eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.3هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2هزار ویدیو
69 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
˙·‌•°❁ ❁°•·˙ نام پدر : عبدالله محل تولد : فریدونکنارروستای ازباران محل شهادت : هورالعظیم تاریخ تولد : 1321 مرداد 06 تاریخ شهادت : 1364 آبان 15 👈تلاش کنیم دیگر نگذاریم ابوجهل ها مثل رضا خون‌خوار و پسرش محمدرضا یا بنی‌صدر لعنتی روی کار آیند که باز هم خون جوانان ما را بریزند😔 و خاک میهن ما راصدام اشغال کند شعار ما این بود که نهضت ما حسینی رهبر ما خمینی💚 از اول شعار بود و فعلاً باید عمل کنیم حسین زمان ما آمد می‌گوید هل من ناصر ینصرنی آیا کسی است که مرا یاری کند❓ اگر ما فعلاً جواب این رهبر عزیز مان را ندهیم یقین بدان که در روز عاشورا فرار می‌کردیم. والسلام* درخواست من این است که رهبر را دعا کنید🙏🙏 🕊🌹 @khamenei_shohada
متن معلم ‬ ✍سلام من را به رهبــ💚ــــر عزیز م این پدر‬ یتیمان برسانید و به خانواده شهداء بگوئید که تا‬ آخرین قطره خون مان صحنه های نبرد حق علیه‬ باطل را ترک نخواهیم کرد👌 و با خدا پیمان می بندیم که‬ در تمام عاشورا ها و کربلا ها حسین (ع) را تنها‬ نگذاریم 💥 و سنگر او را خالی نکنیم تا هنگامی که پرچم‬ لا اله الا الله بر تمام جهان 🌏به اهتزاز در آید و احکام‬ اسلام در زیر پرچم اسلامی 🇮🇷امام زمان (ع) به اجرا در‬ آید.‬🥀 🌹🕊 @khamenei_shohada
❤️من ، احسان، ... 📝خاطره خواندنی و جذاب از دختر جوانی که تلاش کرد تا همسرش را برای عقد 💍در معراج شهدا راضی کند. 🌷با چند تا از رفقا رفته بودیم بهشت زهرا، از کنار قطعه بهشتی سرداران بی پلاک که رد می شدیم متوجه جمعیت و داربست و میز و... شدیم🌷 این کنجکاوی مون رو زیاد کرد، جلوتر که رفتیم فهمیدیم یک زوج مراسم عقدشون 💍💍رو اونجا گرفتن، چند دقیقه ای نشستیم روی موکت های ردیف شده ی پایین مزار شهدای گمنام و چشم👁 دوختیم بهشون. از همون روز دلـــ❤️ـــم قنج می زد برای یه همچین مراسم متفاوت و باحالی. یکی دو سالی گذشت که یکی از بچه ها خبر از عقد💞 و مراسم مائده(دوستم) تو یه جای دنج به اسم معراج شهدای تهران برگزار کرد. ادامه دارد ،،،،،،، 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
بصیـــــــــرت
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــ‌ق #هوالعشـــــــــق #عاشقانه_مذهبی #قسمت_ششم 6⃣ .
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــ‌ق 7⃣ دوڪوهه حسینیه باصفایی داشت ڪ اگرآنجا سرب سجده میگذاشتی بوی عطراززمینش ب جانت مینشست سرروی مهرمیگذارم و بوی خوش راباتمـــــام روح و جانم میبلعم... اگراینجا هستم همه ازلطف ... الهی .. فاطمـــــه گوشه ای دراز ڪشیده وچادرش راروی صورتش انداخته... _ فاطمه؟!!...فاطمه!!...هوی! _ هوی و....!😕.لااله الا الله....اینجا اومدی آدم شی..! _ هر وخ تو شدی منم میشم! _ خو حالا چته..؟ _ تشنمهههه😩... _ وای توچراهمش تشنته!ڪله پاچه خوردی مگه؟ _ واع بخیــل!..ی آب میخـــــااما... _ منم میخـــــاام ...اتفاقا برادرا جلو در باڪس آب معدنی میدن... قربونت بروبگیر!خدااجرت بده😂 بلند میشوم ویڪ لگدآرام ب پایش میزنم:خعلی پررویییی😒 اززیرچادرمیخندد... سمت درحسینیه میرم و ب بیرون سرڪ می ڪشم،چندقدم آن طرف تر ایستاده ای و باڪس های آب مقابلت چیده شده. مسئولییییی😐 آب دهانم راقورت میدهم وسمتت می آیم.... _ ببخشیدمیشه لطفا آب بدید؟ ی باڪس برمیداری وسمتم میگیری _ علیڪم السلام!...بفرمایید خشڪ میشوم ...سلام نڪرده بودم! ... دستهایم میلرزد،انگشتهایم جمـــــع نمیشود تابتوانم بطری هارا ازدستت بگیرم... یڪ لحظه شل میگیرم وازدستم رها میشود... چهره ات درهم میشود ،ازجا میپری وپایت را میگیری... _ آخ آخ... روی پایت افتاده بود! محڪم ب پیشانی ام میزنم _ وای وای...تروخدا ببخشید...چیزی شد؟ پشت ب من می ڪنی،میدانم میخـــــااهی نگاهت راازمن بدزدی... _ ن خواهرم ،خوبم!....بفرمایید داخل _ تروخدا ببخشید!.😢..الان خوبید؟... ببینم پاتونو!.... بازهم ب پیشانی می ڪوبم! .. باخجالت سمت درحسینیه میدوم. صـــــدایت را ازپشت سرمیشنوم: 🗣_ خانوم علیزاده!... لب میگزم وبرمیگردم سمتت... لنگ لنگان سمتم می آیی با بطری های آب... _ اینو جاگذاشتید... نزدیڪ ترڪ می آیی،خم میشوی تا بگذاری جلوی پایم... ڪ عطـــــرت رابخوبی احساس می ڪنم☺️ ... همه وجودم میشود استشمـــــام عطرت... چقدر آرام است........ ♻️ ... 💘
14.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در انتظار دیدنت همه دلها بیقرارند... ای تک ستاره بهشت! حسرت به دلمان نگذار... 🌸آغاز امامت (عج) تبریک و تهنیت باد🌸 سلامتی و تعجیل در فرجش 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹مهدے جان چگونه بی ‌تو جهان را پُر از ستاره کنم؟ چگونه این همه دردِ تو را نظاره کنم؟ میان تلخیِ این روزِگار مهدی جان دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم؟ 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 سالروزآغاز امامت مولا وآقای شیعیان مهدی موعود (عج) بر هنتظران واقعی مبارکباد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در خود خطاب به پدر و مادرش آورده است: 🌷🕊«اگر لیاقت شهادت را پیدا کردم که این آرزوی من است برایم گریه نکنید که اصلا دوست ندارم، فقط قرآن و دعا بخوانید و افتخار بکنید که فرزندتان شد.»🌷🕊 ╭─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╮ @khamenei_shohada ╰─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╯
چشم روشنی کتابب به تازگی توسط نشر دارخوین اصفهان چاپ شده روایت‌گر داستان زندگی شهید مدافع حرم «موسی جمشیدیان» است. این کتاب را «کبری خدابخش دهقی» به رشته تحریر درآورده است.  شهید موسی جمشیدیان سال 86 با یکی از همشهریان خود که حافظ قرآن بوده است ازدواج می‌کند. البته ناگفته نماند که موسی خودش هم حفظ قرآن کار می‌کرده و به‌صورت موضوعی بسیاری از آیات قرآن را حفظ بود. حاصل ازدواجش یک دختر به نام «فاطمه زینب» است. از سال 90 جزو اولین نفراتی بود که برای اعزام به سوریه ثبت نام کرد و در طول این چند سال تلاش زیادی برای اعزام انجام داد تا بالاخره در مهر 94 برای اولین بار به سوریه اعزام شد و در همان اعزام اول هم به شهادت رسید. 🌹🕊 @khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
#معرفی_کتاب چشم روشنی کتابب به تازگی توسط نشر دارخوین اصفهان چاپ شده روایت‌گر داستان زندگی شهید م
✍بخشی از کتاب 🌷«قرار بود شهر «الحاضر» را به کلی تصرف کنند، تصمیم برآن شد که از دو محور، یک محور پیاده و یک محور هم با تانک پیشروی کنند. فرماندهان بر سر این موضوع تصمیم می‌گرفتند. پنج‌شنبه صبح، موسی به همراه یکی از دوستانش به خانواده‌هایشان زنگ زدند.😍 وقتی برگشتند، موسی به یکی از نیروهایش گفت: - یه کمی به نظافت تانک برس.🌴 خودش با همان قمقمة کوچکی که داشت، وضو گرفت. رو به ‌قبله کنار تانک نشست. شروع کرد آرام‌ آرام قرآن خواندن. 🌺چند دقیقه‌ای از قرآن خواندنش نگذشته بود که بی‌سیم‌ها یکی‌ یکی به صدا درآمدند. - خودتون رو برسونید. هر کسی در هر قسمت دور یا نزدیکی بود، خودش را نفس‌زنان رساند. هرکدام از نیروها یک ‌گوشه‌ افتاده بودند. به سر و صورت خود می‌زدند. پاهای آن‌ها که نفس‌زنان آمده بودند، دیگر رمق نداشت. همه بغض در گلویشان بود. صدای گریه😭 نیروها در فضا پر شده بود. هیچ‌کس دوست نداشت این صحنه را ببیند. موسی به سجده رفته و محمد جواد قربانی دچار مجروحیت شدیدی شده بود😔. خون نصف سنگر را گرفته بود. هرکس از راه می‌رسید، احساس خفگی می‌کرد. اختیار اشک‌هایشان دست خودشان نبود و از چشمانشان جاری می‌شد.😭 موشک کرنت اسرائیلی کار خودش را کرده بود. در آبان سال 94 به شهادت رسیدند قرآنش کنارش افتاده بود. همان قرآنی که همیشه به دست می‌گرفت، نیروها را از زیرش رد می‌کرد و می‌فرستاد به میدان جنگ. حفظ قرآنش را هم با همین قرآن انجام داد. صفحه 72 قرآنش و آیه «وَلَاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فِی سبیلِ اللّهِ أَمواتاً بَلْ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یرزقونَ» پر از خون شده بود.»🌷🕊 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 @khamenei_shohada
˙·‌•°❁ ❁°•·˙ 🌺تاریخ شهادت : 1394/08/15 🌺محل شهادت : حلب - سوریه 🌺محل مزار شهید : کرج – قطعه شهدای امامزاده محمد (ع) ✍بدانید من برای هیچ چیز به سوریه نرفتم که اهداف مادی💰 داشته باشم. راه برای هدف مقدس دفاع از نوامیس و کیان مسلمین و برای👊 مقابله با استکبار و راس آن رژیم جعلی و سفاک اسرائیل، رژیم کودک کش و جنایت پیشه رژیم صهیونیستی هرچه در توان دارید بر این این رژیم جعلی فریاد بکشید🗣 و خشم و نفرتتان را نثار آن کنید. کینه های انقلابیان رسوب نگیرد 🌷 http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88