_روح_الله_قربانی #سالروز_ولادت_یکمـ_خرداد ว໐iภ ↬ @khamenei_shohada🕊🕊
گفتمش میخری پرسید چند گفتمش دل مال تنها بخند اےڪرد و دل از دستم ربود تا به خود بازآمدم رفته ‌بود دل زدستش روی افتاده‌ بود جای روی دل بود @khamenei_shohada
مانند #ماهے ‌هاے دور افتاده از #دریـــــا وقتے نمی‌بینم #تـــــو را حال بدے دارم.. #شهید_علی_خلیلی🌹 #صبحتون_شهدایی🌹 ว໐iภ ↬ @shahdanzende🕊🕊
همیشه مرکز دنیا مکان خاصی نیست گاهی شخصی خاص ... # جغرافیای ما آنجاست که هستی.. @khamenei_shohada
چونڪہ صبح آمد و چشمم باز شد قلب من باچشم #تو همراز شد غرق رحمت میشود آنروز ڪہ صبحش با یاد #تو آغاز شد. #جان_آقا #سنه_قوربان_آقا #صبحتون_بخیر_آقا
✹﷽✹ دیـــــدار #تو گر صبح ابـــــد هم دهـــــدم دست #من ســـــرخوشم از لذت این چشم بہ راهـــــے... #صبحتون_شهدایی🌷 #شهید_روزبه_هلیسایی
براے من .. کہ پر پرواز ندارمــ رسیدن بہ ..✨ کہ آن همہ بالایے .. رویاستـــ .. 📸شهدای مدافع حرم 🎋محمد کیهانی 🎋عباس کردانی 🌴🌴🌴
بصیـــــــــرت
معشوقه به سامان شد.... تا باد چنین بادا .... #جانباز_سید_حسین_آملی بعد از سی و پنج سال رو به سینه خ
جانباز که باشی دوپایت در خاک جبهه جا مانده باشد هم که داشته باشی به علت نارسایی کلیه که بشوی هم که داشته باشی و شهدا🌷 غبطه تو را خواهند خورد و وای بر ما که از غافل شدیم ❣ بعد از سی و سه سال رو به سینه خوابیدن بر روی تخت، پر کشید...🕊 🌷سیدجان شهادتت مبارک🌷 🌹 🍃
خورشیــ☀️ـد #امروز از لابه لای چشمانت به من #سلام می دهد مگر می شود ؟! #تو باشی و صبحهایم به خیر نشود⁉️ ای‌ شهید🌷 #شهید_ایمان_یوسفی #سالروز_شهادت #سلام_صبحتون_شهدایی🌺
#صبح نگاه #مهربان توست وقتی که #آفتاب چشمانت برمن #طلوع می کند این من نیستم که با تابش نگاهت #بیدار می شوم #دوست داشتنت است که بر می خیزد برای از نو سرودن #تو #صبح_بخیر_جانا
بصیـــــــــرت
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــ‌ق #هوالعشـــــــــق #عاشقانه_مذهبی #قسمت_دوم 2⃣
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــ‌ق 3⃣ . ب دیوارتڪیه میدهم ونگاهم راب درخت ڪهنسال مقـــــابل درب حوزه میدوزم...😊 چندسال ست ڪ شاهدرفت وآمدهایـی..؟! اســـــتادشدن چندنفررا ب چشم دل دیده ای..؟ توهم ؟❤ بـی اراده لبخند میزنم!! ب یادچندتذڪر ...چهارروز است ڪ پیدایت نیست.😔 دوڪلمه آخرت ڪه ب حالت تهدیددرگوشم میپیچد ... .. خب اگر نروم چـی؟! چرادوستت مثل خروس بی محل بین حرفت پرید و...😒 دستـی ازپشت روی شانه ام قرارمیگیرد!ازجامیپرم وبرمیگردم... یڪ غریبه درقاب چـــــادر.بایڪ تبسم وصدایی آرام... _ سلام گلم ..ترسیدی..❔ باتردیدجواب میدهم.. _سلام ...بفرمایید..❓ _ مزاحم نیستم❔..ی عرض ڪوچولوداشتم.. شانه ام راعقب میڪشم ... _ ببخشیدبجانیاوردم..❕ لبخندش عمـــــیق ترمیشود.. _ من⁉️....خواهرِ مفتشم😊 ـ یڪ لحظه ب خودم آمدم و دیدم چندساعت است ڪ مقـــــابلم نشسته وصحبت میڪند: _ برادرم منوفرستادتااول ازت معـــــذرت خـــــاهی ڪنم خانوووومی ... اگربدحرف زده....درڪل حلالش ڪنی.. بعدهم دیگه نمیخـــــااست تذڪردهنده باشع..❕ بابت این دوباری ڪ باتوبحث ڪرده خیلی توخودش بود.. هـی راه میرفت میگفت:آخه بنده خـــــدا ب تو چ ڪ رفتی بانامحرم دهن ب دهن گذاشتـی❕.. این چهارپنج روزم رفته بقـــــول خودش آدم شع!... _ آدم شه❓..ڪجارفته❓😕 _ اوهوم...ڪارهمیشگی! وقتـی خطایی میڪنه بدون این ڪ لباسی غذایـی، چیزی برداره. قرآن ،مفاتیح و سجادش رو میزاره توی ی ساڪ دستـی ڪوچیڪومیره... _ خب ڪجا میره!⁉️ _ نمیدونم!...ولـی وقتی میاد خیلی لاغره...!ی جورایی توبه میڪنه😊 باچشمانی گرد ب لبهای خـــــااهرت خیره میشوم... _ توبه ڪنه❓..مگه...مگه اشتباه ازیشون بوده؟... چیزی نمیگوید.صحبت رامیڪشاند ب جمـــــله آخر.... _ فقط حلالش ڪن!...علاقه ات ب طلبه هارم تحسین میڪرد!... ... اینم بزار پای همـــین ... همـــــنام پسرِ اربابی....هرروز برایم عجـــــیب ترمیشوی... ♻️ ... 💘 @khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــ‌ق #هوالعشـــــــــق #عاشقانه_مذهبی #قسمت_ششم 6⃣ .
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــ‌ق 7⃣ دوڪوهه حسینیه باصفایی داشت ڪ اگرآنجا سرب سجده میگذاشتی بوی عطراززمینش ب جانت مینشست سرروی مهرمیگذارم و بوی خوش راباتمـــــام روح و جانم میبلعم... اگراینجا هستم همه ازلطف ... الهی .. فاطمـــــه گوشه ای دراز ڪشیده وچادرش راروی صورتش انداخته... _ فاطمه؟!!...فاطمه!!...هوی! _ هوی و....!😕.لااله الا الله....اینجا اومدی آدم شی..! _ هر وخ تو شدی منم میشم! _ خو حالا چته..؟ _ تشنمهههه😩... _ وای توچراهمش تشنته!ڪله پاچه خوردی مگه؟ _ واع بخیــل!..ی آب میخـــــااما... _ منم میخـــــاام ...اتفاقا برادرا جلو در باڪس آب معدنی میدن... قربونت بروبگیر!خدااجرت بده😂 بلند میشوم ویڪ لگدآرام ب پایش میزنم:خعلی پررویییی😒 اززیرچادرمیخندد... سمت درحسینیه میرم و ب بیرون سرڪ می ڪشم،چندقدم آن طرف تر ایستاده ای و باڪس های آب مقابلت چیده شده. مسئولییییی😐 آب دهانم راقورت میدهم وسمتت می آیم.... _ ببخشیدمیشه لطفا آب بدید؟ ی باڪس برمیداری وسمتم میگیری _ علیڪم السلام!...بفرمایید خشڪ میشوم ...سلام نڪرده بودم! ... دستهایم میلرزد،انگشتهایم جمـــــع نمیشود تابتوانم بطری هارا ازدستت بگیرم... یڪ لحظه شل میگیرم وازدستم رها میشود... چهره ات درهم میشود ،ازجا میپری وپایت را میگیری... _ آخ آخ... روی پایت افتاده بود! محڪم ب پیشانی ام میزنم _ وای وای...تروخدا ببخشید...چیزی شد؟ پشت ب من می ڪنی،میدانم میخـــــااهی نگاهت راازمن بدزدی... _ ن خواهرم ،خوبم!....بفرمایید داخل _ تروخدا ببخشید!.😢..الان خوبید؟... ببینم پاتونو!.... بازهم ب پیشانی می ڪوبم! .. باخجالت سمت درحسینیه میدوم. صـــــدایت را ازپشت سرمیشنوم: 🗣_ خانوم علیزاده!... لب میگزم وبرمیگردم سمتت... لنگ لنگان سمتم می آیی با بطری های آب... _ اینو جاگذاشتید... نزدیڪ ترڪ می آیی،خم میشوی تا بگذاری جلوی پایم... ڪ عطـــــرت رابخوبی احساس می ڪنم☺️ ... همه وجودم میشود استشمـــــام عطرت... چقدر آرام است........ ♻️ ... 💘