بصیـــــــــرت
🎥 #کلیپ از وقتی ازدواج کرده بود، قناری و سُهرههایش را هی کم و کمتر میکرد. محدثه میگفت: «دلم میگ
👇👇👇
از آنهمه پرندهِ قفسی🕊🕊 که روزی جانش به جانشان بسته بود، یک سُهره مانده بود برایش که آنرا هم همان روز بعدازظهر، قبل رفتنش برد با محدثهسادات رهایش کرد. .🌹
شب، وقتی میخواست برود، با همه که آمده بودند برای بدرقهاش، تک به تک خداحافظی و دیدهبوسی کرد و آخر از همه، خم شد و کف دستهایم را گذاشت روی صورتش و بوسیدشان.😢 .
دستهایم را حلقه کردم دور گردنش و یک دل سیر بویش کردم. درِ گوشم گفت: «ننه! دعا کن شهیــــــــ🌷ــد برگردم...»
و زل زد توی چشمهایم و گفت:
«اگر شهیــــ🌷ـــد شدم، رخت سیاه نپوش و نگذار کسی رخت سیاه بپوشد. توی مجلسم جای خرما و حلوا، شیرینی و شکلات 🍬🍬خیرات کنید...».
و تنگ در آغوشم کشید و لحظهای بعد، از حلقه دستهایم بیرون خزید و رفت که رفت...😭
.
✍به روایت مادربزرگوارشهید🌹
.
#شهید_صادق_عدالت_اکبری🌷
#ایام_شهادت
#روحمان_با_یادش_شاد
ـــــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada