#خاطرات_شهید
مانند #هميشه که مي آمد و ديد دست من به کارهاي خانه🏡 بند است و مي خواست آن دوري ها و بي خبري ها را به گونه اي #جبران کند ، آن شب رفته بود توي حمام و لباسهاي بچه ها را مي شست .گفتم :آقا نايب ‼️داري چکار مي کني ؟پاسخ داد :مي خوام هرجوري هست ، دل ❤️شما و اين بچه ها را که خيلي در حقشان کم #لطفي کرده ام ، به دست بياورم .بچه ها نيز تا دير هنگام و پاسي از شب 🌙رفته ، پا به پاي پدرشان بيدار ماندند و به #بازيگوشي پرداختند .
"فرمانده حفاظت اطلاعات تیپ۲۱ امامرضا(ع)"
#شهید_سیدعلیاصغر_درودی
#سالروز_شهادت
#شهید_کمال_شیرخانی
ولادت:۱۶ فروردین ۱۳۵۵
شهادت:۱۴ تیرماه ۱۳۹۳
#خاطرات_شهید
✍همسر شهید شیرخانی گفت:
کمال راهرو منزلمان را به گفته خود، تبدیل به یک بهشت کوچک کرده بود. همیشه میگفت، «هرگلی که شما دوست داشته باشی را قلمه میزنم تا با دیدن آن جان تازه بگیری و لذت ببری.» او تمام تلاش خود را میکرد تا خانوادهاش در آرامش کامل زندگی کنند.
#سالروز_شهادت
#شهید_عبدالحسین_یوسفیان
ولادت:۱۵تیر۱۳۶۵
شهادت:۱۷آبان۱۳۹۴
#خاطرات_شهید
همسرم علاقهای خاص به شهدا داشت و همواره زمزمه میکرد که «شهدا شرمندهایم.» هرزمانی هم که به زیارت شهدا میرفتیم از آنها طلب شهادت میکرد. آنقدر پاک و معصوم بود که به نظرم لباس شهادت سایز او و برازندهاش بود. خوب به یاد دارم مرداد ماه ۱۳۹۴ که دو غواص شهید را به شهرمان آوردند همسرم از هیچ خدمتی در مراسم این شهدا دریغ نکرد. تمام لحظات از زمان ورود این شهدا به شهر تا روز چهلم شهدا، به عشق رسیدن به قافله شهدا فعالیت داشت و به نظرم عبدالحسین شهادتش را از همین غواصان شهید گرفت.
#سالروز_ولادت
#یاد_شهدا_با_صلوات
#خاطرات_شهید
روزسوم #شهادتش اعلاميه او را مردي مي بيند وهر چقدر فکر مي کند به جا نمي آورد چند روزبعد يکي از بستگان که مغازه دانست آن مرد به طرف #عکس وبيش او مي رود ومي گويد عکس اين جوان شهيد براي من بسيار آشناست‼️ اما نمي دانم کجا ديده ام بسيار فکرمي کند وبعد برسرش مي زند ويادش مي آيد که روزي #کيسه اي پياز رامي خواست بلند کند وان جوان به او کمک کرده بود😇 درحال که اصلا #مي توانست کمک نکند اوخود مراسم تدفين گرفت وماراهم خبرکرد.😔
#شهید_حمیدیقوب_شرافت
#سالروز_ولادت
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
بصیـــــــــرت
همیشه گلوله از سرب نیست گاه لبخندیست آلوده به تحقیر بیآنکه بفهمی در خون خود غرق میشوی... #شه
#خاطرات_شهید
#شهید_سید_رضا_مراثی 🌹
توپخانه لشگری را از پادگان 7 تیر به پادگان شهدای محراب انتقال دادند.چون ساختمان این پادگان توسط آلمانی ها ساخته شده بود.سیستم گرمایش و لوله های شوفاژ ها با کانال های مخصوص
پوشیده شده بود و می توان گفت این کانال ها بسیار طولانی و مانند یک تونل وحشت شده بود و در طول این چندین سال بدون نگهداری و فرسوده شده بود.
شهید سید رضا مراثی با توجه به اینکه فرمانده بودند ،خارج از وقت اداری در چندین نوبت شخصا نسبت به تعمیر و جوشکاری لوله ها آن هم در آن شرایط بسیار سخت و تنگ اقدام نمودند .
ایشان جدیت زیادی در حفظ و نگهداری بیت المال داشتند و همیشه بدون هیچ چشم داشتی و بدون کوچک ترین غرور فرماندهی ،آستین بالا زده و نسبت به آماده بکار نگه داشتن تجهیزات و امکانات پیش قدم بودند.
#شهید_حاج_سید_رضا_مراثی
#سالروز_شهادت
#راوی_همرزم_شهید
#روحمان_بایادش_شاد
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#خاطرات_شهید
#محمد_حسین_بشیری
آخرین بار مراسم هفت حاج رضا جلوی درب
مسجد مهدیه داشتیم صحبت میکردیم
که یکی از دوستان به ایشان (شهید محمدحسین بشیری) گفت
محمد آقا ما رو هم ببر سوریه شهید بشیم
که ایشان گفتن اینکه فکر شهادتین خیلی خوبه خیلی عالیه ولی شما باید بدانید رفتن به سوریه باید هدفت شکست دادن دشمن باشه نه شهید شدن که اگر در این راه شهید شدی به آرزویت هم رسیدی..شما باید به هدف اصلی فکر کنید و در رکاب امام زمان باشید ما همه می جنگیم برای اون موقع
#نشر_بمناسبت_سالروز_ولادت
بصیـــــــــرت
#شهیدسیدعبدالله_برقعی متولد ۱۳۳۳/۱/۱ در شهر قم عضو سپاه پاسداران که در ۱۳۶۱/۱/۲ در منطقه دزفول و در
#خاطرات_شهید
یکی از دوستان شهید تعریف می کرد: با این عزیز رفتیم تشییع جنازه شهید عقیل ملکان و زمانی که شهید ملکان را آقا عبدالله در قبر خواباند، دیدم پاکتی را از داخل پیراهنش در آورد و در کفن عقیل گذاشت.
ازش پرسیدم: جریان اون پاکت چی بود؟ جواب داد: در نامه از عقیل خواستم شفاعت کند و از خدا بخواهد یک سال دیگر نشود من هم پیش او باشم و شهید شوم.... که همین طور هم شد و قبل از یک سال و بعد از یک عمر تلاش و ایمان سرانجام در دوم فروردین سال۱۳۶۱ در عملیات فتح المبین به شهادت رسید.
🌺یادش گرامی و راهش پر رهرو باد🌺
@khamenei_shohada
#خاطرات_شهید
♥️🍃در زمان ازدواج مهدی از نظر درآمد مالی ضعیف بودند و ازدواج ما بسیار ساده بود، حتی آئینه و شمعدان را هم نگرفته و مطابق معمول امروزه رسم و سنت زیادی در مراسم ازدواج من و شهید عسگری نبود. حلقه ازدواج ایشان چهار هزار و دویست تومان شد و مراسم عروسی بسیار ساده برگزار شد آنقدر ساده که شب عروسی شهید مهدی عسگری کت و شلوار پدرم را به تن کردند.
♥️🍃جالبتر این است که این مراسم ساده عروسی سبب شد که بعد از مراسم عروسی حتی ده هزار تومان هم برای مراسم عروسی بدهکار نشدیم. اول ازدواج من و شهید، ایشان در نیروی دریایی قشم مشغول کار بودند و یکسال به این شکل در رفت و آمد بین قشم و کرج بودند و در این مدت از یک ماه تنها 10 روز در اینجا زندگی میکردند
♥️🍃 و بارها من به آقا مهدی در طول این یکسال عرض کردم که من هم میخواهم با شما در قشم زندگی کنم ولی ایشان در جواب من گفتند "زندگی در جزیره قشم برای شما سخت است". یکی از معیارهای ازدواج من با شهید مهدی عسگری "شهادت" بود و در صحبتهای زمان ازدواج بارها گفتند که اگر زمانی جهاد باشد من هرجا که باشد باید بروم. این جسارت و شهامت آقامهدی به من غیرت ایشان را ثابت کرد.
#به_روایت_همسربزرگوار_شهید
#شهید_مهدی_عسگری🌷
#سالروز_ولادت
🔰 @khamenei_shohada
#خاطرات_شهید
#سیدحسین_موسویمقدم🌷
♥️🍃مدت طولانی بود که به مرخصی نرفته بودم. یک روز شهید «موسوی مقدم» به من گفت بیا به با هم به مرخصی برویم. من هم قبول کردم و به اتفاق هم به تهران آمدیم. وقتی به تهران رسیدیم من خیلی سعی کردم که خودم را سریعتر به خانواده برسانم؛ اما شهید «موسوی مقدم» گفت حیف است این همه راه به تهران بیاییم اما به زیارت فاطمه معصومه (س) در قم نرویم.
♥️🍃گفتم حاجی من سه ماه است که به مشهد نرفتهام و عجله دارم که هر چه زودتر به مشهد بروم. او در پاسخ به من گفت اشکالی ندارد میرویم قم یک زیارت می کنیم بعد به مشهد میرویم.شبانه به قم رفتیم و شب را آنجا ماندیم و فردا صبح قم را به مقصد مشهد ترک کردیم. به محضی که به مشهد رسیدیم ابتدا به زیارت حرم امام رضا (ع) رفتیم و بعد هم مزار شهدا را در بهشت رضا (ع) زیارت کردیم و در پایان به خانه رفتیم.
#سالروز_شهادت
#روحمان_بایادش_شاد
#خاطرات_شهید
انقلاب که پیروز شد ، محمد حسین لباس #کمیته پوشید و به عنوان مسئول گروه ضربت افتاد دنبال ضد انقلاب و تفتله های ستمشاهی . بعد هم که خلعت #پاسداری از انقلاب را پوشید و نفس آخرش را هم در همان لباس کشید و رفت..محمد حسین که در جبهه معروف شده بود به بابا نظر ، تقریباا از تمامی عملیات های سال های #دفاعمقدس یادگاری در پیکر خود داشت . به طوری که برابر نظریه متخصصین رادیو گرافی در عکسبرداری های مختلف بیش از 108 تیرو #ترکش بزرگ و کوچک در بدن او مشاهده می شد .
#شهید_محمدحسن_نظرنژاد
#سالروز_شهادت
🕊 @khamenei_shohada
#خاطرات_شهید
📝خاطره ای از #سید_ابراهیم
🔮بار ها مجروح شد و با همان مجروحیت به منطقه میومد يه روز که از بعد از مجروحیت برگشت رفتم ببينمش جلو حرم بی بی جان یکی از... به طعنه گفت: داستان چیه شماها همش به دست و پاتون تیر میخوره و شهید نمیشین؟!
خیلی عصبانی شدم اومدم جوابشو بدم که مصطفی دستمو گرفت و با خنده گفت:
حاجی تو صف وایسادیم تا نوبتمون بشه شما که پیشکسوت جهادین زود تر برین جلو ملت معطلن😅😭
یعنی واقعا مصطفی تو بدترین شرایط بهترین عملکرد ممکن و داشت.....
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#روحمان_بایادش_شاد
@khamenei_shohada
💙✨💙✨💙
#خاطرات_شهدا
#خاطرات_شهید
مرتضی عادت داشت روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی، با پای برهنه درصف اول عزاداران حسینی شرکت نماید.وقتی مصیبت امام حسین (ع) خوانده می شد، آن قدر گریه می کرد که از کثرت گریه چشم هایش قرمز می شد.تقریباً همه روزه بعد از نماز صبح، به عشق زیارت سیدالشهدا زیارت عاشورا را می خواند.
#شهید_مرتضی_جاویدی
#معروف_بہ_اشلو
شهیدے ڪہ امام خمینےره
برپیشانیش بوسہ زد
╭─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╮
@khamenei_shohada
╰─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╯
#خاطرات_شهید
●توی عملیات مجروح شد ، تیر به ناحیه سر اصابت ڪرد. شرایط درگیری بہ نحوے بود ڪه راهے برای عقب کشیدن رضا نبود بجز اینکہ پیکر پاکش رو روی زمین بکشیم و آرومآروم بیایم عقب...
●رضا زنده بود و پیڪرش روسنگ و خاک کشیده مےشد چارهاے نبود. اگر این ڪار و نمےڪردیم زبونم لال مےافتاد دست تڪفیریها...
●رضا توی عشــق به حضرت رقیه (س) سوخت، پیڪرش تو مسیر شام روی سنگ و خار ڪشیده شد مثل ڪاروان اسراے اهل بیت (ع) ، رضا زنـده مـوند و زخم این سنگ و خار رو تحمل کرد و بعد روحش پرکشید و آسمونے شد.
●فرمانـده مےگفت : این مسیری ڪه پیڪر رضا روی زمین ڪشیده شد همون مسیر ورود اهل بیت علیهم السلام به شام هست ....
✍ راوی : همرزم شهیــد
#شهید #رضا_دامرودی
ـــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
#خاطرات_شهید
💠«شهیدی که خودخانواده اش را برای تشییع دعوت کرد»
●محمدباسپاه مشهد به جبهه اعزام شده بود و به ماگفت :شمابرای زیارت به مشهد بیایید و من هم خودم رابه شما میرسانم؛هنگامیکه به زیارت امام رضا علیه السلام مشرف شدیم، همزمان مراسم تشییع تعدادی از شهدابودکه ماهم درآن شرکت کردیم...
●بعد از تشییع ازقم زنگ زدند وخبر شهادت محمدرادادندومتوجه شدیم وی جزو یکی از همین شهدای مشهد بود که سردربدن نداشت.
●شهید محمد جعفری نیاباآغاز جنگ درسال۵۹ عازم جبهه شد او یکی از نیروهای دکتر مصطفی چمران بودپس ازشهادت شهید چمران به تیپ۲۵کربلاپیوست وتامرحله فرماندهی گردان پیش رفت.
●پس از یک مجروحیت شدید درحالیکه ۱۰روز از مراسم عروسی اش نگذشته بود درمهران به شهادت رسید.
✍راوی: مادر ۳شهید احمد وعلی ومحمد جعفری نیا
#شهید_محمد_جعفری_نیا
#خاطرات_شهید
□به عشق حضرت زینب
○باردومی که میخواست به سوریه برود خیلی ناراحت بودم میگفتم یکبار رفتیدکافی است برای چه دوباره می روید، کنارم نشست وگفت اگرمابه سوریه نرویم چه کسی میخواهدبه نیروهای مردمی سوریه کمک کند؟ مردمی که مظلومندوزیربارحملات تکفیری ها، له میشوند، کسی نیست آنهارایاری رساند، من به خاطراسلام میروم تااجازه ندهم حضرت زینب یک باردیگر به اسارت دربیاید، بااین حرف هامرا متقاعدکردند بااینکه مدام گریه می کردم ولی دربرابر حضرت زینب تسلیم شدم وراضی هستم به رضای خدا.
○دخترشهیددرادامه عنوان میکند:
بعدازشنیدن خبرشهادت پدرجزخنده کاری نمیتوانستم بکنم زیراهرکسی آرزوی شهادت راداردو واقعاخوشحال بودم که پدرم شهیدشده چون لیاقتش راداشت زیرااین فیض عظیم نصیب هرکسی نمیشود.
✍راوی:دخترشهید
#شهید #جبار_دریساوی
ـــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــ
@khamenei_shohada
#خاطرات_شهید
هميشه پارچه سياه كوچکی
بالای جيب لباس سبز پاسداری اش دوخته شده بود؛ دقيقا روي قلبش...
روی پارچه حک شده بود "السلام عليك يا فاطمة الزهرا".
همه میدانستند حاج محسن ارادت دور از تصوری به حضرت زهرا دارد... هر وقت پارچه سياه كم رنگ ميشد
از تبليغات، پارچه نو ميگرفت و به لباسش مي دوخت....
كل محرم را در اوج گرمای جنوب با پيراهن مشكی ميگذراند.
در گردان تخريب هم هميشه توی عزاداری و خواندن دعا پيشقدم بود.
حاج محسن بين عزاداريها بارها و بارها دم "يا زهرا(س)" ميداد و هميشه عزاداريها رو با ذكر حضرت زهرا(سلام الله عليها) به پايان مي برد.
📎پ.ن: #معبرهای ما فرق میکند
با معبرهای شما!!
نوع ِ#سیم_خاردارهایش ... #مین_هایش ...
#فرمـــانده!
تخریبچی هایت را بفرست ...
اینجـا، گرفتار ِمعبر ِ#نفسیم ...
#گناه احاطه کرده تمام خاکریزهایمان را ..
#فرمانده_ی_گردان_تخریب
#شهید #محسن_دین_شعاری 🌷
#گردان_تخریب
ـــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
#خاطرات_شهید
🔹در مورد مهریه نظر خانوادهها را ملاک قرار دادیم، من از آقا وحید خواسته بودم در کنار هر مهریهای که خانوادهها صحبت کنند 12 شاخه گل نرگس به نیت حضور حضرت مهدی ذکر کنند.
🔸بعد از صحبتها آقا وحید یک دسته گل آورده بودند وقتی با دقت نگاه کردم دیدم چند شاخه گل نرگس بینشان است و این برای من نشانه خوبی بود. مهریه من 114 سکه بهار آزادی به همراه سفر حج بود که من مهریهام را بخشیدم.
🔹من به او میگفتم «از خدا خواستهام اگر قرار بر جدایی بین ماست این جدایی با شهادت باشد ولی اگر مرگ بین ما جدایی میاندازد مرگ اول برای من باشد، چرا که من طاقت جدایی و تنها ماندن را ندارم و امیدوارم شهادتت در رکاب آقا امام زمان(عج) باشد. میگفتم وحیدم لایق شهادت هستی و او میگفت شهادت لیاقت میخواهد.
✍ به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید #وحید_فرهنگی والا 🌷
ــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــ
@khamenei_shohada
#خاطرات_شهید
●مادر شهید می گوید:
همیشه درسلام کردن به کوچک وبزرگ سبقت می گرفت وهمه ی خانواده شیفته این اخلاق اوبودند، خوش خنده بودوتبسم ازلبانش محونمی شد هرزمانی که ازخواب بیدارش می کردم تاچشمانش رابازمی کرد لبخندی به من می زدوسلام می داد،هیچ وقت عصبانی نمی شد.
●ازکودکی تازمانی که ازدواج کرد سعی می کردازلحاظ مالی خانواده اش رادرک کند، مثلااگردوست داشت اردوی مشهدبرودوماهزینه اش رانداشتیم اعتراضی نمی کردوبادوستانش همراه نمی شد، درهمه شرایط احترام من وپدرش راحفظ می کرد.
همسرشهید،محمدصدرا7ماهه راباردار بودن ویک دختربنام فاطمه خانم داشتندوشهیدشیری فرزندپسرخودراندید.
#شهید #ذکریا_شیری
#سالگرد_شهادت 🌷
ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
#خاطرات_شهید
من در مقطعی این توفیق و لیاقت را پیدا کردم که در جنگ با داعش در عراق، همرزم شهید هادی طارمی باشم. آنجا هادی را که دیدم، پرسیدم: از حاج قاسم چه خبر؟ گفت: "الحمدلله سالم و سلامت است."
آن روز توانستم به دستبوسی سردار بروم. به هادی گفتم: حاج قاسم اجازه میده باهاش عکس بگیرم؟ گفت: "حاج قاسم بزرگتر از این حرفهاست. عکس که چیزی نیست. حتی اجازه میده باهاش غذا بخوری."
هادی مرا پیش سردار برد و بهعنوان یک مدافع حرم هممحلهای به ایشان معرفی کرد و حاج قاسم هم خوشحال شد. آن روز بیش از هر چیزی، به این افتخار کردم که یکی از بچههای شادآباد، محافظ سردار سلیمانی است. شاید باورتان نشود، آن روز من سر سفره صبحانه حاج قاسم نشستم و از دست خودش لقمه گرفتم.»
▫️«هادی میگفت: من هر روز از دست حاج قاسم، لقمه متبرک میگیرم. این بهجای خود اما نکته مهم، صمیمیت سردار با نیروهایش بود. سردار حتی خودش لقمه در دهان نیروهایش میگذاشت.
✍به روایت همرزم شهید
📎محافظ رشید حاج قاسم سلیمانی
#شهید #هادی_طارمی🌷
#شهید_مقاومت
#مرد_میدان
┄┅─✵🌹🕊🌹✵─┅┄
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
📸شهید حسین پور جعفری 🔻شهیدی ڪه حاج قاسم همیشه او را با نامِ کوچک «حسین» صدا میزد و میگفت: «اگر دو
✍ #خاطرات_شهید سردار حسین پورجعفری امین، امانتدار و رازدار حاج قاسم بود و در تمامی عملیاتهای خطرناک در خارج از مرزها در کنار و همراه سردار سلیمانی بود و به نوع در سردار ذوب شده بود.
🔹شهید پورجعفری در خاطراتش میگفت: روزی با حاج قاسم به منطقه رفتیم، سردار لب بالکن دوربین گذاشته و در حال شناسایی منطقه بود. وی ادامه داد: یک بلوک سیمانی دیدم که پایین افتاده بود؛ رفتم و بلوک را آوردم آن را جلوی حاج قاسم گذاشتم و با خودم فکر کردم اگر تک تیرانداز تیری زد به حاجی نخورد.شهید ادامه داد: تا بلوک را گذاشتم تیری به بلوک خورده و تیکه تیکه شد؛ خوشبختانه برای حاجی اتفاقی نیافتاد.
📚راوی: شهیدحسین پورجعفری
🔸ولادت: ۱۳۴۵/۱/۸ ، کرمان
شهادت: ۱۳۹۸/۱۰/۱۳ ، عملیات تروریستی فرودگاه بغداد ، محافظ و همرزم حاج قاسم
┄┅─✵🌹🕊🌹✵─┅┄
@khamenei_shohada
#خاطرات_شهید
کار هر شبش بود! با این که از صبح تا شب کار و درس داشت و فعالیت میکرد، نیمههای شب هم بلند میشد نماز شب میخواند. یک شب بهش گفتم: «یه کم استراحت کن. خسته ای.» با همان حالت خاص خودش گفت: «تاجر اگه از سرمایهاش خرج کنه، بالاخره ورشکست میشه؛ باید سود بدست بیاره تا زندگیش به چرخه، ما هم اگه قرار باشه نماز شب نخونیم ورشکست میشیم.»
#شهید #مصطفی_چمران🌷
#سالروز_ولادت
●ولادت : ۱۳۱۱/۱۲/۱۸ تهران
●شهادت: ۱۳۶۰/۳/۳۱ دهلاویه
#سالروزولادت
#خاطرات_شهید
💠خط شکنی از جنس علم
●در یک مسأله علمی پیچیده گیر کرده بودیم و راه حلی برای آن پیدا نمیکردیم. گفتیم رضایینژاد میتواند کار را ادامه بدهد، موضوع را بااو در میان گذاشتیم و مبلغ زیادی هم پیشنهاد کردیم.
●بیتوجه به مبلغ پیشنهادی ما گفت: این مسأله به دردی هم میخوره؟
ما هم گفتیم: نه، به دردی نمیخوره، اما اینطوری ما اولین گروهی هستیم که توی جهان این مسأله رو حل میکنه.
داریوش گفت:
●من اگه تو زندگیم بتونم، یه چوب کبریت یا یه پیچگوشتی درست کنم که به درد چهار نفر بخوره، خیلی بیشتر برام ارزش داره تا اینکه بخوام بگم دستگاهی رو درست کردم که هیچ کس مثل اون رو نداره یا مسألهای رو حل کردم که هیچ کس حل نکرده.
✍راوی: همکارشهید
#شهید_داریوش_رضایی_نژاد
#شهید_علم_و_ترور
#سالروز_شهادت🌷
ـــــــــ🇮🇷بصـــیرت مجازے🇮🇷ــــــــ
☑️ @Baserat_ir
#خاطرات_شهید
مرتضی عادت داشت روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی، با پای برهنه درصف اول عزاداران حسینی شرکت نماید.وقتی مصیبت امام حسین (ع) خوانده می شد، آن قدر گریه می کرد که از کثرت گریه چشم هایش قرمز می شد.تقریباً همه روزه بعد از نماز صبح، به عشق زیارت سیدالشهدا زیارت عاشورا را می خواند.
📎پ ن : شهیدی ڪہ امام خمینے ره
برپیشانیش بوسہ زد..معروف بودند به اِشلو
#شهید_مرتضی_جاویدی🌷
📚 منبع: کتاب سیره شهیدان ، صفحه 125
ـــــــــ🇮🇷بصـــیرت مجازے🇮🇷ــــــــ
☑️ @Baserat_ir
🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤
📖#خاطرات_شهید
💐شهیدمدافع حرم مهدی نوروزی اهل کرمانشاه معروف به شیر سامرا بود. او در تاریخ ۲۰ دی ماه ۹۳ و در دفاع از حرمین عسکریین در سامرا توسط گروهک تروریستی داعش به شهادت رسید. پیکر مطهر این شهید در ۲۴ دی ماه ۹۳ در کرمانشاه تشییع و به خاک سپرده شد.
💠همسرش در مورد توصیههای شهید نسبت به شرکت در #پیاده_روی_اربعین میگوید:
🏴آقامهدی همیشه به بنده میگفت که سفر زیارتی امام حسین(ع) را هیچ وقت و تحت هیچ شرایطی ترک نکن! حتی اگر شده سالی یک مرتبه آن هم در موقع اربعین شهادت امام حسین (ع) خود را به کربلا برسان، حتی اگر شده فرش خانهات را بفروش و مقدمات سفر کربلا را مهیا کن و این سفر را ترک نکن و این شاخصترین سخنی بود که آقا مهدی درباره سفر اربعین به بنده میگفت.
🖤اربعیـن
پایِ پیـاده ...
بہ حـرم می آییم
میشود پخش در عالم
خبـرِ نوڪرهـــا ...🍃
🌹#شهید_مهدی_نوروزی🕊
🏴#هر_زائر_اربعین_نایب_یک_شهید
#خاطرات_شهید
●بعد از ازدواج یقین پیدا کردم که محمد شهید خواهد شد. همیشه آرزوی شهادت داشت و هنگام عبادت ارتباط خوبی با خدا برقرار میکرد. برای غذا خوردن با هر لقمه بسمالله میگفت. از سحر تا طلوع آفتاب نماز و دعا میخواند. خیلی به دعای بعد از نماز مقید بود. آرامش خاصی داشت و خیلی متین بود.
● گاهی اوقات اگر من از دست بچهها عصبانی میشدم با خنده میگفت اینها بچه هستند خودت را ناراحت نکن. هیچوقت صدای بلندش را کسی نشنید. هر کاری و نظری داشتم خیلی متین و آرام گوش میداد بعد اگر درست نبود توجیه میکرد. خیلی راحت با مسائل و مشکلات کنار میآمد.
● حقالناس را خیلی رعایت میکرد حتی وقتی آب را باز میکرد تا وضو بگیرد. اگر سفره میانداختیم و چند قاشق غذا باقی میماند میبرد جایی برای مورچهها و پرندگان میریخت و میگفت اینها بخورند بهتر از دور ریختن است.
✍راوی : همسر شهید
#شهید_محمد_استحکامی
#سالروز_شهادت 🌷