eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.3هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
68 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
➖➖➖➖➖⚜⚜➖➖➖➖➖ @khamenei_shohada شعری بسیارزیبااز...
بصیـــــــــرت
➖➖➖➖➖⚜⚜➖➖➖➖➖ @khamenei_shohada شعری بسیارزیبااز... #شهید_محمد_رضا_تورجی_زاده
➖➖➖➖➖⚜⚜➖➖➖➖➖ @khamenei_shohada شعری بسیارزیبااز... : 🌷هیهات، مصیبتی است تنها ماندن 🌷هنگام رحیل همرهان جا ماندن 🌷سخت است زمان هجرت هم قفسان 🌷مبهوت قفس شدن ز ره واماندن 🌷درچون وچرای حسرت هستی تاچند 🌷تاچند اسیر خودسری‌ها ماندن 🌷در حسرت پر کشیدن از دام وجود 🌷ماندیم و نبود در خور ما ماندن 🌷مشتاق رحیل و بال و پر سوخته‌ایم 🌷سخت است در این سرا خدایا ماندن ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌸کانال امام خامنه ای شهدا
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 ✅ یادآوری 🔵 #روز_سی_وهفتم #چله_زیارت_عاشورا به نبت تعجیل در #فرج مولاصاحب الزمان(عج) وسلامتی #رهبرعزیزمون به نیابت از #شهید_محمد_رضا_تورجی_زاده #روحمان_با_یادش_شاد دعا برای فرج آقامون فراموش نشه #التماس_دعای_فرج
خداے مـن میگویند ڪه ابتدای صبح، #رزق بندگانت را تقسیم میڪنی میـشود رزق من امـروز #رفاقتی باشـد از جنـس #شھیدان🌹 با عطـر #شھـادت🌹 با عشق یک #شھیـد #شهید_محمد_رضا_تورجی_زاده #صبحتون_شهدایی🌺
پنجشنبه که می آید... باز دلتنگ شهیدان می شوم بی قرار یاد یاران می شوم یادآنانی که مجنون بوده اند تشنه اروند و کارون بوده اند 💐شهدا را یاد کنیم با ذکر یک صلوات ✨ ـــــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ @khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
#خاطرات_شهدا #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده 👇👇 ـــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــ @khamenei_shohada
ــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــ ✅آمدم چادر فرماندهی گروهان، تورجی نشسته بود.طبق معمول به احترام بلند شد. 🔺گفتم: شرمنده محمد آقا! من با یکی از دوستام قرار دارم. باید برم و تا عصر برمی‌گردم. بی مقدمه گفت: نه! نمیشه! 🔺گفتم: رفیقم منتظر منه. دوباره با جدیت گفت: همین که شنیدی. با تمام احترامی که برای داشت اما در فرماندهی خیلی جدی بود. 🔺عصبانی شدم. وقتی داشتم از چادر بیرون می آمدم، با ناراحتی گفتم: 👈"شکایت شما رو به مادرم می‌کنم" هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم، با پای برهنه دوید دنبال من. دستم را گرفت و گفت: "این چی بود گفتی؟" 🔺به صورتش نگاه کردم. خیس اشک بود. بعد ادامه داد: این برگه مرخصی! ، سفید امضا کردم. هر چقدر دوست داری بنویس اما حرفت رو پس بگیر. 🔺گفتم: به خدا شوخی کردم، اصلا منظوری نداشتم. با دیدن حال و گریه ‌ی او، خودم هم بغضم گرفت. 🔰راوی : سید احمد نواب 🌷 🕊شهادت : ۶۶/۵/۲ - ارتفاعات بانه 📚کتاب اثر گروه فرهنگی ــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــ @khamenei_shohada
💠خاطرات شهدا توی خط مقدم ڪارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند. حاج حسین خرازی بی قرار بود ، اما به رو نمی آورد ، خیلی ها داشتند باور میڪردند اینجا آخرشه ، یه وضعی شده بود عجیب، توی این گیر و دار حاجی اومد بیسم چی را صدا زد… حاجی گفت : هر جور شده با بی سیم محمدرضا تورجی زاده را پیدا ڪن (شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا “س” ) مداح با  اخلاص و از بچه های دلاور و شجاع لشڪر بود… خلاصه تورجی زاده را پیدا ڪردند ، حاجی بیسم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بیسیم گفت : تورجی زاده چند خط روضه حضرت زهرا برامون بخون… تورجی زاده فقط یڪ بیت زمزمه ڪرد  ڪه دیدم حاجی بیتاب شد… در بین آن دیوار و در        زهرا صدا می زد پدر دنبال حیدر می دوید از پهلویش خون میچڪید زهرای من... زهرای من... زهرای من... زهرای من... خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تڪبیر میگویند.. الله اڪبر  الله اڪبر ، خط را گرفته بودند ، عراقی ها را تارو مار ڪرده بودند ، با توسل به حضرت زهرا(س) گره ڪار باز شده بود...  🌷 ـــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــ @khamenei_shohada